شعر درباره سکوت و خاموشی؛ شعرهای نو، عاشقانه، تلخ و احساسی

شعر درباره سکوت آنقدر متنوع و گسترده است که از فواید خاموشی در ادبیات تعلیمی تا تحمل سکوت از دوری محبوب در ادبیات عاشقانه را دربرمی گیرد. در این مقاله مجموعه زیبایی از شعر سکوت عاشقانه، شعر درباره سکوت تلخ، تک بیتی، دوبیتی و اشعار نو درباره سکوت را گرداوری کرده‌ایم. با ما همراه باشید.

شعر درباره سکوت

بن مایه سکوت در انواع شعر پارسی دیده می‌شود. شعر درباره سکوت اگر در ادبیات تعلیمی باشد، فواید خاموشی و به زبان نیاوردن حرف‌های بیهوده را به نظم درآورده است و به این گونه سکوت در معنای مثبت به کار رفته است.

در اشعار عرفانی سکوت از تواضع و فروتنی و خاموشی در برابر حق نشان دارد. در اشعار عاشقانه شاعر گاهی از سکوت معشوق و جواب ندادن او به ناله‌های عاشقانه‌اش گلایه دارد یا خود شاعر از نداشتن همزبان ناچار سکوت کرده است. شعر در مورد سکوت از بزرگان ادب پارسی، شعر معاصر در قالب سنتی با موضوع سکوت، شعر نو درباره سکوت و سکوت در شعر شاعران جهان را در ستاره بخوانید.

