رفتاردرمانی چیست و چگونه از آن برای اصلاح رفتار استفاده می‌شود؟

رفتاردرمانی نوعی روان‌درمانی است که توسط رفتارگرا‌ها پایه‌گذاری شد. در این روش برای اصلاح رفتار، از اصول شرطی سازی کلاسیک و شرطی سازی عامل استفاده می‌شود.

رفتاردرمانی
ستاره | سرویس روانشناسی – در روان درمانی تکنیک‌ها و رویکرد‌های متفاوتی وجود دارد که گاهی به تنهایی و گاهی با هم و به شکل ترکیبی به کار می‌روند. یکی از پرکاربردترین رویکردها، رفتاردرمانی است. در این مقاله با مبانی رفتار درمانی و اینکه چگونه باعث تغییر و اصلاح رفتار ناهنجار می‌شود، آشنا خواهید شد.

تعریف رفتاردرمانی

در رفتار درمانی، رفتار‌های مطلوب تقویت و رفتار‌های ناخواسته یا ناهنجار حذف می‌شوند. رفتار درمانی، ریشه در اصول رفتارگرایی دارد، مکتب رفتارگرایی معتقد است که انسان همه چیز را از محیط فرامی‌گیرد. تکنیک‌های مورد استفاده در رفتاردرمانی نیز برگرفته از تئوری‌های شرطی سازی کلاسیک و شرطی سازی عامل است. نکته مهمی که باید در مورد روان‌درمانی‌های رفتاری بدان توجه داشت این است که این رویکرد بر خلاف برخی دیگر از انواع روان‌درمانی که ریشه در بینش انسان دارند (مانند روش‌های روانکاوی و انسان گرایانه)، مبتنی بر عمل است.

 

ترک سیگار با کمک رفتاردرمانی

 

در واقع رفتارشناسان از همان راهبرد‌های یادگیری استفاده می‌کنند که منجر به شکل‌گیری رفتار‌های ناسالم می‌شود. به همین دلیل، رویکرد رفتار درمانی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در این رویکرد مسئله، خود رفتار و هدف آموزش رفتار‌های جدید است تا مشکل به حداقل رسیده یا به طور کامل از بین برود. ایده اصلی این است که یک یادگیری منجر به ایجاد یک مشکل شده است و بنابراین یادگیری جدید می‌تواند آن را برطرف کند.
همچنین سه زمینه اصلی دیگر در روان درمانی وجود دارد که به استراتژی‌های رفتاردرمانی بسیار نزدیک هستند:
  • رفتار درمانی شناختی (CBT): به تکنیک‌های رفتاری متکی است، اما در عین حال بر عنصر شناختی یعنی افکار مشکل سازی که در پشت رفتار‌ها قرار دارند، تاکید می‌کند.
  • تحلیل رفتار کاربردی (ABA): از شرط سازی عامل، برای شکل دادن و اصلاح رفتار‌های مشکل ساز استفاده می‌کند.
  • نظریه یادگیری اجتماعی: بر نحوه یادگیری مردم از طریق مشاهده متمرکز است. مشاهده دریافت پاداش یا مجازات دیگران به خاطر اعمالشان می‌تواند به یادگیری و تغییر رفتار فرد منجر شود.

 

تاریخچه

ادوارد تورندایک (Edward Thorndike) نخستین کسی بود که ایده اصلاح رفتار را مطرح نمود. سایر پیشگامان اولیه رفتاردرمانی دو روانشناس یعنی جوزف ولف (Joseph Wolpe) و هانس آیزنک (Hans Eysenck) بودند. اما بی اف اسکینر (B.F. Skinner) رفتارگرا، تأثیر عمده‌ای در توسعه رفتار درمانی داشت و او بود که بسیاری از مفاهیم و تکنیک‌هایی را که هنوز هم استفاده می‌شوند، معرفی کرد.
بعداً روانشناسانی همچون آرون بک (Aaron Beck) و آلبرت الیس (Albert Ellis) با اضافه کردن عنصر شناخت به استراتژی‌های رفتاردرمانی، روش درمانی رفتار درمانی شناختی (CBT) را ایجاد نمودند.

 

رفتاردرمانی

 

اصول رفتاردرمانی

برای فهمیدن چگونگی عملکرد و روش درمان در رفتار درمانی، با بررسی دو اصل اساسی در این رویکرد شروع می‌کنیم: شرط سازی کلاسیک و شرطی سازی عامل.
  • مبنای شرطی سازی کلاسیک، ایجاد ارتباط بین محرک‌هاست. یک محرک قبلی خنثی با محرکی که به طور طبیعی و خودکار پاسخی را برمی‌انگیزد، جفت می‌شود. پس از جفت شدن مکرر، یک ارتباط شکل می‌گیرد که در نتیجه آن محرک خنثی خود به خود و بدون حضور محرک دیگر، پاسخ را فرا می‌خواند.

