زیباترین شعر درمورد امام حسین از مولانا، حافظ، سنایی و دیگر شاعران معروف

ممکن است دوست داشته باشید با نزدیک شدن به ایام تاسوعا و عاشورای حسینی 1404، از بزرگان ادبیات ایران در این مورد شعر بخوانید یا شعر با موضوع امام حسین را در شبکه های اجتماعی خود به اشتراک بگذارید. برای مطالعه اشعار زیبای کربلایی، از شعر درباره امام حسین از مولانا گرفته تا شعر امام حسین اقبال لاهوری، با ما همراه باشید.

شعر درباره امام حسین (ع) و شهادت

هر ساله در ماه محرم، مطالعه اشعار دلنشین شاعران خوش‌ذوق درباره امام حسین و واقعه کربلا، لطف خاص‌تری پیدا می‌کند. در این بخش از ستاره مجموعه اشعار امام حسین از تعدادی از شاعران خلاق و هنرمند را جمع‌آوری کرده‌ایم. این اشعار آیینی و عاشورایی، پیام‌های مهم و زیبایی درباره دین‌داری و شهادت را به مخاطب منتقل می‌کند. در ادامه مجموعه شعر عرفانی در مورد امام حسین را خواهید خواند. 

شعر در مورد امام حسین

شعر امام حسین از اقبال لاهوری

آن امام عاشقان پور بتول

سرو آزادی ز بستان رسول

الله الله بای بسم الله پدر

معنی ذبح عظیم آمد پسر

بهر آن شهزاده ی خیر الملل

دوش ختم المرسلین نعم الجمل

سرخ رو عشق غیور از خون او

شوخی این مصرع از مضمون او

در میان امت ان کیوان جناب

همچو حرف قل هو الله در کتاب

موسی و فرعون و شبیر و یزید

این دو قوت از حیات آید پدید

زنده حق از قوت شبیری است

باطل آخر داغ حسرت میری است

چون خلافت رشته از قرآن گسیخت

حریت را زهر اندر کام ریخت

خاست آن سر جلوه ی خیرالامم

چون سحاب قبله باران در قدم

بر زمین کربلا بارید و رفت

لاله در ویرانه ها کارید و رفت

بیشتر بخوانید: متن روضه شب تاسوعا

شعر عطار درباره امام حسین

چه گویم مدح میر دین حسن را

دگربار آن حسین پاک تن را

دو نور جوهر زهرا و حیدر

بروز رزم هر یک صد غضنفر

دو شمع از پرتو خورشید اسرار

جهان ازنور ایشان شد پدیدار

یکی در خاک و خون آغشته گشته

یکی در زهر جانش کشته گشته

نظام خطّه دنیا از ایشان

نعیم جنت و نیران و رضوان

چو ایشان کشته شو عطار کم گو

که پرگوئی ز میدان کم برد گوی

درین ره نه قدم در خون در آخر

که گردد آن زمان آن یار ظاهر

جهان هیچست و مانند رباطست

فکنده در رباط اینجا بساط است

جهان بر رهگذر هنگامه کرده است

تو بگذر زانکه این هنگامه سرد است

جهان بنگر که تا چون پنج و پنجست

ز مرکز تا محیط اندوه و رنجست

شعر درباره امام حسین

شعر مولانا درباره شهادت

کجاييد اي شهيدان خدايي

بلا جويان دشت کربلايي
کجاييد اي سبک روحان عاشق

پرنده‌تر ز مرغان هوايي
کجاييد اي شهان آسماني

بدانسته فلک را در گشايي
کجاييد اي ز جان و جا رهيده

کسي مر عقل را گويد کجايي
کجاييد اي در زندان شکسته

بداده وامداران را رهايي
کجاييد اي در مخزن گشاده

کجاييد اي نواي بي نوايي
در آن بحريد کين عالم کف اوست

زماني بيش داريد آشنايي
کف درياست صورت‌هاي عالم

ز کف بگذر اگر اهل صفايي
دلم کف کرد کين نقش سخن شد

بهل نقش و به دل رو گر ز مايي
برآ اي شمس تبريزي ز مشرق

که اصل اصل هر ضيايي

در این شعر زیبا که با اشاره به شهیدان و دشت کربلا شروع می‌شود، مولانا انسان‌ها را به عرفان عملی دعوت کرده و گویی قصد دارد پیام امام حسین را به آنان برساند و بگوید اگر از ما هستید، اهل صفا باشید و دل را با نور الهی روشن کنید.

شعر امام حسین از سیف فرغانی

ای قوم در این عزا بگرییدبرکشته کربلا بگریید

با این دل مرده خنده تا چندامروز در این عزا بگریید

فرزند رسول را بکشتند از بهر خدای را بگریید

از خون جگر سرشک سازیدبهر دل مصطفی بگریید

وز معدن به اشک چون دربر گوهر مرتضی بگریید

با نعمت عافیت به صد چشمبر اهل چنین بلا بگریید

هم‌جنین در ستاره بخوانید: مجموعه اشعار شهادت حضرت زینب 

شعر مولانا درباره امام حسین (ع)

ز سوز شوق دل همي زند عللا

که بوک در رسدش از جناب وصل صلا
دلست همچو حسين و فراق همچو يزيد

شهيد گشته دو صد ره به دشت کرب و بلا
شهيد گشته بظاهر حيات گشته

به غيب اسير در نظر خصم و خسروي بخلا
ميان جنت و فردوس وصل دوست مقيم

رهيده از تک زندان جوع و رخص و غلا
اگر نه بيخ درختش درون غيب مليست

چرا شکوفه وصلش شکفته است ملا
خموش باش و ز سوي ضمير ناطق باش

که نفس ناطق کلي بگويدت افلا

در این شعر مولوی راجع به امام حسین که در واقع از غزل ۲۳۰ کلیات شمس تبریزی است، شاعر امام حسین و یارانشان را رهیده از زندان دنیا می‌داند و آنان را مقیمان بهشت وصال خداوند به شمار می‌آورد. 