شعر درباره سکوت از شاعران بزرگ

اگر پای در دامن آری چو کوه
سرت ز آسمان بگذرد در شکوه

زبان درکش ای مرد بسیار دان
که فردا قلم نیست بر بی زبان

صدف وار گوهرشناسان راز
دهان جز به لؤلؤ نکردند باز

فروان سخن باشد آگنده گوش
نصیحت نگیرد مگر در خموش

چو خواهی که گویی نفس بر نفس
نخواهی شنیدن مگر گفت کس؟

نباید سخن گفت ناساخته
نشاید بریدن نینداخته

تأمل کنان در خطا و صواب
به از ژاژخایان حاضر جواب

کمال است در نفس انسان سخن
تو خود را به گفتار ناقص مکن

کم آواز هرگز نبینی خجل
جوی مشک بهتر که یک توده گل

حذر کن ز نادان ده مرده گوی
چو دانا یکی گوی و پرورده گوی

صد انداختی تیر و هر صد خطاست
اگر هوشمندی یک انداز و راست

چرا گوید آن چیز در خفیه مرد
که گر فاش گردد شود روی زرد؟

مکن پیش دیوار غیبت بسی
بود کز پسش گوش دارد کسی

درون دلت شهر بندست راز
نگر تا نبیند در شهر باز

ازان مرد دانا دهان دوخته‌ست
که بیند که شمع از زبان سوخته‌ست

سعدی

✦✦✦
∼∼∼ شعر سکوت ∼∼∼

ای برادر گر تو هستی حق طلب
جز به فرمان خدا مگشای لب

گر خبر داری ز حی لایموت
بر دهان خود بنه مهر سکوت

ای پسر پند و نصیحت گوش کن
گر نجاتی بایدت خاموش کن

هر کرا گفتار بسیارش بود
دل درون سینه بیمارش بود

عاقلان را پیشه خاموشی بود
پیشه جاهل فراموشی بود

خامشی از کذب و غیبت واجبست
ابلهست آن کو بگفتن راغبست

ای برادر جز ثنای حق مگو
قول حق را از برای دق مگو

هر که در بند عبارت می‌شود
هرچه دارد جمله غارت می‌شود

دل ز پر گفتن بمیرد در بدن
گرچه گفتارش بود اندر عدن

وانکه سعی اندر فصاحت می‌کند
چهره دل را جراحت می‌کند

رو زبان را در دهان محبوس دار
وز خلایق خویش را مایوس دار

هر که او بر عیب خود بینا شود
روح او را قوتی پیدا شود

عطار نیشابوری

✦✦✦

من سکوت خویش را گم کرده‌ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم

من که خود افسانه می‌پرداختم
عاقبت افسانه‌ مردم شدم

ای سکوت، ای مادر فریادها
ساز جانم از تو پرآوازه بود

تا در آغوش تو راهی داشتم
چون شراب کهنه، شعرم تازه بود

در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یادها

من ندیدم خوش‌تر از جادوی تو
ای سکوت، ای مادر فریادها

گم شدم در این هیاهو، گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من؟

گر سکوت خویش را می‌داشتم
زندگی پر بود از فریاد من

“فریدون مشیری”

✦✦✦

…نفس تو گر ز نطق یابد قوت
لب ببند از سخن به مهر سکوت

ور ز خاموشی‌اش نصیب افتاد
بایدت لب به گفت و گوی گشاد

گفت و گویی کلید صدق و صواب
نه که گردد مزید بعد و حجاب

گر کند عقل و شرع حکم سخن
تو به طبع و هوا خموش مکن

ور نباشد سخن فروشی خوش
رخت بر ساحل خموشی کن

جامی

✦✦✦

∼∼∼ شعر سکوت ∼∼∼

صمت عادت کن که از یک گفتنک
می‌شود تاراج، این تخت الحنک

ای خوش آنکو رفت در حصن سکوت
بسته دل در یاد «حی لایموت»

رو نشین خاموش، چندان ای فلان
که فراموشت شود، نطق و بیان

خامشی باشد، نشان اهل حال
گر بجنبانند لب، گردند لال

شیخ بهایی

✦✦✦

شعر سکوت - شعر در مورد سکوت

پیشنهاد: مجموعه شعر درباره نامردی را می توانید در ستاره بخوانید. 

شعر عاشقانه درباره سکوت

از تو سکوت مانده و از من صدای تو
چیزی بگو که من بنویسم به جای تو

حرفی که خالی‌ام کند از سال‌ها سکوت
حسّی که باز پُرکُنَدَم از هوای تو

این روزها عجیب دلم تنگِ رفتن است
تا صبح راه می‌روم و پا به پای تو

در خواب حرف می‌زنم و گریه می‌کنم
بیدار می‌کنند مرا دست‌های تو

هی شعر می‌نویسم و دلتنگ می‌شوم
حس می‌کنم کنارَمی و آه! جای تو…

این شعر را رها کن و نشنیده‌ام بگیر
بگذار در سکوت بمیرم برای تو

“اصغر معاذی”

✦✦✦

سکوت کرده‌ای رفیق! سکوت سهم ما نبود
سکوت اگر چه حرف داشت به خوبی صدا نبود

دل شکسته کسی وبال گردن تو نیست
چه بی‌هوا دلم شکست! ولی نه بی‌هوا نبود

کسی که شیشه دل ترانه مرا شکست
صدای بی محبتش برایم آشنا نبود

رفیق! زندگی همین دو روز ‌های و هوی نیست
وگرنه عمر غاز‌ها به کوچ مبتلا نبود

هزار بار گفته‌اند: «چرا سکوت می‌کنی؟»
مگر همین سکوت تلخ جواب این چرا نبود؟!

سکوت کرده‌ام رفیق! سکوت زخم کهنه ایست
کبوتر صدایمان از اولش رها نبود!

“منا کرمی”

