همه ما میدانیم که ۲۵ شوال مصادف با شهادت امام جعفر صادق (ع) است. یشان در سال ۸۳ هجری قمری در مدینه متولد شد و در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ هجری قمری در مدینه و به دست منصور دوانیقی، دومین خلیفه عباسی مسموم گردید. امام جعفر صادق (ع) یکی از چهار امام شیعیان است که در قبرستان بقیع به خاک سپرده شده است.
برای مجالس عزاداری در این روز میتوانید از فایلهای صوتی و اشعار شهادت امام صادق استفاده کنید یا اگر خودتان قصد روضه خوانی دارید از متنهای روضه شهادت امام صادق (ع) استفاده کنید و با فایل صوتی آن تمرین روضه خوانی داشته باشید. در ادامه متن در ستاره و فایل صوتی چند روضه شهادت امام صادق (ع) سوزناک و زیبا را گردآوری کردهایم.
روضه شهادت امام صادق (ع)
حاج میثم مطیعی
۱. آقامون یه بار شنید، تو کوچه ها، زنی زمین خورد
راوی میگه: رفتم خدمت امام صادقعلیه السلام، مولای من نشسته بود، خرما میخورد… فرمود: بشّار بیا خرما بخور، گفتم: آقا! نمیتونم، من داشتم می اومدم محضر شما، یه منظره ای دیدم تو شهر کوفه، الان هم حالم اصلا خوب نیست.
آقا فرمود چی دیدی بشّار؟ آقا! دیدم یه زنی رو مامورا کتک می زنند. هر چی صدا میزنه من رو کمک کنید، کسی جوابش رو نمیده…
آقا فرمود: بَشّار مگه چه کار کرده بود که این جوری می زدنش؟ گفتم: آقا! از مردم پرسیدم، گفتند: این زن پاهاش به یه سنگی گیر کرده، لغزیده روی زمین افتاده، تا زمین خورده صدا زده: یا زهرا! خدا نبخشه اونایی رو که تو رو زمین زدند، یا زهرا! خدا نگذره از اونایی که تو رو کشتند.
بشار میگه: آقا شروع کرد های های گریه کردن، محاسن مبارکش تر شد، شونه هاش تکون می خورد. فرمود: بَشّار! بلند شو بریم مسجد براش دعا کنیم….
آقامون یه بار شنید، تو کوچه ها، زنی زمین خورد
گفتن اون زن روی خاک، با گریه اسم مادر و برد
اسم فاطمه که اومد، آقا خیلی گریه میکرد
گفت: بمیرم واسه مادر، امون از اون دستِ نامرد
کاش بگن که پشت اون در
زهرا نبوده زهرا نبوده زهرا نبوده
واسه صورتش بسوزم
هنوز کبوده هنوز کبوده هنوز کبوده
«برای غمت بمیرم
امامِ صادق امامِ صادق »
آقا بود گرم نماز، که ناگهان، هجوم آوردن
بی عمامه بی عبا، کشون کشون، تو کوچه بردن
رسمِ نامردی این شهر، دیگه از جفا گذشته
نکِشید آقای ما رو، سِنّی از آقا گذشته
پیرمرد و پُشتِ مرکب
نمیکشونن نمیکشونن نمیکشونن
دستِ بسته تو دلِ شب
نمیکشونن نمیکشونن نمیکشونن
آقا برای این مردم هر چی میگی یاد بابات علی می افتند، یاد مادرت زهرا می افتند…
برای عاشقات روضه امام صادق که میخونیم همش میگن: یازهرا…همه روضه خونا میگن: آقا خوش به حالت! همسرت، بچه هات نبودند…ندیدند…کسی بهشون جسارت نکرد…
با یه ذکر یا حسین، چشم آقا، شد ناگهان تَر
آقا خیلی گریه کرد، برا حسین، اون شاه بی سر
گریه کرده واسه اون لب، که با خیزران کبود شد
واسه اون چادر و معجر، که پر از آتیش و دود شد
میخونه با گریه زاری
حسینِ مظلوم حسینِ تنها حسینِ تشنه
بمیرم کفن نداری
حسینِ مظلوم حسینِ تنها حسینِ تشنه
