حکایت مطرب پیر و کیسه پر از طلا

یکی از زیباترین حکایت‌های کوتاه و پندآموز را در ادامه این مطلب بخوانید.

حکایت‌ها داستان‌های کوتاه و پندآموزی هستند که در بیشتر موارد اولین گوینده یا نویسنده آن‌ها معلوم نیست، اما به سبب بار اخلاقی بار‌ها نقل و بازنویسی شده‌اند. 

حکایت مطرب پیر

در زمان‌هاى قديم، مردی ساز زن و خواننده ای بود؛ بنام “برديا”. او با مهارت تمام می‌نواخت و همیشه در مجالس شادی و محافل عروسی، حضور داشت.

بردیا شصت ساله بود که روزی در دربار شاه احساس کرد هنگام نواختن ساز دستانش می‌لرزند و توان ادای نت‌ها را به طور کامل ندارد. صدایش بدتر از دستانش شروع به لرزیدن کرد و کم کم صدای ساز و صداى گلویش ناهنجار شد.

عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید. بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمی‌توانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد بسیار آشفته شدند .

بردیا سازش را که همدم لحظه های تنهاییش بود برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد. در دل شب در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار بر نت غم کوک کرد و این بار در تاریکی شب، فقط آهنگ غمگین نواخت.

بردیا می‌نواخت و گریه می‌کرد و بر گذر عمرش و بر بی‌وفایی دنیا اشک می‌ریخت و از خدا طلب مرگ می‌کرد. در دل شب به ناگاه دست گرمی را بر شانه‌های خود حس کرد، سر برداشت تا ببیند کیست. عارفی را دید که کیسه‌ای پر از زر در دست داشت. عارف گفت:«این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر دکانی بخر و کارى را شروع کن.»

بردیا شوکه شد و پرسید:« آیا صدای ناله من تا شهر می‌رسید که تو خود را به من رساندی؟»

عارف گفت هرگز. بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود خالقش می‌شنود. خالقت مرا که در خواب بودم بیدار کرد و امر فرمود که مخلوقی مرا می‌خواند برو و خواسته او را اجابت کن و کیسه زری برای او در پشت قبرستان شهر ببر.

بردیا صورت در خاک مالید و گفت: «خدایا عمری در جوانی و در شادابی‌ام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر ،اما چون دستانم لرزید مرا از خود راندند و فقط یک بار برای تو زدم و خواندم و تو جوابم را دادی.»

نظرات خود را درباره این حکایت پند آموز با ما به اشتراک بگذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • الله اکبر!
    وای به حال کسانی که قبلاً از همین خدا حرف می زدند ولی حالا که به قدرت و مقام رسیده اند این منبع کرامت بی پایان را فراموش کرده و برای به اصطلاح آینده ی خود و فرزندانشان دست به دامن سرمایه گذاری خارجی و حساب های دلاری شده و از میلیارد ها دلار هم سیر نمی شوند؟؟؟!!!

  • یا ذوالجلال و الاکرام یا الرحمن الراحمین ای مهربانترین مهربانان ای عزیزترین عزیزان شکرت شکرت قربان وجودت ای کریم ای بخشنده ترین بخشایشگران بابت تمام الطاف و نعمات و مهربانی هایت ممنون تشکر عزیز کلمات از توصیف تو بسیار عاجزند 💛💛💛💛💛💛💛💛🥀🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤❤❤❤❤❤🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀

  • راستگو

    خداوندا ای صاحب همه ثروت های عالم منو خانواده ام را از ثروتهای زیادت بی نیاز بگردان ای خالق زیبای هستی ای خداوند قهار مطلق ای خداوندی که جز تو یاری رسانی نیست مرا دریاب. امین یا رب العالمین

  • خداوندزیباست وزیبایی رادوست دارد بارالها پروردگارا گره ازمشکلات تمام انسانهای آبرومند کسانی که جزتو کسی ندارند بگشا الهی آمین

  • من خودم این را تجربه کرده ام پاداش خداوند متعال به مثال هیچ پاداشی نیست

  • اذرگون

    خوبه

  • خداونداهرچندکه بنده مطلوب تونبوده ام ولی هیچ وقت توراازخاطرم نبردم حال گرفتاری برایم پیش آماده به درگاهت مراپذیراباش گره ازکارم بگشا که قول میدم بعدازاین همان کسی باشم که توبخوای

    • آشتیانی

      أَوْوْ.. چه قول سختی!! بابا چرا الکی قول میدید؟ چرا قولی که از پسش بر نمیایید رو از روی جوگیری میدید؟ الکی قول سخت میدید ولی بعدش میزنید زیر همه چیز و با توجیهات مسخره از زیرش فرار میکنید؟

  • عبیدالحسین

    یا حبیب من لا حبیب له.

  • بهرامی

    خداوند مهربان ترین مهربانها است

  • یا مونس کل وحید

نظر خود را بنویسید