✦✦✦

در انتظار خوابم و صد افسوس
خوابم به چشم باز نمی‌آید

اندوهگین و غمزده می‌گویم
شاید ز روی ناز نمی‌آید

چون سایه گشته خواب و نمی‌افتد
در دام‌های روشن چشمانم

می‌خواند آن نهفته نامعلوم
در ضربه‌های نبض پریشانم

مغروق این جوانی معصوم
مغروق لحظه‌های فراموشی

مغروق این سلام نوازش‌بار
در بوسه و نگاه و هم‌آغوشی

می‌خواهمش در این شب تنهایی
با دیدگان گمشده در دیدار

با درد، درد ساکت زیبایی
سرشار، از تمامی خود سرشار

می‌خواهمش که بفشردم بر خویش
بر خویش بفشرد من شیدا را

بر هستیم بپیچد، پیچد سخت
آن بازوان گرم و توانا را

در لا بلای گردن و موهایم
گردش کند نسیم نفس‌هایش

نوشد بنوشد که بپیوندم
با رود تلخ خویش به دریایش

وحشی و داغ و پر عطش و لرزان
چون شعله‌های سرکش بازیگر

در گیردم، به همهمه در گیرد
خاکسترم بماند در بستر

در آسمان روشن چشمانش
بینم ستاره‌های تمنا را

در بوسه‌های پر شررش جویم
لذات آتشین هوس‌ها را

می‌خواهمش دریغا، می‌خواهم
می‌خواهمش به تیره به تنهایی

می‌خوانمش به گریه به بی تابی
می‌خوانمش به صبر، شکیبایی

لب تشنه می دود نگهم هر دم
در حفره‌های شب، شب بی پایان

او آن پرنده شاید می‌گرید
بر بام یک ستاره سرگردان

“فروغ فرخزاد”

✦✦✦

روزی دل من که تهی بود و غریب
از شهر سکوت به دیار تو رسید

در شهر صدا که پر از زمزمه بود
تنها دل من قصه مهر تو شنید

چشم تو مرا به شب خاطره برد
در سینه دلم از تو و یاد تو تپید

در سینه سردم، این شهر سکوت
دیوار سکوت به صدای تو شکست

“اردلان سرافراز”

✦✦✦

∼∼∼ شعر سکوت ∼∼∼

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه‌ای به دام جنونم کشید و رفت

پس کوچه‌های قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت

یک آسمان ستاره‌ی آتش گرفته را
بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت

من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت
خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت

تا از خیال گنگ رهایی، رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت

شاید به پاس حرمت ویرانه‌های عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت

تا از حصار حسرت رفتن، گذر کنم
رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت

دیگر اسیر آن منِ بیگانه نیستم
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت!

“افشین یداللهی”

✦✦✦

آواز عاشقانه ی ما، در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد
ای وای، های های عزا در گلو شکست

آن روزها ی خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

«بادا» مباد گشت و «مبادا»‌به باد رفت
«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا…در گلو شکست

“قیصر امین پور”

✦✦✦

عکس سکوت

شعر درباره سکوت تلخ

سخت است این همه سکوت،
خاصه به هیاهویِ بی‌هودهٔ خاموشان،
خاصه به این همه ملامتِ مشغول،
ملامتِ ناگزیر
ملامتِ مجبور.

مجبورا…مجبورا…!
مگر ما چه خواسته بودیم
جز شادمانیِ اندکی
که شایستهٔ عدالتِ آدمی‌ست.
مگر ما چه کرده بودیم
جز عزایی عظیم
برای عبورِ کبوتر از شرارهٔ سووَشون.
مگر ما چه گفته بودیم
جز اشاره‌ای مبهم
به مُعَبرانِ علامتِ مشغول،
علامتِ ناگزیر
علامتِ مجبور.

یا حضرتِ هزار لهجهٔ شیراز
کمکم کن!
کشیدنِ آخرین پردهٔ این شعر ناتمام
غیر ممکن است،
خاصه این همه تاریک
خاصه این همه تلخ…!