معاویة اِبن وهب میگه: رفتم خدمت آقا امام صادق ،دیدم بعد از نماز سر به سجده گذاشتند داره گریه می کنه، میفرماید: “اَللّهُمَّ فَارحَمْ تِلكَ الوُجوهَ الّتي غَيَّرَتها الشَّمسُ” خدایا اینایی که آمدند کربلا، زیارت جد غریب من، صورتاشون آفتاب سوخته شد، تو به این صورتا رحم کن…
۲.ای اشک چشم ما همه وقف عزای تو
ای اشک چشم ما همه وقف عزای تو
دلهای دوستان همه صحن و سرای تو
چشمم سوی مدینه؛ دلم جانب بقیع
گرمِ زیارتِ حرم با صفای تو
از لحظه ای که خاکِ لحد بر تو چیده شد
خاکِ بقیع نه! دل ما گشت جای تو
آیا دَرِ بقیع شبی باز میشود
تا در کنار قبر تو گِریَم برای تو؟
بردند دست بسته تو را سوی قتلگاه
با آنکه بود عرشِ خدا، جای پای تو
ای صد مسیح؛ زنده ی ذکر شبانه ات
خاموش شد چگونه صدای دعای تو
آخر زِ زهرِ کین جگرت پاره پاره شد
ای پاره های دل گُلِ بزم عزای تو
سید مهدی حسینی
آه یک واژه پر درد است
آه یک واژه ی پر از درد است
که به دنبال ناله می آید
گاه روی زبان مردی پیر
گاه از یک سه ساله می آید
آه! یعنی رمق نمانده به تن
خسته باشی و هی تو را بزنند
بدوانند پشت یک ناقه
یا که از پشت بی هوا بزنند
آه! یعنی نفس نفس بزنی
عده ای بی حیا لگد بزنند
آه! یعنی تو مادری باشی
عده ای حرفهای بد بزنند
آه! یعنی که دشمنان بزنند
مردم شهر هم نگاه کنند
باز خوب است تو در انظاری
نه بسمت حرم نگاه کنند
بعد از این بین کوچه گردیدی
عالمی بی عباست، آه بکش
یا اگر یک زن جوان دیدی
چادرش زیر پاست، آه بکش
پا برهنه اگر عزیزی رفت
وسط ازدحام، آه بکش
یا اگر شاهزاده ای دیدی
تنه خورد از غلام، آه بکش
بعد از این داغدار زینب باش
بعد از این با رباب، آه بکش
واجب الحُرمتی اگر که به زور
رفت بزم شراب، آه بکش
*حالا چجوری میخوای آه بکشی؟ همونجور که امام صادق علیه السلام فرمود: عین مادر فرزند مرده آه بکش و ناله بزن..این آهی که میخوای امروز بکشی ثواب تسبیح داره ..خدا لعنت کنه اونایی رو که قربتاً الی الله با هر چی بغض و کینه داشتن اومدن..عین خیالشونم نبود این پسر فاطمه ست…
*از شاگردان مفضّله یکی از نوادگان امام صادق، نقل میکنه میگه انقدر این آقا بعد شهادت هم دوست داشت مردم رو ترغیب و تشویق کنند به زیارت اباعبدالله.. شیعیان میومدن مقابل قبر امام صادق می ایستادن ،شروع میکردن مناجات کردن… میگفتن آقا جان ما میدونیم شما زنده ای وصدای مارو میشنوی، میدونیم چقدر دوست داشتی، مردم به زیارت جد غریب شما برن، زائر حسین فاطمه باشن، یه کمکی کن آقاجان، ماهم بریم به زیارت و پابوس جدّ غریب شما. شما خیلی زائرای جدّتون رو دوست داشتید… نقل هست به یک ساعت نمیرسید یکی از علویون و بنی هاشم، میومدن یه خرجی میدادن میگفتن به جای مولای عالم امام صادق، برو سیدالشهدا رو زیارت کن .. یااباعبدالله…
وقتی با اون وضع آقا رو بردن کاخ منصور، این میراثی که از پیغمبر به اهل بیت رسیده، نفر به نفر، یکی سیلی یکی تازیانه یکی اهانت.همه ی این اهل بیت صبوری کردن. میگن تشییع امام صادق بی سابقه بود.. مسعودی نقل میکنه بزرگترین تشییع برا امام صادق علیه السلام بود. انقدر جمعیت زیاد بود..یه عده زیر دست و پا افتادن به نقلی یه عده جون دادن زیر دست و پای تشییع کنندگان.. همه ی اهل بیت موقع جون دادن یا موقع تشییع عزیزانشون برا جد غریبشون گریه کردن، خوب تشییعی شد برا همه ی ائمه.
اما برا امام حسین فرق داشت کی گفته ابی عبدالله رو تشییع نکردن..عین مقتله..میگن چند بار کربلا ابی عبدالله رو تشییع کردن..یه نفر تو عالم بوده تشییع کندگانش قاتلش بودن، ابن سعد ملعون دید انقدر خون از بدن حسین رفته ، گفت پسر زهرا رو نمیخوام به این راحتی خلاصش کنم… دید هم حالی نداره هم نفس به شماره افتاده، هم دید ابی عبدالله نگرانه هی حواسش به خیمه و تل هستش، مقتل نوشته…دستور داد.. دو نفر اومدن کتف چپو گرفتن دو نفر اومدن کتف راستو گرفتن بدن رو برگردوندند سمت خیمه ها …دید صداش جوهره نداره، گوششو این سعد ملعون تیز کرد دید با صدای خفیف میگه: یا رسول الله! این زن و بچه دارن از خیمه بیرون میان یه وقت ابی عبدالله نگاه کرد.. این اسبها راه افتادن سمت خیمه ی زن و بچه ها..*
منو چشم براه نذار
تو رو جون مادرت پاتو قتلگاه نذار
منو زابراه نکن
دستو پا که میزنی مادرو نگاه نکن
«حسین…..حسین. . . .»
حاج مهدی رسولی
به منبر می رود دریا، به سویش گام بردارید
به منبر می رود دریا، به سویش گام بردارید
هَلا ! اسلام را از چشمه ی اسلام بردارید
مبادا از قلم ها جا بیفتد واژه ای اینَک
که بر منبر قدح کج کرده ساقی، جام بردارید
”سَلونی” را هدر دادند روزی مردمان، امروز
بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید
اَلا ای شاعران! چشمان او آرایه ی وحی است
برای ما از آن باران کمی الهام بردارید
نسیم صبحِ صادق می وزد، از گیسوی صادق
از آن مضمونِ پیچیده جِناس تام بردارید
به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که میگوید
غلامِ خسته ام خفته، قدم آرام بردارید
اگر فرمان او باشد، نباید پِلک بر هم زد
به سوی شعله چون هارون مَکّی گام بردارید
“رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه”
به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید
به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجویی ست
کفن باید به جای جامه ی احرام بردارید
اگر در گوش نوزادی اذان می گفت، می فرمود
که با آب فرات و تربت از او کام بردارید
#شاعر:سید حمیدرضا برقعی
*آقا امام صادق خیلی مظلومه، روضهخوان آمد محضرش، گفت برا ما روضه میخونی یانه؟ روضه خوانگفت چرا نخونم روضه خواندن افتخار ماست. خواست روضه بخونه امام صدازد: اجازه بده پرده بکشم این زن وبچه هام بیان بشینن روضهگوش کنند. همه نشستند روضهخون شروع کرد روضه بخونه صدای گریه ی این زنها بلند شد. دورِ خانه در حصار بود، یهو دیدن نگهبان ها دارن در میزنن، خادم رفت دم در بله، چیزی شده؟ نگهبان ها گفتن چه خبره توخونه دارین گریه میکنید؟ نکنه دوباره روضه گرفته جعفر بن محمد. اومد محضر آقا، آقا!چی بگم؟ مأمورها دم درن، فرمود: هیچی، بهشون بگو یه بچه ای از ما از دنیا رفته برا اون دارنگریه میکنن…..
