تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
به خاطر دوری از عزیزی در رنج و عذاب هستی ولی نگران نباش به زودی او را خواهی دید. اطرافیان خود را بیشتر دریاب و از بودن با آنها لذت ببر. احساس میکنی زندگیات بدون او معنایی ندارد ولی فعلا چارهای جز صبر کردن نداری. حواست باشد کسی که زود عاشق میشود زود هم فراموش میکند. نذری که کردهای را حتما انجام بده.
غزل شماره ۳۸ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۳۸ حافظ
بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست
میرفت خیال تو ز چشم من و میگفت
هیهات از این گوشه که معمور نماندست
وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید
دور از رخت این خسته رنجور نماندست
صبر است مرا چاره هجران تو لیکن
چون صبر توان کرد که مقدور نماندست
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
گو خون جگر ریز که معذور نماندست
حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده
ماتم زده را داعیه سور نماندست
معنی و تفسیر غزل شماره ۳۸ حافظ
بیت اول
بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست
بدون خورشید چهره تو روز من نوری ندارد و از عمرم چیزی بجز شب سخت تاریک چیزی باقی نمانده است.
بیت دوم
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم
دور از رخ تو، چشم مرا نور نماندست
در زمان بدرود و تودیع تو از بس گریه کردم، دور از جانت، سوی چشمانم رفت.
دور از رخ تو: جملهای دعایی است که فعل آن حذف شده به معنای بلا و آسیب از جمال و رخسار تو دور باد. اما برخی این جمله را دعایی ندانسته و به در ادامه دیگر جملات «در نبود روی تو» معنی میکنند.
نور از چشم رفتن: کور شدن، چنانچه در داستان یعقوب نقل شده که بر اثر گریه زیاد از دوری یوسف نور چشمانش رفت و نابینا شد.
بیت سوم
میرفت خیال تو ز چشم من و میگفت
هیهات از این گوشه که معمور نماندست
نقش خیال تو از دیده من دور میشد و چنین میگفت: بر این خانه تأسف میخورم که ویرانه شده است.خیال دوست را به موجودی زنده تشبیه کرده است که در چشم شاعر منزل داشته، اما وقتی خانه چشم او را از بسیاری گریه ویرانهای دیده، آن را ترک کرده است. ویرانگر بودن عشق را میتوان در غزلیات دیگری همانند «ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا / گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر» مشاهده کرد.
هیهات: به فتح اول و سکون دوم در سیاق فارسی شبه جمله است و برای بیان حسرت و تأسف بکار میرود یعنی تأسف میخورم و از هیهات عربی گرفته ده به معنی دور است.
بیت چهارم
وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست
وصال تو مرگ را از من دور میساخت، اینک از غلبه و چیرگی فراق تو اجل به من نزدیک شده و نهایت عمرم فرا رسیده است.
بیت پنجم
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید
دور از رُخت، این خسته رنجور نماندست
آن زمانی آمد که نگهبان و مراقب تو بگوید: رنج و بلا از جمال تو دور باد، عاشق دلخسته بیمارت درگذشته است.
دور از رخت: ایهام دارد؛ یک معنا چشم بد از تو دور و معنای دوم در فراق تو و دور از روی تو.
بیت ششم
صبر است مرا چاره هجران تو لیکن
چون صبر توان کرد که مقدور نماندست
چاره هجر و دوری از تو برای من صبوری است اما چگونه میتوانم صبر کنم که از عهده من خارج است و توانایی صبر کردن ندارم. میدانم که چاره هجران تو صبر کردن است اما چگونه صبر کنم که دیگر طاقت ندارم.
بیت هفتم
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
گو خون جگر ریز که معذور نماندست
اگر از دیده من در فراق تو سیل سرشک جاری است، بگو اشک ریختن تنها بس نیست باید خون گریه کنی تا عذرت را بپذیرند. یا به معنای دیگر یعنی برای ریختن خونِ جگر هیچگونه جای عذری باقی نمانده است و باید ریخت.
بیت هشتم
حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده
ماتمزده را داعیه سور نماندست
حافظ به سبب غم از گریستن به خندیدن روی نیاورد، چراکه سوکوار انگیزهای برای شادی ندارد.
ماتمزده و سوگوار بودن عاشق در اشعار عاشقانه تکرار میشود، چنانچه در غزل شماره ۱۹۵ حافظ میسراید:
ز زیر زلف دوتا چون گذر کنی بنگر
که از یمین و یسارت چه سوگوارانند
در متن فوق، تعبیر فال حافظ با بهره گرفتن از شرح جلالی و معنی ابیات با کمک دیوان حافظ شرح دکتر خلیل خطیب رهبر (انتشارات صفی علیشاه)، سایت گنجور و ترجمه شرح سودی (انتشارات نگاه) نوشته شده بود
...
واقعا این معانی که برای هر بیت مینویسید خیلی دقیق و عالی هستش مخصوصا اینکه کلمات هم دقیق معنی میکنید خدا خیرتون بده واقعا آدم درست میتونه مفاهیم والای حافظ رو درک کنه