“سید علی صالحی”

✦✦✦

باد آمد و برد واژه‌ها را، از دفترِ آبدیدهٔ ما
دیگر به سکوت شب نپیچد، بوی غزل از جریدهٔ ما

فریاد سکوتمان بلند است، در پچ‌پچِ دیرسالهٔ دشت
اسطورهٔ ضجه‌های تلخ است، تاریخِ ستم‌کشیدهٔ ما

آن سوی تبسم صبوری، پژواک شکستنِ دلِ ماست
خشمی که هنوز پافشرده است، در مشتِ زبان‌بریدهٔ ما

آشفتگی درون ما را، دریا نکند به قصه باور
آشوبِ جزیره‌های خون است، جاری به خلیجِ دیدهٔ ما

پای‌آبله آمد از ره دور، چاووش نسیم گُل، دریغا!
پروردهٔ سیمِ خاردار است، آزادی نورسیدهٔ ما

اشکی به مزارِ ما نیفشاند، با آنکه هوای گریه‌اش بود
در حیرتم آسمان چه خواهد، از جانِ به لب رسیدهٔ ما

آن‌گونه به خواب بویناکیم، کآلودهٔ ماست جامهٔ خاک
ترسم تنِ لحظه‌ها بپوسد، در سایهٔ آرمیدهٔ ما

تا قُمری سوگوارِ جنگل، در حسرت نوحه‌ای بموید
غم‌بادِ هزارساله گُل کرد، در حنجرهٔ سپیدهٔ ما

مهتاب هنوز غصه می‌خورد، از خوابِ دریچه‌ها که یک شب
باد آمد و برد واژه‌ها را، از دفترِ آبدیدهٔ ما…

“شیون فومنی”

✦✦✦

مثل گنجشکی که طوفان لانه اش را برده است
خاطرم از مرگ تلخ جوجه ها آزرده است

هر زمان یادت می افتم مثل قبرستانم و
سینه ام سنگ مزار خاطرات مرده است

ناسزا گاهی پیام عشق دارد با خودش
این سکوت بی رضایت نه؛ به من برخورده است

غیر از آن آیینه هایی که تقعر داشتند
تا به حالا هیچ کس کوچک مرا نشمرده است

تیر غیب از آسمان یک روز پایین می کشد
آن کسانی را که ناحق عشق بالا برده است

آن گلی را که خلایق بارها بو کرده اند
تازه هم باشد برای من گلی پژمرده است

“کاظم بهمنی”

✦✦✦

در طالعم نبود که با تو سفر کنم
رفتم که رنج‌های تو را مختصر کنم

این روزها سکوت من از ناتوانی است
من کیستم که از تو بخواهم حذر کنم؟

هرگز مباد این‌که بخواهم به جرعه‌ای
طعمِ زبانِ تلخِ تو را بی‌اثر کنم

آن قدر دور می‌شوم از چشمه‌های تو
تا باغ را به دیدن تو تشنه‌تر کنم

آن‌وقت با خیال تو یک رود می‌شوم
تا با تو از میان درختان گذر کنم

جان در ازای بوسه‌ی تو…حاضرم که من
بازنده‌ی معامله باشم، ضرر کنم

هرگز نخواستم که به نفرین و ناله‌ای
از ظلم تو زمین و زمان را خبر کنم

دارم به خاطر تو از این شهر می‌روم
شاید که دیدمت نتوانم حذر کنم

“شیرین خسروی”

✦✦✦

تایپوگرافی سکوت

تک بیتی درباره سکوت

امشب بجای شعر سکوت می‌نویسم
می‌خواهی بخوانی نگاهم کن

✦✦✦

سکوت می‌کنم و عشق، در دلم جاری است
که این شگفت‌ترین نوع خویشتن داری است

✦✦✦

هر روز در سکوت خیابان ِ دوردست
روی ردیف نازکی از سیم می‌نشست

✦✦✦

بگذار سر به سینه‌ی من در سکوت، دوست
گاهی همین قشنگترین شکلِ گفتگوست

✦✦✦

شب در سکوتِ آینه آشوب می‌کنی
حالم بد است، حالِ مرا خوب می‌کنی

✦✦✦

چقدر بغض بخوانم سکوت بنویسم؟
 چقدر حرف دلم را منوط بنویسم؟

✦✦✦

سکوت کردی و رفتی…ولی درون سرم
صدای ممتد سوت ترن تمام نشد

✦✦✦

سکوت، حرف دلت نیست، خاطرت باشد
چـرا ضـمـیـر تـو بـر عـکس ظاهرت باشد؟

✦✦✦

پلک‌هایم سکوت پنجره‌ای ست که گرفتار وانکردن تست
پلک سنگین خواب یک مرداب که شبیه صدا نکردن تست

✦✦✦

همین که بغض می‌شود سکوت های های من
دوباره خواب می‌شود پناه گریه‌های من

✦✦✦

من آخر ای صدای سبز عشق، کوچ می‌کنم
از این سکوت یخ زده به سوی گرمسیر تو!