امام صادق در گریه کردن تکلیف مارو روشن کردن ….*
در دعای ندبه میخوانیم: “فَلْیَبْكِ الْباكُونَ” گریه کنا گریه کردن تموم دیگه، فرمود: نه! “فَلْیَنْدُبِ النَّادِبُونَ” کجان اونایی که میخوان برا روضه ها زار برنن؟حالا گریه ام کردین زار هم زدین تموم دیگه؟نه! “وَ یَضِجَّ الضَّاجُّونَ” اونایی که برا این روضه ها ضجه میزنن…
امام صادق که درس میداد، وسط درس میدیدن داره یه گوشه ای رو نگاه می کنه. آقاکجا رو نگاه میکنید؟ میگفت: درس تعطیله، چی شد درس تعطیله؟ دوباره چشم امام به روضه خون افتاده. اَباهارون روضه خون نابینای امام صادق بود. صدا می زد بیا جلو میخوایم گریه کنیم… *
حاج محمد رضا طاهری
از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین
از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین
که ندارد هیچ کس جزتو کرامات اینچنین
مانده در توصیف یک شأن تو ابیات اینچنین
سالها محکوم عشق توست، نیات اینچنین
تا ابد مرئوس ماییم و ریاست با شما
نازشصت هرکسی ما را رسانده تا شما
انقلاب عِلم، با کرسی درست تو پا گرفت
بحث و استدلال از عصر شما بالا گرفت
فقه ما از نور فقه جعفری معنا گرفت
میشود جزء مفاخر هرکس اینجا جاگرفت
راه گم کرده کنارت راه پیدا میکند
از دمت پیرزنی کار مسیحا میکند
آبروی پرچمِ در اهتزازِ ما تویی
از بقیه بی نیازیم و نیاز ما تویی
ما همه اهل نمازیم و نماز ما تویی
پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ما تویی
امام صادق علیه السلام لحظه ی آخر قسم خورد فرمود: به شفاعت ما اهل بیت نمیرسه کسی که نماز رو سبک بشماره…
بانی ترویج عاشورا تویی پس بی گمان
خانه ات یعنی حسینیه، شما هم روضه خوان
امام صادق وسط درس فقه میدید روضه خونش هارون وارد شد میفرمود: بیا جلو، میدیدند جعفر بن محمد از منبر پایین اومد. میفرمود: تو برو بالا حالا برا جدّ غریب ما روضه بخون. هارون با تعجب میگفت: آقا! وسط درس؟! فرمود: بله…
یه مقدار خودش رو جمع وجور میکرد جلو امام باید رعایت کنه. حضرت میفرمود: نه!همون طور که بینخودتون روضه میخونید برا ما روضه بخون…
روضه میخوند حضرت گریه می کرد، چنانچه نوشتن اشکهای حضرت از محاسن شریفش چکه چکه می ریخت. صحابه همه گریه میکردن، آقا فرمود:”مَن بَكىٰ اؤ اَبكىٰ وَجَبَت لَهُ الجَنَّه” چه اونی که گریه ی انداخته، و چه اونی که گریه کرد بهشت براش واجبه…
روایت میگه دیدند از آخرِ مجلس یه نفر صف رو شکافت اومد جلو نشست، گفت: آقا پس من که خاک بر سر شدم..
آقا فرمود: چرا؟ گفت آقاجان من امروز هرکاری کردم نتونستم گریه کنم، دیدم آبروم جلو گریه کنا میره دستم رو روی صورتم گذاشتم ادای گریه کنا رو درآوردم.
حضرت فرمود: “مَن بَکیٰ اؤ تَباکیٰ” کسی هم که خودش رو مثل گریه کنای حسین قرار بده “وَجَبَت لَهُ الجَنَّه” بهشت براو واجب میشه..
«حضرت فرمود: نزدیکترین راه به در خونه ی خدا از درِ روضه های جدّ ما ابی عبدالله الحسین است.»
مجلس دَرست شلوغ و خانه ات خلوت شده
سهم تو در این دیار آشنا غربت شده
بازهم پشت دری لبریز جمعیّت شده
خانۀ امن الهی سَلب امنیت شده
آتشی از خانه ی زهرا به این در هم رسید
ارثِ دستِ بستهٔ حیدر به جعفر هم رسید
پیرمرد شهر از دارالعباده رفتنی ست
نور حق با عده ای ابلیس زاده رفتنی ست
دستهایش بسته شد پس بی اراده رفتنی ست
بی عمامه بی عبا پای پیاده رفتنی ست
کوچه در کوچه به پشت اسب حالا میدوی
پیش چشم مردمی بی عار تنها میدوی
گرچه کوچه گردی و دست تو بندِ سلسله ست
راستی آقا! بگو دور شما هم هلهله ست؟
راستی بر پای تو از خار صحرا آبله ست؟
راستی آقا! دلت دلواپس یک قافله ست؟
راستی اهل و عیالت را اسارت میبرند
چادر و روبند از آنها به غارت میبرند؟
نه کسی اینجا ز سرها معجری را میکِشد
نه کسی با تازیانه خواهری را میکِشد
نه کسی از پشت موی دختری را میکِشد
نه کسی بر گردن تو خنجری را میکِشد
نیزه داری هم اگرباشد سری بر نیزه نیست
قلبِ هجده پاره ی پیغمبری بر نیزه نیست
گفت فردای اون شبی که نانجیبا جسارت کردن خونه ی حضرت رو آتیش زدن، اومدم خدمت آقا دیدم حضرت سر سجاده نشسته خیلی بی صبری میکنه چنان داره اشک میریزه. گفتم قربونت برم این همه بی قراری و گریه برا چیه؟فرمود: نبودی ببینی چه طور خونه رو آتیش زدن…
گفتم: الحمدالله، هیچ اتفاقی برا شما نیوفتاده، شما مظهر صبرین قربونت برم چرا اینقدر بی قرارین؟ فرمود : نه! اشتباه کردی من برا خودم گریه نمی کنم. دیشب وقتی خونه رو آتیش زدن دیدم بچه ها از این حجره به اون حجره از ترس می دوند. من بالاسرشون بودم هیچ اتفاقی هم نیوفتاد دشمن به حریم من تعرض نکرده بود. اما اینا ترسیده بودن. یادم افتاد از بچه های جدّ غریبم حسین .اون لحظه ای که حضرت سجاد فرمود: فرارکنید. همه دویدن به سمت بیابونا……
از اینجا روضه خون دشمنه. میگه دیدم یه بچه از دل خیمه فرارکرد دامن عربیش آتیش گرفته، تو این هیاهو که هر کسی دنبال غنیمت بود. من دلم به حال این بچه سوخت. خدا الان این بچه می سوزه برم دامنش رو خاموش کنم نزدیک شدم دامن رو خاموش کردم دیدم این بچه ترسیده دستش رو روی سرش گذاشته، گفتم: نترس کاریت ندارم اومدم کمکت کنم.
