آیا قضیه شیر فضه در تعزیه امام حسین(ع) و کاروانها صحت و سقم و ریشه تاریخی مذهبی دارد؟
داستان شیر در کربلا
در برخی از کتب تاریخی درباره قیام عاشورا وقایع و رویدادهایی ذکر شده که از سوی برخی محققان و تاریخپژوهان، ساختگی و نادرست دانسته شده است و در کتب معتبر نیز، مطلبی در این خصوص ذکر نشده است. یکی از این منتقدان، شهید مطهری (رحمةاللهعلیه) است که ایشان این داستان را مردود دانسته ولی با این وجود جانب احتیاط را رعایت کرده و چیزی نگفتهاند.
سه دیدگاه در این زمینه وجود دارد و آن اینکه این داستان : سندیت ندراد، راوی آن ناشناس است، تحریف در نقل آن صورت گرفته است. بنابراین چون سند روایت چندان قوی و از اعتبار لازم برخوردار نیست نمیتوان به آن اعتماد و آن را نقل نمود.
قدیمی ترین سند ماجرای شیر در کربلا
قديمي ترين سندي كه براي اين داستان موجود است، نقلي است كه مرحوم شيخ كليني در كتاب شريف كافي آورده است. تذكر اين نكته لازم است كه ما از اين داستان به «نقل» تعبير كرديم نه «حديث» زيرا حديث آن است كه به معصوم منتسب است و اين داستان را مرحوم كليني به معصوم نسبت نمي دهد. متن اين است:
الْحُسَيْنُ بْنُ محمد قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو كُرَيْبٍ وَ أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ إِدْرِيسَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَوْدِيِّ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ (ع) أَرَادَ الْقَوْمُ أَنْ يُوطِئُوهُ الْخَيْلَ فَقَالَتْ فِضَّةُ لِزَيْنَبَ: يَا سَيِّدَتِي إِنَّ سَفِينَةَ كُسِرَ بِهِ فِي الْبَحْرِ فَخَرَجَ إِلَى جَزِيرَةٍ فَإِذَا هُوَ بِأَسَدٍ فَقَال:َ يَا أَبَا الْحَارِثِ أَنَا مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَهَمْهَمَ بَيْنَ يَدَيْهِ حَتَّى وَقَفَهُ عَلَى الطَّرِيقِ وَ الْأَسَدُ رَابِضٌ فِي نَاحِيَةٍ فَدَعِينِي أَمْضِي إِلَيْهِ وَ أُعْلِمُهُ مَا هُمْ صَانِعُونَ غَداً قَالَ: فَمَضَتْ إِلَيْهِ فَقَالَتْ: يَا أَبَا الْحَارِثِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَتْ: أَتَدْرِي مَا يُرِيدُونَ أَنْ يَعْمَلُوا غَداً بِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) يُرِيدُونَ أَنْ يُوطِئُوا الْخَيْلَ ظَهْرَهُ قَالَ: فَمَشَى حَتَّى وَضَعَ يَدَيْهِ عَلَى جَسَدِ الْحُسَيْنِ (ع) فَأَقْبَلَتِ الْخَيْلُ فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَيْهِ قَالَ لَهُمْ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ (لَعَنَهُ اللَّهُ): فِتْنَةٌ لَا تُثِيرُوهَا انْصَرِفُوا فَانْصَرَفُوا.
ادريس بن عبد الله اودى گويد: چون حسين (ع) شهيد شد و آن لشكر خواستند اسب بر بدنش بتازند، فضه به زينب گفت: اى بانوى من سفينه، كشتي اش در دريا شكست و به جزيرهاى افتاد و به شيرى برخورد، به آن شير گفت: اى ابا الحارث من آزاد كرده رسول خدايم، آن شير در برابرش همهمه اي كرد تا او را به راه آورد، در اين گوشه هم شيرى خوابيده است، بگذار من بروم و به او آگاهى دهم كه اين مردم فردا چه خواهند كرد.
گويد: فضه نزد آن شير رفت و گفت: اى ابا الحارث، آن شير سر بلند كرد و فضه به او گفت: مىدانى فردا مىخواهند با امام حسين(ع) چه كار كنند، مىخواهند اسب بر پشتش بتازند.
گويد: آن شير آمد تا دو دست خود را روى جسد حسين(ع)نهاد، لشكر پيش آمدند و چون آن شير را ديدند عمر بن سعد به آنها گفت: اين فتنهاى است مبادا آن را برانگيزيد، برگرديد، آنها هم برگشتند.
اشکالات این سند:
۱. فضه در اين نقل كسي است كه به سراغ شير رفته و از او خواسته تا مانع تاختن دشمنان بر بدن امام شود.
اشكال اين است كه در هيچ تاريخي بودن فضه در كربلا نقل نشده است. جز همين نقل. حال اين فضه كيست. آيا همان خادم حضرت زهرا (سلام الله عليها) است يا كس ديگري است، معلوم نيست، هرچند در تاريخ اهل بيت، نام فضه ديگري نيامده است به هرحال بعيد است كه چنين شخصي در كربلا باشد و كتابهاي تاريخي از بودن وي هيچ خبري نقل نكنند.