 

شرطی سازی کلاسیک

شرطی سازی کلاسیک

 

  • مبنای شرطی سازی عامل، استفاده از پاداش و مجازات برای افزایش یا کاهش فراوانی یک رفتار است. رفتار‌هایی که به دنبال آن عواقب مطلوب بیاید احتمالا تکرار خواهند شد و رفتار‌هایی که تبعات منفی داشته باشند، کاهش پیدا خواهند کرد.

 

شرطی سازی عامل

شرطی سازی عامل

 

رفتاردرمانی مبتنی بر شرطی سازی کلاسیک

در شرطی سازی کلاسیک تعدادی تکنیک برای تغییر رفتار وجود دارد که در ابتدا با عنوان تکنیک‌های اصلاح رفتار شناخته می‌شد و امروزه به آن تحلیل رفتار کاربردی می‌گویند.
برخی از تکنیک‌ها و راهکار‌های مورد استفاده در این رویکرد درمانی عبارتند از:

۱- غرقه سازی

در این تکنیک فرد به صورت فراگیر و بدون وقفه در معرض اشیاء یا موقعیت‌هایی قرار می‌گیرد که در او ترس یا استرس ایجاد می‌کند. در طی این فرایند، فرد نمی‌تواند از موقعیت فرار کرده یا از روبرو شدن با آن اجتناب کند. اغلب برای درمان فوبیا، اضطراب و سایر اختلالات مرتبط با استرس از تکنیک غرقه سازی استفاده می‌شود.
به عنوان مثال، غرقه سازی می‌تواند برای کمک به مراجعی به کار رود که ترس شدید از سگ یا فوبیای حیوانات دارد. ممکن است برای مدت طولانی یک سگ کوچک دوست داشتنی را در کنار وی قرار دهند و در این مدت نمی‌تواند موقعیت خود را ترک کند. پس از مواجهه مکرر با سگ که در طی آن هیچ چیز بدی رخ نمی‌دهد، واکنش ترس کم کم محو می‌شود.

۲- حساسیت زدایی منظم

این تکنیک مستلزم ایجاد یک لیست از ترس‌های بیمار و سپس آموزش او برای آرام بودن، هنگام فکر کردن به این ترس‌هاست. استفاده از این فرآیند با روانشناس جان ب. واتسون (John B. Watson) و آزمایش معروف آلبرت کوچک او شروع شد و بعداً، مری کاور جونز (Mary Cover Jones) با استفاده از یافته‌های واتسون از تکنیک‌های شرطی سازی تقابلی برای بی حس کردن و از بین بردن پاسخ ترس استفاده کرد.
 
حساسیت زدایی منظم اغلب برای درمان فوبیا استفاده می‌شود. این روند سه مرحله اساسی دارد که عبارت است از:
۱. ابتدا تکنیک‌های ریلکسیشن و آرام سازی به مراجع آموزش داده می‌شود.
۲. در مرحله بعد، فرد فهرست بلندی از موقعیت‌هایی که در او ترس ایجاد می‌کند، تهیه کرده و آن‌ها را رتبه بندی می‌کند.
۳- مراجع ضمن حفظ آرامش و تحت هدایت درمانگر با ترس‌های خود روبرو می‌شود. کار با موردی که کمترین ترس و استرس را در مراجع ایجاد می‌کند شروع می‌شود تا به بیشترین عامل ایجاد کننده ترس برسد.
 
به عنوان مثال، فرض کنید فردی ترس از تاریکی دارد، ممکن است مراجع را ابتدا با دیدن تصویر یک اتاق تاریک و کم کم با نشستن در اتاق تاریک با ترس خود روبرو کنند. در هر مرحله محرک ایجاد کننده ترس با آرامش و عدم اضطراب مرتبط شده و باعث می‌شود پاسخ ترس کاهش پیدا کند یا از بین برود.

 

رفتاردرمانی

 

۳- درمان اجتنابی

این روند مستلزم جفت کردن یک رفتار نامطلوب با یک محرک آزارنده است به این امید که در نهایت رفتار نادرست کاهش یابد. به عنوان مثال، ممکن است به فردی که به الکل اعتیاد دارد، دارویی به نام دی سولفیرام disulfiram داده شود که در هنگام ترکیب با الکل علائم شدیدی مانند سردرد، حالت تهوع، اضطراب و استفراغ ایجاد می‌کند. از آنجا که حال فرد هنگام نوشیدن الکل بد می‌شود، ممکن است رفتار نوشیدن را کنار بگذارد.