✦✦✦

بعد از این بین سکوت من و لبخند شما
رازهایی که شنیدیم نگه می‌داریم

✦✦✦

نشسته‌ای و نگاه تو خیره بر ماه است
همیشه دلخوری‌ات با سکوت همراه است

✦✦✦

سمفونی سکوت مرا نت به نت بخوان
تا بغض‌های کال غزل را صدا کنی

✦✦✦

چه روزهای سیاهی که بی تو سهم دلم
سکوت بود و سکوت و شکست بود و شکست

✦✦✦

تو با منی و بی توام ببین چه گریه آوره
سکوت کن سکوت کن سکوت حرف آخره

✦✦✦

باز می‌پرسمت از مساله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله‌هاست

✦✦✦

این روزها سکوت من از ناتوانی است
من کیستم که از تو بخواهم حذر کنم؟

✦✦✦

مرا به حال خودم واگذار … خواهم مُرد…
 هر که صائب چون صدف بر لب زند مهر سکوت

✦✦✦

خلوتیان گریخته نقل سکوت ریخته
ز آنک سکوت مست را هست قوی وقایتی

✦✦✦

تو نه آن شکرجوابی که جواب من نیایی
مگر احمقم گرفتی که سکوت شد جوابم

✦✦✦

چند خموش می‌کنم سوی سکوت می‌روم
هوش مرا به رغم من ناطق راز می‌کنی

“مولانا”

✦✦✦

مرا نه زهره گفت و نه صبر خاموشی
رقیب نامتناسب چه اهل صحبت توست

✦✦

سعدی ثنای تو نتواند به شرح گفت
خاموشی از ثنای تو حد ثنای تست

“سعدی”

✦✦✦

∼∼∼ شعر سکوت ∼∼∼

حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم

“حافظ”

✦✦✦

نیست از کوته زبانی بر لبم مهر سکوت
تیغ‌ها پوشیده در زیر سپر باشد مرا

✦✦✦

مهر سکوت بر لب ساحل نهاده‌اند
چون ناله جرس تهی از خویش گشتگان

✦✦✦

جاهلان را پرده پوشی نیست بهتر از سکوت
پای خواب آلود بیدارست تا در دامن است

✦✦✦

هر که صائب چون صدف بر لب زند مهر سکوت
از دهانش گوهر سیراب می‌آید برون

✦✦✦

مهر سکوت با دل بی آرزو خوش است
از خامشی چه سود چو گویاست آرزو

“صائب تبریزی”

✦✦✦

ز ما و من به سکوت ای حباب قانع باش
که غیر ضبط نفس نام این معما نیست

“بیدل دهلوی”

✦✦✦

چو با جمعی دچارم کرد از من صد سخن پرسد
چو تنها بیندم مهر سکوتش بر دهن باشد

“محتشم کاشانی”

✦✦✦

از عشق کز اوست بر لبم مهر سکوت
هر دم رسدم بر دل و جان قُوَّت و قوت

“هاتف اصفهانی”

✦✦✦

نیست حالی در دل شاعر خیال‌انگیزتر
از سکوت خلوت اندیشه‌زای نیم‌شب

“رهی معیری”

✦✦✦

تو شهریار بیان از سکوت نیم‌شب آموز
گمان مبر که گرم لب تکان نخورد خموشم

✦✦✦

ماهتابست و سکوت و ابدیت یا نیز
سر سپاریم به مرغ حق و هوئی بزنیم

✦✦✦

زمینه‌ای‌ست سکوت از برای صوت و صدا
ولی سکوت طبیعت زبان لال و کری

“شهریار”