۲. آيا شير در كربلا همان شيري است با سفينه برخورد كرده است؟ از ترجمه مرحوم كمره اي كه در ذيل نقل كافي آورديم معلوم مي شود ايشان شير در كربلا را غير از آن شير سفينه دانسته است؛ اما از ظاهر عبارت پيداست كه اين شير همان شير سفينه است. در اينجا سؤالي مطرح است كه آن شيرِ در سرزمين روم كه ساليان متمادي از آن زمان گذشته، چگونه به كربلا رسيده است و فضه از كجا فهميده است كه شير سفينه به كربلا آمده است؟
۳. فضه به شير مي گويد كه آيا مي داني فردا با ابوعبدالله (ع) چه خواهند كرد.
در نقلهايي كه بحث از تاختن دشمن بر بدن امام آمده است هيچ يك صحبت از فردا ( روز بعد از عاشورا) نيست؛ بلكه ظاهر يا صريح عبارات آن است كه بلافاصله پس از شهادت امام تصميم گرفتند و همان وقت هم اين تصميم را عملي كردند.(۱۴)
۴. بنابر نقل مورد بحث شير مانع تاختن اسبان بر بدن امام شد و تصميم دشمنان عملي نشد؛ اما در همه نقلهاي تاريخي از عملي شدن اين تصميم سخن گفته اند. اما علامه مجلسي نقل كليني را پذيرفته و نقلهاي ديگر را قبول ندارد. دليل ايشان اين است كه دشمنان مي خواستند اين معجزه پنهان بماند از اين رو اسب تاختن را مطرح كرده اند. و شايد به دليل همين دروغشان بود كه ابن زياد جايزۀ كمي به آنان داد.
ولي ظاهراً نمي توان به سخن علامه مجلسي ملتزم شد؛ چرا كه نقلهاي مخالف نقل مرحوم كليني بسي بيشتر است از اين رو نمي توان بر اين نقل منحصر اكتفا كرد، تاختن بر بدن امام به گونه اي مشهور بوده است كه در قرن پنجم هجري كراجكي در كتاب التعجب از كساني با عنوان « بنو السَرْج» ياد مي كند و مي نويسد اينان فرزندان كساني هستند كه اسبانشان را براي پايمال كردن بدن امام حسين(ع) زين بستند و برخي از اين اسبان به مصر رسيدند و نعلهايشان را از سم اسبان كندند و براى تبرك به در خانهها كوبيدند و اين كار ناهنجار شيوه آنها گرديد تا اينكه مانند آن نعلها را ساختند و بر در بيشتر خانه ها كوبيدند.
دیدگاه علما درباره ماجرای شیر در کربلا
۱. دیدگاه شهید مطهری
در حادثهی عاشورا تحریفاتی صورت گرفته است که لازم است آن تحریفات از حادثهی بسیار مهمّ عاشورا پیراسته شود. در همین زمینه در کتاب حماسه حسینی آیتالله شهید مطهری، این قضیه به عنوان یکی از تحریفات لفظی عاشورا مطرح و رد شده است. در پاورقی همین مطلب نوشته شده که: «در کتاب منتخب طریحی و اسرار الشهاده دربندی، از یک مرد اسدی نیز نقل شده است که شبها شیری میآمد».
ناگفته نماند که منتخب طریحی از سری کتب معتبر تاریخی نیست، با توجّه به اینکه مرحوم طریحی انسان شایستهای بودند ولی ممکن است افراد نادان و یا مغرض برخی مطالب غیر معتبر را به کتاب ایشان افزوده باشند. بنابراین کسی که در صدد است از این کتاب استفاده کند لازم است نسبت به تاریخ و سیرهی معصومان آگاهی داشته باشد و از ذکر و قبول مطالب غیر مستند خودداری کند.
۲. داستان فضه و شیر
داستان فضه و شیر که در کتاب کافی اثر ثقة الاسلام کلینی (رحمةاللهعلیه) آمده و توسط حجة الاسلام حاج سید جواد مصطفوی ترجمه شده، ایشان این بخش از روایت را ترجمه نکرده و میفرمایند: «این روایت جنبه تاریخی دارد و سندش به امام حسین (علیهالسّلام) نمیرسد، پس از ترجمه آن خودداری میکنم».
۳. دیدگاه آیتالله خویی
با مراجعه به معجم رجال حضرت آیتالله خویی (رحمةاللهعلیه) روات این حدیث بررسی شد و آخرین راوی آن که ادریس بن عبدالله الاودی الکوفی است فردی ناشناخته میباشد.
۴. بررسی منابع دیگر
همچنین به کتب تاریخی مانند منتهی الآمال و ارشاد شیخ مفید و برخی کتب دیگر مراجعه گردید و در آنها چنین مطلبی ذکر نشده است. ظاهراً این عدم تبیین نشان از این مطلب باشد که یا نسبت به صحّت و عدم صحّت آن در شک و تردید بودهاند و چیزی ننوشتهاند و یا اینکه مانند شهید مطهری (رحمةاللهعلیه) مطلب را مردود دانسته و با این وجود جانب احتیاط را رعایت کرده و چیزی نگفتهاند.
بنابراین چون سند روایت چندان قوی و از اعتبار لازم برخوردار نیست نمیتوان به آن اعتماد و آن را نقل نمود.