 

رفتاردرمانی مبتنی بر شرطی سازی عامل

بسیاری از تکنیک‌های رفتاری متکی به اصول شرطی سازی عامل هستند، به این معنی که در آن‌ها از پاداش، مجازات، شکل دهی، الگوسازی و دیگر‌ موارد مرتبط برای تغییر رفتار استفاده می‌شود. مزیت این روش‌ها این است که سریع به نتیجه می‌رسند.
برخی از تکنیک‌ها و راهکار‌های مورد استفاده در شرطی سازی عامل شامل موارد زیر است:

۱- اقتصاد ژتونی

راهبرد اقتصاد ژتونی برای اصلاح رفتار به پاداش متکی است. مراجع برای هر رفتار درست ژتون‌هایی دریافت می‌کند که می‌تواند آن‌ها را با امتیازات یا موارد مورد نظر خود مبادله کند. والدین و معلمان اغلب برای تقویت رفتار‌های کودکان از راهبرد اقتصاد ژتونی استفاده می‌کنند. بچه‌ها با انجام رفتار خوب نشانه‌هایی مانند ستاره دریافت کرده و یا با رفتار نادرست ستاره‌هایی را از دست می‌دهند. سپس می‌توانند این ستاره‌ها را با مواردی مانند آب نبات، اسباب بازی یا بیشتر بازی کردن معامله کنند.

 

اقتصاد ژتونی

 

۲- کنترل وابستگی

در این روش بین مراجع و درمانگر یک قرارداد کتبی منعقد می‌شود که در آن هدف از تغییر رفتار، تقویت‌ها و پاداش‌های داده شده به رفتار درست و جریمه‌هایی که نتیجه عدم تحقق خواسته‌های توافق شده است، به خوبی شرح داده می‌شود. از این نوع توافق‌ها در قالب قرارداد‌های رفتاری بین معلمان و والدین با دانش آموزان و کودکان نیز می‌توان استفاده کرد. این قرارداد‌ها در ایجاد تغییرات رفتاری بسیار مؤثر هستند، زیرا قوانین به طور واضح بیان شده و اجازه نمی‌دهد طرفین تعهدات خود را زیر پا بگذارند.

۳- الگو سازی

این تکنیک شامل یادگیری از طریق مشاهده رفتار دیگران و الگو سازی است. این روش بر مبنای تئوری یادگیری اجتماعی آلبرت بندورا (Albert Bandura) است که بر مؤلفه‌های اجتماعی فرایند یادگیری تاکید دارد. در الگو سازی به جای تکیه بر تقویت یا مجازات، فرد مهارت‌ها و رفتار‌های قابل قبول دیگران را مشاهده و از آن‌ها الگوبرداری می‌کند. در بعضی از موارد، ممکن است درمانگر الگوی رفتار مورد نظر باشد. در موارد دیگر، تماشای رفتار همسالان مفید خواهد بود.

 

قشقرق راه انداختن کودک

 

۴- خاموش سازی

راه دیگر برای ایجاد تغییر رفتار این است که با حذف پاداش اجازه ندهیم آن رفتار تقویت شود. روش محروم سازی نمونه‌ای کامل از روش خاموشی است. در حین محرومیت، فرد از موقعیتی که برایش حکم پاداش دارد، محروم می‌شود. به عنوان مثال با تکنیک وقفه  کودکی که قشقرق راه می‌اندازد را از بازی محروم کرده و او را مجبور می‌کنند که بی سر و صدا در گوشه‌ای از اتاق یا در یک اتاق دیگر بنشیند. به این ترتیب فرصت توجه طلبی را از دست می‌دهد؛ توجه برای کودک حکم پاداش دارد. با حذف توجه، رفتار نادرست او خاموش می‌شود. بهتر است روش صحیح برخورد با قشقرق به راه انداختن کودکان را هم بیاموزید!

 

سخن آخر
وقتی صحبت از اصلاح رفتار‌های خاص است، بعضی اوقات رفتاردرمانی می‌تواند از سایر رویکرد‌ها موثرتر باشد. فوبیا، اختلال هراس و اختلال وسواس فکری نمونه‌ای از مشکلاتی هستند که به خوبی به درمان رفتاری پاسخ می‌دهند.
با این وجود، رویکرد‌های رفتاری همیشه بهترین راه حل نیستند. به عنوان مثال، رفتار درمانی برای درمان برخی از اختلالات روانی جدی مانند افسردگی و اسکیزوفرنی بهترین روش محسوب نمی‌شود. تکنیک‌های رفتاری می‌تواند به افراد تحت درمان کمک کند تا با برخی از شرایط خود کنار بیایند، اما در کنار آن باید از سایر درمان‌های پزشکی و روان درمانی استفاده شود.
 
برگرفته از: verywellmind
 
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید