در این مطلب قصد داریم داستان و حکایت آموزندهای از وصیت اسکندر را برای شما نقل کنیم که خواندن آن خالی از لطف نیست.
در این حکایت آموزنده، شما سه درس بزرگ از یکی از پادشاهان یونان یاد میگیرید که بسیار آموزنده است. این حکایت نشان دهنده فانی بودن این دنیا است؛ اینکه هرچقدر هم ثروت و مال داشته باشید باز هم باید با دستان خالی این دنیا را ترک کنید.
البته در مورد این حکایت، نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی آن را از اسکندر پادشاه بزرگ یونانی میدانند و برخی معتقدند که این جملات وصیت کوروش بزرگ پادشاه ایرانی است.
با اینحال هدف از نقل این حکایت، سه درس بزرگی است که باید بیاموزید و هیچ وقت فراموش نکنید.
حکایتی آموزنده از سه وصیت اسکندر در زمان مرگش

اگر به حکایتهای آموزنده قدیمی از مردان بزرگ تاریخ علاقه دارید؛ با ما همراه باشید تا این حکایت آموزنده را برای شما نقل کنیم.
بیشتر بخوانید: حکایت جذاب و خواندنی فیلبان و پادشاه با انصاف
در این حکایت آموزنده، پادشاه بزرگ یونان الکساندر که آن را به اسم اسکندر هم میشناسند، بعد از اینکه در جنگهای زیادی پیروز شد و بعد از تسخیر حکومت های پادشاهای زیاد، تصمیم گرفت به کشور خود برگردد.
وی در بین راه بیمار شد و برای چند ماه در بستری بیماری بود. کم کم حال پادشاه بدتر و بدتر شد و پادشاه هر روز با خود فکر میکرد که این همه جنگ و پیروزی و غنایم هیچ فایدهای برای او نداشته است.
وی همه فرماندهان لشکر خود را فراخواند و به آنها گفت: من به زودی میمیرم. اما سه وصیت دارم که شما باید آن را مو به مو انجام دهید.
فرماندهان ارتش در حالی که بسیار ناراحت بودند و اشک میریختند قول دادند که از خواستههای پادشاه اطاعت کنند.
نظر شما از این حکایت و داستان آموزنده چه بود؟ آیا شما هم به فانی بودن این دنیا اعتقاد دارید یا غرق در روزمرگیهای خود هستید؟ لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در انتهای همین مطلب با ما به اشتراک گذارید.
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.