از دشمن که اینها محبت ندیدن، دیدم انگار یه حرفی می خواد بزنه هی دست دست میکنه. گفتم چی میخوای بگو؟ دوباره صبر کرد من اصرار کردم چی میخوای؟ فرمود بگو ببینم تو خورجین اسبت یه مقدار آب داری؟ چند روزه این آب رو به روی خیمه ها بستن. رفتم تو سپرم آب آوردم مقابلش گفتم نوش جان کن. دیدم نگاه به آب میکنه. هی داره اشک میریزه، گفتم مگه تشنه نبودی؟ فرمود :چرا خیلی تشنه هستم. اما هنوز صدای بابام تو گوشمه هی صدا میزد: آه! جیگرم از تشنگی داره میسوزه …
سید رضا نریمانی
اگر سنگِ مسی را کوه زَر کردم ضرر کردم
اگر سنگِ مسی را کوه زَر کردم ضرر کردم
اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم
من از “اِلّا جمیلا”یی که زینب گفت دانستم
به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم
منم آن تاجرِ یوسف فروشی که نفهمیدم
در این بازار سودی هم اگر کردم ضرر کردم
مرا جز بیقراری در هوای تو، قراری نیست
بجز خاک تو هر خاکی به سر کردم، ضرر کردم
دَرِ این خانه همواره به روی این و آن باز است
اگر یک عمر خود را دربهدر کردم ضرر کردم
برایم دشمنی با دشمنانت منفعتها داشت
اگر از دوستان تو حذر کردم، ضرر کردم
به غیر از خاطراتِ راه تو، ورد زبانم نیست
به غیر از کربلا، هر جا سفر کردم ضرر کردم
نکیر و منکر از من هر چه پرسیدند یادم رفت
بجز نام تو هر نامی ز بر کردم ضرر کردم
شاعر: #عمران_بهروج
امام صادق به یکی از اصحابشون فرمود کربلا رفتی؟!
-گفت نه آقا من اهل بصرهام منو میشناسند من برم کربلا میفهمند من محب شما هستم منو زنده نمیذارند، همه ناصری بودند اونجا.
-فرمود کربلا نمیری؛ برای جد ما روضه میگیری یا نه؟!
_آقا روضه رو که همیشه میگیرم اصلا روضه هفتگی خونهمون دارم
آقا فرمود: احسنت! کمترین کاری که در قبال این روضهای که برای جد غریب ما میگیری جد ما برات انجام میده اینه: لحظۀ مرگت منتظری؛ توو حالت احتضاری، پاهاتو روو به قبله کردند .. حرف نمیتونی بزنی، یهو میبینی سرت رو پاهای حسینِ ..
نکیر و منکر از من هر چه پرسیدند یادم رفت
بجز نام تو هر نامی ز بر کردم ضرر کردم
حاج محمود کریمی
آقاى بى كسى كه غم ارثيه داشته
آقاى بى كسى كه غم ارثيه داشته
اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته
كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته
با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته
حالا گرفته روضه غريبانه بازهم
نشناختند خشكِ مقدس مَآب ها
خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها
مُشتى رُفوزه در پىِ درس و كتاب ها
شاگردهاي او همه در رختخواب ها
آتش زدند بر در يك خانه بازهم
بارِ اول و دومشون نبود .. چهار هزار شاگرد داشت آقا .. چهارهزار شاگرد کجا! هفتاد و دو فدایی کجا ؟!.. یکیش لحظۀ آخر دستش رو از دستِ عمه کشید والله لَا أُفَارِقُ عَمِّي .. محرم داره از راه میرسه .. میدونستن عباس دورِ خیمه هست یارانش تا صبح خواب نداشتن .. میگفتن برا ما ننگه ما زنده باشیم یه مو از سر بنی هاشم کم بشه…
اما امام صادق رو آوردن پشتِ مرکب میدوید .. ناسزا میشنید .. هیچ کسی نیومد .. همه تو خونه هاشون آرمیده بودن .. آخه مدینه سابقه داره .. یه روزی ام علی رو بردن .. ای وای مادر .. مادر .. مادر ..