✦✦✦

ساحل جواب سرزنش موج را نداد
گاهی فقط سکوت، سزای سبکسری‌ست

✦✦✦

به دست لفظ به معنا شدن نمی‌گنجم
سکوت آهم و در صد سخن نمی‌گنجم

“فاضل نظری”

✦✦✦

من بغض سنگینم، سکوتم، تو صدایم باش
حرفی بزن! هنگامه آوازهایم باش

“ناصر فیض”

✦✦✦

سکوت می‌کنم و حرف می‌زنم با تو
دراین مباحثه دیوانه‌تر منم یا تو؟

“پوریا شیرانی”

✦✦✦

بخوان نگاه مرا از سکوت سنگینم
بفهم حال مرا از سری که بر میز است

“مسعود جعفری”

✦✦✦

اذان گریه بلند است از مناره چشم
به روزه‌دارِ سکوتت بگو که افطار است

“مسیح مسیحا”

✦✦✦

به تب و لرز تلخِ تنهایی
به سکوتی که نیست عادت کن

“امید صباغ نو”

✦✦✦

تنها تلاشش انتظار است و سکوت است
پروانه‌ای که توی تار عنکبوت است

“عظیم زارع”

✦✦✦

∼∼∼ شعر سکوت ∼∼∼

تایپوگرافی سکوت

دوبیتی درباره سکوت

سکوت معنویان را بیا و کار بساز
لباس مدعیان را بسوز و دور انداز

سکوت معنویان چیست عجز و خاموشی
لباس مدعیان چیست گفتگوی دراز

“سنایی”

✦✦✦

گفتم که ای غزال! چرا ناز می‌کنی؟
هر دم نوای مختلفی ساز می‌کنی؟

گفتا: به درب خانه‌ات ار کس نکوفت مشت
روی سکوت محض تو در باز می‌کنی؟

“کارو دِردِریان”

✦✦✦

اگر دانی زبان اختران را
شبانه بشنوی راز جهان را

سکوت شب به صد آهنگ خواند
به گوشت قصه‌های آسمان را

“خلیل الله خلیلی”

✦✦✦

∼∼∼ شعر سکوت ∼∼∼

به گوش می‌شنوم هر شب از هجوم خیال
صدای گرم تو را در سکوت خانه هنوز

برای کودک گریان ترانه می‌خواندی
مرا ز خواب برانگیزد آن ترانه هنوز

“نادر نادرپور”

✦✦✦

در سینه، کویر لوت باقی مانده
دل، لانه ی عنکبوت باقی مانده

من شاعر کوچه‌های غربت هستم!
از من دو سه خط سکوت باقی مانده

✦✦✦

خسته شدم از توالی زندگی‌ام
از این همه ماست مالی زندگی‌ام

انگار فقط سکوت دوخته‌اند
بر روی نوار خالی زندگی‌ام

✦✦✦

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم
با اشک تمام کوچه را تر کردم

دیشب که سکوت خانه دق مرگم کرد
وابستگی‌ام را به تو باور کردم

شعر نو در مورد سکوت

سکوت آب
می‌تواند خشکی باشد و فریاد عطش
سکوت گندم
می‌تواند گرسنگی باشد و غریو پیروزمند قحط
هم‌چنان که سکوت آفتاب
ظلمات است
اما سکوت آدمی
فقدان جهان و خداست:
غریو را
تصویر کن!