شعر درمورد امام حسین

شعر محتشم کاشانی درمورد امام حسین

باز اين چه شورش است که در خلق عالم است

باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز اين چه رستخيز عظيم است کز زمين

بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

اين صبح تيره باز دميد از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله درهم است

گويا طلوع ميکند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامي ذرات عالم است

گرخوانمش قيامت دنيا بعيد نيست

اين رستخيز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جاي ملال نيست

سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است

جن و ملک بر آدميان نوحه مي کنند

گويا عزاي اشرف اولاد آدم است

خورشيد آسمان و زمين، نور مشرقين

پرورده ي کنار رسول خدا، حسين

شعر ناصرخسرو در مورد امام حسین

 لعنت کنم بر آن بت ، کو کرد و شیعت او
حلق حسین تشنه ، در خون ، خضاب و رنگین

پیش تو اند حاضر ، اهل جفا و لعنت
لعنت چرا فرستى ، خیره به چین و ماچین؟

شعر مولانا درباره شهدا و عاشورا

چيست با عشق آشنا بودن

بجز از کام دل جدا بودن
خون شدن خون خود فرو خوردن

با سگان بر در وفا بودن
او فدائيست هيچ فرقي نيست

پيش او مرگ و نقل يا بودن
رو مسلمان سپر سلامت باش

جهد ميکن به پارسا بودن
کين شهيدان ز مرگ نشکيبند

عاشقانند بر فنا بودن
از بلا و قضا گريزي تو

ترس ايشان ز بي بلا بودن
شيشه مي گير و روز عاشورا

تو نتاني به کربلا بودن

در این شعر که غزل ۲۱۰۲ کلیات مولانا است، مولوی شهدا را انسان‌هایی شجاع و وارسته توصیف نموده و در بیت پایانی، به روز عاشورا اشاره می‌کند. 

شعر امام حسین از سنایی

حَبّذا کربلا و آن تعظیم
کز بهشت آورَد به خلق ، نسیم!

 وان تنِ سر بُریده در گِل و خاک
وان عزیزان ، به تیغ ، دل ها چاک

 وان تن سر به خاکْ غلتیده
تن بى سر ، بسى بد افتاده

 وان گُزینِ همه جهان ، کُشته
در گِل و خون ، تنش بیاغشته

 وان چنان ظالمانِ بدکردار
کرده بر ظلم خویشتن ، اصرار

 حُرمت دین و خاندان رسول
جمله برداشته ز جهل و فضول

 تیغ ها لعلگون ز خون حسین
چه بود در جهان ، بَتَر زین شَین؟ 

 زخم شمشیر و نیزه و پیکان
بر سر نیزه ، سر به جاى سِنان

 کرده آل زیاد و شمرِ لعین
ابتداى چنین تبه در دین

 آل یاسین ، بداده یکسر ، جان
عاجز و خوار و بى کس و عطشان

 مصطفى ، جامه جمله بدریده
على از دیده ، خون بباریده

 فاطمه ، روى را خراشیده
خون بباریده ، بى حد از دیده

حسن از زخم کرده سینه کبود
زینب از دیده ها برانده دو رود

شعر درباره امام حسین

 

شعر درباره امام حسین از حافظ

در دیوان و آثار به‌جامانده از حافظ و فردوسی شعر عاشورا و یا شعری که به‌طور مستقیم به امام حسین و واقعه کربلا در روز نهم و دهم محرم اشاره کرده باشد، وجود ندارد. اما به گفته برخی از صاحب‌نظران، مصداق برخی از غزلیات حضرت حافظ مانند غزل شماره ۱۲ حافظ را می‌توان امام حسین (ع) به شمار آورد. در قسمت زیر این غزل را می‌خوانید. 

ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما
عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده
بازگردد یا برآید چیست فرمان شما

کَس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت

بِه که نفروشند مستوری به مستان شما

بخت خواب‌آلود ما بیدار خواهد شد مگر

زان که زد بر دیده آبی، روی رخشان شما

با صبا همراه بفرست از رخت گل دسته‌ای

بو که بویی بشنویم از خاک بستان شما

عمرتان باد و مراد ای ساقیانِ بزمِ جم

گرچه جام ما نشد پُر مِی به دوران شما

دل خرابی می‌کند، دلدار را آگه کنید

زینهار ای دوستان‌، جان من و جان شما

کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند‌؟

خاطر مجموع ما، زلف پریشان شما

دور دار از خاک و خون دامن، چو بر ما بگذری

کَاندَر این ره کشته بسیارند، قربان شما

می‌کند حافظ دعایی، بشنو، آمینی بگو

روزی ما باد لعل شَکَّرافشان شما

ای صبا با ساکنانِ شهرِ یزد از ما بگو

کِای سر حق‌ناشناسان گوی چوگان شما

گرچه دوریم از بساط قُرب‌، همّت دور نیست

بندهٔ شاه شماییم و ثناخوان شما

ای شَهنشاه بلند اختر‌، خدا را همّتی

تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما

در پایان پیشنهاد می‌کنیم درباره عاملان واقعه کربلا و سرنوشت هر یک از آن‌ها در ستاره بخوانید. 

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید