تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
شکر خدا را بجای آور که لطف او شامل حال تو خواهد شد و به هرچه میخواهی میرسی. در کار و تجارت سربلندی و موفقیت از آن تو خواهد شد. زمان بسیار باارزش است از تک تک دقایق عمرت استفاده کن. به کارهای بیهوده مشغول نشو. به زودی شک و تردید از وجودت خارج میشود و راه صحیح برایت مشخص میگردد.
غزل شماره ۳۵ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۳۵ حافظ
مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادست
به کام تا نرساند مرا لبش چون نای
نصیحت همه عالم به گوش من بادست
گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیست
اسیر عشق تو از هر دو عالم آزادست
اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی
اساس هستی من زان خراب آبادست
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست
برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ
کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست
معنی و تفسیر غزل شماره ۳۵ حافظ
بیت اول
برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست
ای نصیحتگو، به کار خود بپرداز، این بانگ و فریاد تو از چیست؟ دل من از راه زهد و صلاح روی برتافت و شیوهی عاشقی و رسوایی برگزید، تو را (که دل نداری) چه چیزی از راه افتاده است یا برای تو چه حادثهای رخ داده است؟
مرا فتاد دل از ره: دلم از راه افتاد یعنی گمراه شد. در ادبیات امروزی از راه به در شدن میگویند و حافظ در بیت پنجم از غزل شماره ۳۶۴ حافظ میگوید:
کار از تو میرود مددی ای دلیل راه
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتادهایم
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقهایست که هیچ آفریده نگشادست
کمرگاه او از باریکی چنان است که گویی خداوند آن را از عدم محض آفریده است. در اینگونه آفرینش نکتهی باریک و مسئلهی پیچیدهایست که فکر هیچکس به حل آن نمیرسد. برخی شارحان مصراع دوم را اینطور معنی میکنند: کمر او را هیچکس نگشوده کنایه از اینکه بکر است.
آفریده است از هیچ: مبالغه در باریکانگاری کمر یار، نه فقط تا حد موی بلکه تا حد هیچ. حافظ گاهی کمر یار را به باریکی مو میداند و گاه هیچ:
نشان موی میانش که دل در او بستم / ز من مپرس که خود در میان نمیبینم (بیت هشتم از غزل شماره ۳۵۸ حافظ)
میان نداری و دارم عجب که هر ساعت / میان مجمع خوبان کنی میانداری (بیت سوم از غزل شماره ۴۴۵ حافظ)
من با کمر تو در میان کردم دست / پنداشتمش که در میان چیزی هست (رباعیات حافظ)
دقیقه: نکتهی باریک، امر غامض و مسئله مشکل. حافظ در غزلی دیگر میفرماید: دقیقهایست نگارا در آن میان که تو دانی
به کام تا نرساند مرا لبش چون نای
نصیحت همه عالم به گوش من بادست
تا وقتی که همانند نی بر لب یار بوسه نزنم و به وصل او نرسم، خیرخواهی و اندرزگویی همه جهانیان برایم هیچ و پوچ است و آن را در منع خویش از این کار، بیهوده میشمارم و نمیپذیرم.
نصیحت: از کلمات کلیدی دیوان حافظ است و حافظ همواره نصیحت دیگران را به سخره میگیرد و به آنها گوش نمیدهد. چنانچه در اشعار دیگر میسراید:
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما…
گدای کوی تو از هشت خُلد مستغنیست
اسیر عشق تو از هر دو عالم آزادست
سائل درگاه تو به هشت بهشت نیازی ندارد و بجز تو چیزی نمیخواهد. آنکه در بند عشق گرفتار باشد، از قید تعلقات این جهان و آن جهان رسته است.
هشت خلد: هشت بهشت که عبارتند از: خلد، دارالسلام، دارالقرار، جنت عدن، جنت المأوی، جنت النعیم، علیین و هشتم: فردوس برین.
اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی
اساس هستی من زان خراب آبادست
هرچند سرمستی از بادهی عشق مرا (بنیاد خودپرستی و انانیت مرا) ویران کرد، لیکن بقای جاودانی من از این ویرانی بوده که به حقیقت عین آبادانی و جاودانگی است.
خراب: ایهام دارد و هم به معنی مست صحیح است و هم به معنی ویرانی.
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست
ای دل، از ستم یار شکوه نکن که دوست بلاکشی را قسمت تو کرده است. و این جفا و بیداد از سوی آن معشوق، عین مهر و عدل است.
دادست: ایهام دارد، یکی به معنی «داده است» یعنی این را نصیب تو کرده و به تو داده است. دوم «داد است» یعنی عدل است که با بیداد مصراع اول همخوانی دارد، یعنی آنچه یار نصیبت کرده، ظلم نیست بلکه از دادگستری است.
برو فسانه مخوان و فسون مَدَم حافظ
کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست
ای حافظ، قصههای غیرواقعی نخوان و کلمات ساحران و افسون آنها را بر زبان نیاور و فرو مگوی، چراکه از این دست افسانهها و جادوها بسیار به یاد دارم.
در متن فوق، تعبیر فال حافظ با بهره گرفتن از شرح جلالی و معنی ابیات با کمک دیوان حافظ شرح دکتر خلیل خطیب رهبر (انتشارات صفی علیشاه)، حافظنامه بهاءالدین خرمشاهی (انتشارات سروش) و ترجمه شرح سودی (انتشارات نگاه) نوشته شده بود
Saleh
ارادت 🤍