✦✦✦

هیچ کس
با هیچ کس
سخن نمی‌گوید
که خاموشی
به هزار زبان
در سخن است

“احمد شاملو”

✦✦✦

این شعرها که بوی سکوت می‌دهند
از غیبت لب‌های توست
کلمات
مثل زنجره‌های خشکیده تابستانی
از معنا خالی شدند
و در انتظار مورچه‌هایند
توشه بار زمستانی‌شان را
در حفره تاریک خالی کنند
اندوهی که سرازیر می‌شود
در سینه خاموش من

“شمس لنگرودی”

✦✦✦

سکوت کرده‌ام
که فراموشت کنم
اما مدام
مثل زنبوری سرگردان
رانده از کندویش
دورِ گلم می‌گردم

“شهاب مقربین”

✦✦✦

تو سکوت می‌کنی
فریاد زمانم را نمی‌شنوی
یک روز من سکوت خواهم کرد
و تو آن روز برای اولین بار
مفهوم «دیر شدن» را خواهی فهمید

“حسین پناهی”

✦✦✦

بودن من بی‌مخاطب مانده است
من و عشق تنها مانده‌ایم
تا تنهایی نیز بر راز آفرینش افزوده شود
امشب از آن شب‌هایی است
که سکوت حرف اول را می‌زند!

✦✦✦

سکوت که می‌کنی
وزن جهان را تنها به دوش می‌کشم
و کم که می‌آورم
زمین آنقدر کند می‌چرخد
که تو توی تقویم می‌ماسی
و من
آونگ می‌مانم
بین حقیقتِ تو
و افسانه‌ای که از تو در سرم دارم
سکوت که می‌کنی
شب پشتِ پلک‌های سکوت
حتم می‌کند که تو هم تنهایی

“مهدیه لطیفی”

✦✦✦

∼∼∼ شعر سکوت ∼∼∼

وقتی که دور از همگان
بخواهی خواب عزیزت را برای آینه تعبیر کنی
معلوم است که سکوت علامت آرامش نیست

“سیدعلی صالحی”

✦✦✦

گفتی: سال‌های سرسبزی صنوبر را
فدای فصل سرد فاصله‌مان نکن!
من سکوت کردم!
گفتی: یک پلک نزده،
پرنده پندارم
از بام خیال تو خواهد پرید!
من سکوت کردم!
گفتی: هیچ ستاره ای
دستاویز تو در این سقوط بی‌سرانجام‌ام
نخواهد شد!
من سکوت کردم!
گفتی: دوری دست‌ها و هم‌کناری دل‌ها
تنها راه رها شدن است!
من سکوت کردم!
گفتی: قول می‌دهم هر از گاهی
چراغ یاد تو را در کوچه بی‌چنار و چلچله
روشن کنم!
من سکوت کردم!
سکوت کردم، اما
دیگر نگو که هق هق ناغافلم را
از آن‌سوی صراحت سیم و ستاره نشنیدی!

“یغما گلرویی”

✦✦✦

تو هیچ می‌دانستی از سکوت هم می‌شود الهام گرفت؟
که روشنی همیشه بشارت‌بخش
و پرواز همیشه هم رهایی‌بخش نیست؟
که باید ساعت‌ها فقط بنشست تا رهایی آموخت؟

“گیتا صرافی”

✦✦✦

∼∼∼ شعر سکوت ∼∼∼

تو را از شاخه می‌چینم
که برایم گنجشک باشی
این ‌روزهای سکوت و وحشت را
پُر از آوازِ رفتن کنی…

“رضا کاظمی”

✦✦✦

آن‌قدر از عشق می‌گویم
آن‌قدر می‌نویسم
که صدای سکوت من
دنیا را پر کند
تو فقط دست‌های من را
عاشقانه بگیر
فریادش با من!

“علیرضا اسفندیاری”

✦✦✦

گاه سکوت معجزه می‌کند
و تو می آموزی که همیشه بودن در فریاد نیست
همه اخطارها زنگ ندارند عزیز
گاهی هم سکوت آخرین اخطار است
سکوت از نداشتن نیست از بزرگواری است
برای همین هیچ وقت صدای خدا را نخواهی شنید

✦✦✦

حال درست حسابی ندارم
شب ها بیدارم
روز ها بی قرارم
چشم به در
عصبی
بی حوصله

تنهام
به در و دیوار گیر میدم
دل تنگ
خاطر های تلخ
قلب خرد شده
احساس نابود شده

عشق جدید که دوریم از هم
خیلی دوستش دارم ولی به هم نمیرسیدیم

پر از آرزوی بی پایان
رویاهای زیباست
پر از درد و غم ولی ساکت
خیلی حرف تو دلم دارم
خیلی سوال از خیلیا دارم

ولی مثل این چند سال بازم سکوت میکنم….

