عابس مبارزی شجاع و با تجربه و دلاورى مشهور و از دوستان معروف اهلبیت بود که در کربلا در کنار امام حسین و یارانش جنگید و در نهایت به شهادت رسید.
عابس بن أبی شُبیب شاکری از یاران باوفای امام حسین (علیهالسلام)، و به قولی از خاصّان امام علی (علیهالسلام) بود، یکی از شهدای کربلا است.
نام وی عائش و عباس بن حبیب نیز آمده است. پدرش را شبیب، حبیب، شِبْث و لیث نیز گفتهاند. عابس از مهتران، دلاوران، سخنوران، عابدان و شب زنده داران شیعه بود.
عابس که بود؟
رزم و نبرد عابس بن شبیب شاکری در ظهر عاشورا یکی از شنیدنیترین جنگاوریهای کربلا به حساب میآید. او مردی نترس از قیبله بنی شاکر بود. طایفهای که در جنگ صفین به خاطر نبردهای چشمگیرشان مورد تمجید امیرالمومنین قرار گرفتند و حضرت درباره آنها فرمود:
«اگر تعداد آنها به هزار نفر میرسید خداوند آن گونه که بود ستایش میشد.»
شجاعت آنها انقدر میان اعراب زبان زد بود که به آنها لقب مردان صبح را داده بودند.
فرستاده مسلم از کوفه به کربلا
عابس، نخستین کسی بود که در منزل مختار، هنگام قرائت نامه امام حسین (علیهالسلام) برای شیعیان کوفه به پاخاست و پس از حمد و ثنای خداوند متعال خطاب به حضرت مسلم (علیهالسلام) گفت: من درباره مردم به شما خبر نمیدهم و نمیدانم نیّتشان چیست و از جانب آنها وعده فریبنده نمیدهم.
به خدا قسم از چیزی که درباره آن تصمیم گرفتهام سخن میگویم هنگامی که دعوت کنید میپذیرم و همراه شما با دشمنانتان میجنگم و با شمشیر از شما دفاع میکنم تا به پیشگاه خداوند روم و از این کار جز ثواب چیزی نمیخواهم.
وقتی شمار زیادی از کوفیان با مسلم بن عقیل بیعت کردند، عابس کسی بود که مأمور شد تا نامه مسلم را به دست امام برساند؛ پس از بردن نامه، عابس با امام حسین (علیه السلام) و کاروان ایشان همراه شده و به یاران سیدالشهدا پیوست.
سپرجان امام هنگام نماز
برخی از روایات نوشتهاند عابس جزوکسانی بود که هنگام نماز خواندن اباعبدالله مورد اصابت چند تیر قرار گرفت و سپر بلای حضرت شد. ظهر عاشورا وقتی رفته رفته یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند عابس پس از آنکه غلامش شوذب را روانه میدان کرد، خود راهی میدان شد؛ اما قبل از آن نزد سیدالشهدا حاضر شد و گفت:
یا ابا عبدالله (ع)! به خدا سوگند روی زمین چه دور و چه نزدیک کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از شما نیست، اگر قدرت داشتم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم حتماً چنین میکردم.
هراس دشمن از رزم با عابس
عابس جزو آن رزم آورانی بود که حتی شنیدن نامش هم لرزه بر جان سپاه دشمن میانداخت تا جایی که ربیع بن تمیم همدانی از لشکریان عمربن سعد درباره او چنین میگوید:
«چون دیدم عابس به سوی میدان میآید او را شناختم؛ من نبرد او را در جنگها دیده بودم و میدانستم که او از شجاعترین مردم است؛ پس به سپاه عمربن سعد گفتم: این شخص شیر شیران است، این فرزند شبیب است، مبادا کسی به جنگ او برود.»
برای همین نوشته اند که عابس هنگامی که در میدان حضور پیدا کرد و با فریادهایش برای مبارزه حریف میطلبید کسی جرئت جنگ با او را نداشت.
بیشتر بخوانید: شهید ایرانی واقعه کربلا | تنها ایرانی حاضر در کربلا کیست؟
برهنه شدن عابس: زدن به صف دشمن بی لباس و زره
عابس در میانه میدان فریاد میکشید: «آیا مرد رزم نیست؟، مرد رزم نیست؟»اما هیچکس برای مبارزه با او پیش قدم نمیشد. میگویند در این میان عمربن سعد دستور داد تا او را سنگباران کنند. عابس وقتی هجوم دشمن با سنگها را دید پیراهن و زرهش را از تن درآورد، به سپاه دشمن حمله برد و صفهای نظامی آنها را به هم ریخت. دشمنان وقتی برهنه شدن عابس را دیدند از او سوال کردند: «آیا پرهیز نمیکنی و وحشتی نداری که در گرماگرم جنگ سربرهنه ای؟! عابس در پاسخ گفت: آنچه از سوی دوست به دوست برسد، آسان است» طبق روایتهای تاریخی عابس در آن نبرد چیزی بیش از ۲۰۰ نفر از سربازان عمربن سعد را به هلاکت رساند.
جنگ دشمن برای به نام زدن کشتن عابس
چون روز عاشورا آتش جنگ شعلهور گردید و برخی از یاران اباعبدالله (علیهالسلام) به شهادت رسیدند، عابس بن ابی شبیب شاکری به همراه شوذب بن عبدالله، از هم پیمانان و وابستگان بنی شاکر، به حضور امام حسین رسیدند.
عابس به شوذب گفت: ای شوذب چه تصمیمی گرفتهای؟ شوذب گفت: چه میکنم؟! به همراه تو در رکاب فرزند دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میجنگم تا کشته شوم.
عابس گفت: گمان من هم همین بود، اما نخست نزد ابی عبدالله برو (و از او اجازه بگیر تا تو جزء یاران او گردی) و او (جهاد و شهادت) تو را مانند دیگر یاران خود، به حساب خدا بگذارد، و من هم تو را به حساب خدا بگذارم (تا اجری ببرم)؛ زیرا در این ساعت اگر کس دیگری با من بود، که از تو به من نزدیکتر بود، دوست میداشتم برود و جلوی چشمانم به شهادت برسد، تا او را به حساب خدا بگذارم (و اجری ببرم) امروز روزی است که هر قدر میتوانیم، باید به دنبال اجر و پاداش باشیم؛ زیرا بعد از این روز، دیگر جای عمل نیست، و فقط حساب است.
شوذب نزد امام حسین (علیهالسّلام) رفت و بر امام (علیهالسّلام) سلام کرد و (پس از کسب اجازه) به میدان رفت و جنگید تا به شهادت رسید. آنگاه عابس به خدمت امام (علیهالسلام) رسید و گفت: ای اباعبدالله! هیچکس در روی زمین نزد من از شما عزیزتر و محبوبتر نیست. اگر میتوانستم با چیزی بهتر از جانم از شما دفاع کنم دریغ نمیکردم. درود بر تو ای اباعبدالله، خداوند را گواه میگیرم که بر راه تو و پدرت استوار هستم. سپس با پیشانی مجروح و با شمشیر برکشیده به سوی میدان شتافت.
ربیع بن تمیم درباره نحوه به شهادت رساندن عابس چنین گفته: «به خدا سوگند او را دیدم که بیش از دویست نفر را تار و مار کرد؛ سرانجام با محاصره به او را شهادت رسانده و سر از بدنش جدا ساختند. و من شاهد بودم که سر عابس بن شبیب در دست مردانی دست به دست میشد و هر یک از آنان با هم منازعه میکردند تا کشتن او را به خود منسوب کنند. تا اینکه عمربن سعد گفت: «با هم ستیز نکنید، سوگند به خدا قسم یک نفر نمیتوانست این مرد را کشته باشد.»
زیارت عابس
عابس نیز از جمله اصحاب و یارانی است که نام او در زیارت رجبیه امام حسین (ع) و زیارت ناحیه مقدسه مورد خطاب امام (ع) قرار گرفته است او در این زیارات این گونه مورد سلام و تحیت امام (ع) قرار گرفته است:
«السّلام علی عابس بن شبیب الشّاکری؛
سلام بر عابس پسر شبیب شاکری.»
شیخ عباس قمی نیز درباره او گفته است: السلام علیک یا عابس بْنِ ابی شبیب الشاکری اشْهَدُ انَّکَ مَضیت علی مامضی علیه البدریون و المجاهدون فی سبیل اللَّه. درود بر توای عابس بن ابی شبیب شاکری، گواهی میدهم آنچه -از مصائب- بر رزمندگان بدر و مجاهدین راه خدا گذشت بر تو نیز وارد شده است.
علب
سلام با تشکر از این مطلب بسیار مفید
خواهشمندم قوانین فضای مجازی را نیز من جمله پوشش مناسب رعایت فرمایید با تشکر