امروز زهر یه کاری کرد با شیخ الائمه مثه مار گزیده هی صدا میزد ای وای مادر ..
حق مي دهيم مرد اگر گريه مي كند
تنها ميانِ چند نفر گريه مي كند
با ترسِ کودکان چقدر گريه مي كند
افتاده يادِ مادر و در گريه مي كند
تكرار شد مصيبت پروانه بازهم
آتش به بيتِ اطهرش افتاد گفت: آه
يادِ صداى مادرش افتاد گفت: آه
عمامه اش كه از سرش افتاد گفت: آه
وقتِ فرار، دخترش افتاد گفت: آه
ترسيده است دخترِ دردانه بازهم
يك نانجيب خنجرِ آماده مى كشيد
يك بى حيا عمامه و سجاده مى كشيد
شيخ الائمه را وسط جاده مى كشيد
بندِ طناب را كه زنازاده مى كشيد
آسيب ديد غيرت مردانه بازهم
دستِ عيالِ او به طنابى نرفت نه!
دست كسى به سوى حجابى نرفت نه
از صورتى “عفيفه نقابى” نرفت نه
ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه
رفتيم سمت مجلس بيگانه بازهم
امام صادق راه افتاد اما ساعتی نگذشت رسید به کاخ اون نانجیب .. اما سه روز دم دروازه ساعات .. صبح وارد شام شدن غروب رسیدن به کاخ اون نانجیب ..
بي احترام رفت ولى عمّه زينبش
بينِ عوام رفت ولى عمّه زينبش
در ازدحام رفت ولى عمّه زينبش
بزم حرام رفت ولى عمّه زينبش
وقت گريز شد دل ديوانه بازهم
بالاى تخت قائله اى بود، واى من
پيش رباب حرمله اى بود، واى من
زينب ميان سلسله اى بود، واى من
چوبِ بدونِ حوصله اى بود، واى من
خون شد روان از آن لب جانانه بازهم
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
چو دید زینب حزین لب حسین و چوب کین
به طعنه گفت ای لعین بزن که خوب می زنی
حاج مهدی سماواتی
مگر میان شما یک نفر مسلمان نیست
منصور دوانقی خلیفه ی ملعون عباسی میگه: هرباری که دست به قبضه ی شمشیر بردم دیدم رسول خدا بین من و امام صادق حائل شده غضبناک داره نظاره میکنه و هربار غصبناکتر، جرات نکردم شمشیر بزنم…
یارسول الله! یه شمشیر برهنه رو بالا سر امام صادق نتونستید ببینید، چه حالی پیدا کردید کربلا؟….لحظه ای که دور حسینت رو گرفتن…
“فرقةٌ بالسيوفِ وفرقةٌ بالرِّماحِ وفرقةٌ بِالحجارةِ وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصا….”
عمه ی سادات میدید ناله میزد “وامحمدا واعلیا واحسینا…وَیْلَکُمْ یا قَوم، أما فِیکُمْ مُسْلِمٌ….”
«مگر میان شما یک نفر مسلمان نیست
خدا پرست مگر اندرین بیابان نیست»
دیگه انگار از دشمن چَشم یاری داشت
صدا زد…یابن سَعد! اَیُقتَلُ اَبُوعبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟ یابن سعد آیا حسین رو میکُشند تو نظاره میکنی؟
صَلَی اللّهُ عَلَیک َیا اباعَبداللّه، صَلَّى اللَّهُ عَلَیک وعلی الْبَاكِينَ عَلَیک یا ذَبیحَ الْعَطشان
از اینکه با مجموعه روضه شهادت امام صادق (ع) همراه ما بودید بسیار سپاسگزاریم. لطفا نظرات و پیشنهادات خود را با ما به اشتراک گذارید.
منبع: باب الحرم