“مرضیه دهقان”

✦✦✦

سکوت
سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق‌های نهان
و شگفتی‌های بر زبان نیامده
در این سکوت
حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو
و من

“مارگوت بیکل”

ترجمه احمد شاملو

اگر دوست دارید متن کامل این شعر را می توانید در متن سکوت سرشار از ناگفته هاست با صدای احمد شاملو بخوانید و گوش دهید.

✦✦✦

به تو اندیشیدن سکوت من است
عزیزترین، طولانی‌ترین و طوفانی‌ترین سکوت
تو درونم هستی، همیشه
همچون قلبی که ندیده‌ام
همچون قلبی که به درد می‌آورد
همچون زخمی که زندگی می‌بخشد

“روبر دسنوس”

✦✦✦

در زیر سکوت تو گنجی است
خاموش و مغرور
همچون میراث یک دهکده دور
گنجی پنهان
در خطر هجوم غارتگران
گنجی که من دیده‌ام
و خود را به ندیدن می‌زنم

“آنتوان دوسنت اگزوپری”

✦✦✦

سکوت را می‌پذیرم
اگر بدانم
روزی با تو سخن خواهم گفت

تیره بختی را می‌پذیرم
اگر بدانم
روزی چشم‌های تو را خواهم سرود

مرگ را می‌پذیرم
اگر بدانم
روزی تو خواهی فهمید
که دوستت دارم

“جبران خلیل جبران”

✦✦✦

عکس لب دوختن

متن زیبا درباره سکوت

بهتر است ساکت باقی بمانی و یک احمق به نظر برسی تا اینکه سخن بگویی و تمام تردید را از بین ببری.

“آبراهام لینکلن”

✦✦✦

اگر کسی در گفتار بر تو چیره شود. هیچ کس در سکــوت بر تو چیره نمی‌تواند بشود.

“ابوالوفا محمد بوزجانی”

✦✦✦

وقتی زنی دیوانه وار باتو بحث میکنه خوشحال باش
چون سکوت زن نشانه پایان توست …

✦✦✦

برای سخن سنج بودن باید سکوت کرد.

✦✦✦

چیزی که در سخن نمی‌گنجد فقط با سکــوت قابل فهم است

“شمس تبریزی”

✦✦✦

هر قطره اشک نشان دل شکستگی است
هر سکوت نشان “تنهایی” است
هر لبخند نشان مهربانی است
هر پیام نشانی از دل تنگی من برای تو است

✦✦✦

سکوت می‌کنم عزیز
دقیقه‌ای ساعتی حتی روزها
می‌ایستم این ساعت همین لحظه همین جا
به احترام مرگ تمام احساسم …

✦✦✦

سلامتیه اونایی که دهنشون پر حرفه
ولی اونقد مودبن که با دهن پر حرف نمی‌زنن فقط سکوت می‌کنن

✦✦✦

یادت هست نازنین؟
روزی پرسیدی این جاده کجا می‌رود
و من سکوت کردم
دیدی جاده جایی نرفت!
آن که رفت، تو بودی …

✦✦✦

صدایت می‌زنم، سکوت می‌شنوم
نگاهت می‌کنم، چشم می‌بندی
چه شد که دست‌هایمان اینگونه با فاصله‌ها انس گرفت؟
چه شد که این گونه گمت کردم، گم شدم
چه شد که گم شدیم؟

✦✦✦

از این سکوت پر از مرگ، خسته‌ام دیگر
سکوت می‌کنی اما در انتهای سکوت
لبالب از سخنی حاضرم قسم بخورم

از اینکه با مجموعه متن و شعر سکوت در قالب‌های مختلف همراه ما بودید بسیار سپاسگزاریم. لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در انتهای همین مطلب با ما به اشتراک گذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید