به مناسبت فرا رسیدن روز بزرگداشت شمس تبریزی، شاعر و عارف پرآوازه، در این بخش از ستاره بیوگرافی شمس را آوردهایم و به سوالاتی مانند همسر شمس تبریزی کیست، پاسخ دادهایم.
شمس تبریزی که بود؟
طبق منابع معتبر از زندگی نامه شمس تبریزی نام اصلی او محمد بن علی بن ملکداد تبریزی بوده و شمسالدین یا شمس تبریزی لقب وی محسوب میشده است. شمس تبریزی سال ۶۸۲ هجری قمری در تبریز متولد شد و از همان دوران کودکی به عرفان علاقه بسیاری نشان میداد. گفته میشود که این عارف بزرگ سده هفتم که روی شعر و شخصیت مولانا بهطرزی غیرقابلانکار تاثیر گذاشت، شخصیتی گوشهگیر داشت و بیشتر عمر خود را در سفر میگذراند. شمس کسی بود که باعث شد مولانا کاملا از اعتقادات و روش زندگی خود دست برداشته و بهکلی دگرگون شود. هفتم مهرماه هر سال در تقویم رسمی کشور به روز بزرگداشت شمس نامگذاری شده است.
اساتید شمس تبریزی
شمس در ابتدای راه توسط شمس خونجی تعلیم و آموزش داده میشد و در ادامه او راه و روش سلوک و عارفی را از استادانی همچون سله باف یا شیخ رکن الدین محمد سُجاسی معروف به پیر سُجاسی آموخت.
پدر و مادر شمس تبریزی
شمس در مورد مادر و پدر خود صحبت چندانی به میان نمیآورد و آثاری نیز درباره آنها به جا نمانده است. شمس در جایی درباره نازپرورده بار آمدن خود گفته است: این عیب از پدر و مادر بود که مرا چنین به ناز برآوردند.
قدیمیترین مدارک درمورد زندگی و راه رسم شمس تبریزی را میتوان ابتدای نامه سلطان والد یا رساله سپهسالار دانست.
اخلاق شمس تبریزی
بهطور کلی اطلاعات جامعی در مورد این عارف بزرگ در دسترس نیست که همین موضوع ریشه در بیزاری او از شهرت دارد. او حتی در زمان حیاتش هم چندان در معرض دید عموم ظاهر نمیشد.
شمس تبریزی به مکتبداری علاقه زیادی داشت و در هر توقفگاهی که مکتبی در آن وجود داشت، مدتی را به مکتبداری مشغول میشد. شمس در برابر آموزش و مکتبداری هیچ مزدی دریافت نمیکرد و این کار را همواره در طول سفر بهرایگان انجام میداد.
فاصله علمی، شخصیتی و رفتاری شمس چنان با اطرافیانش زیاد بود که حتی صحبتهای کوتاه نیز بهسختی میان او و دیگران شکل میگرفت. از عکس واقعی شمس تبریزی یا عکس مولانا و شمس تبریزی، در حال حاضر تصویر موثقی در منابع معتبر یافت نشده است.
مولانا و شمس تبریزی
شمس تبریزی با وجود عارف بودن از خانقاهها بیزار بود و ترجیح میداد طریقت و سلوک را در سفر و از علما و انسانهای دیگر بیاموزد. او در ۶۰ سالگی در حین سفرهای خود به دنبال فردی بود که لیاقت دانش و تعلیمات او را داشته باشد تا اینکه سرانجام در راه خود به شهری به نام قونیه رسید.
او خواب دیده بود که رسالت یافته تا مدتی را برای هم صحبتی با عالمی در روم شرقی بگذراند، پس برای انجام این رسالت، خود را به شهر قونیه در روم شرقی رساند و به دنبال آن عالم میگشت. این شهر محل زندگی مولانا بود. تاریخ دقیق ملاقات شمس و مولانا در ۲۶ جمادیالثانی سال ۶۴۲ هجری قمری ذکر شده است.
با اتکا به زندگی نامه مولانا، او در قونیه شهرت و آوازه خوبی داشت و در چهار مدرسه بزرگ فقه در این شهر به تدریس مشغول بود. میزان مقبولیت مولانا در میان مردم و بزرگان بسیار زیاد بود و بسیاری در رکاب او سر تعظیم فرود میآورند.
تاثیر شمس روی مولانا
همه چیز برای مولانا پس از ملاقات شمس، تغییر کرد. او پس از مدت کوتاهی تحت تاثیر تفکرات و روش زندگی شمس قرار گرفت. مولانا درس و منبر را کنار گذاشت و لباس و دستار خود را عوض کرد. شمس به مولانا آموزش میداد که سکوت کند، چرا که سکوت یکی از مراحل اصلی عرفان است.
تغییر رفتاری و نحوی زندگی و همچنین دنبالهروی مولانا از شمس تبریزی باعث شد تا همگان شگفتزده شوند. اطرافیان، بزرگان و حتی نزدیکان مولانا دیگر نمیتوانستند او را درک کنند. کارهایی که او در کنار شمس انجام میداد مانند رقص سما و نزدیکی به خداوند از طریق موسیقی و رقصهای دیگر، باعث شده تا تمام افرادی که او را میشناختند، علیه او برخیزند.
عقد شمس و دختر مولانا
تاثیرگذاری شمس تنها به مولانا محدود نمیشد؛ کیمیا خاتون که دخترخوانده مولانا بود، پس از آشنایی با شمس تبریزی که آن زمان شصت سال سن داشت، دلباخته او شد. پس از مدتی به اصرار مولانا، شمس و کیمیا به عقد هم درآمدند. گفته میشود شمس با این ازدواج مخالف بود و در تمام مدت به کیمیا خاتون بی توجهی میکرد تا از علاقه او بکاهد.
کیمیا خاتون زمان عقد با شمس ۲۵ ساله بود. از علت مرگ همسر شمس تبریزی که پیش از شمس درگذشت، اطلاعات قابل استنادی در منابع تاریخی معتبر ذکر نشده است.
دلیل دور شدن شمس از مولانا
شمس به خاطر دشمن شدن اطرافیان مولانا با او به دنبال تغییر رفتار مولانا پس از نشست و برخاست با شمس، در حالی که یک سال و نیم از هم نشینی او با مولانا گذشته بود، بهطور ناگهانی او و شهر قونیه را به مقصدی نامعلوم ترک کرد. حال مولانا پس از این بار دیگر دگرگون شد و گوشه نشینی و عزلت برگزید. او حتی با خانواده خود نیز ارتباط نمیگرفت و این شرایط تا جایی پیش رفت که همگان از نحوه برخوردشان با شمس پشیمان شدند.
سلطان ولد فرزند مولانا در این زمان به دنبال شمس فرستاد و توانست او را پیدا کند. شمس پس از مدتی نامهای برای مولانا نوشت که نشان میداد در شهر شام حضور دارد.
در ستاره بخوانید: اشعار مولانا در فراق شمس
بازگشت شمس و دور شدن دوباره او
پس از این که مولانا نامه شمس را دریافت کرد، فرزندان و ۲۰ نفر دیگر از نزدیکان خود را به دنبال او فرستاد. مولانا مجلس سماعی تشکیل داد و از آمدن دوباره شمس به قونیه خوشحالی بسیار کرد. بازگشت شمس برای او شادی زیادی همراه داشت اما حسادتها و رفتارهای ناشایست اطرافیان مولانا باعث شد تا شمس تبریزی برای بار دوم تصمیم به رفتن از قونیه بگیرد.
پس از این که شمس برای بار دوم مولانا را ترک کرد، او دستار از سر برداشت و راه و رسم خود را برای همیشه کنار گذاشت. در سخنان مولانا دیگر اثری از جهنم، تقدیر یا دوزخ نبود و او آموخته بود که چگونه باید شراب نوشید، به موسیقی گوش داد و هرگز دچار خطا نشد.
آثار و اشعار شمس تبریزی
شمس رفتار و شخصیتی بسیار خاص داشت و کمتر اهل نوشتن بود. آثار شمس تبریزی همگی مربوط به زمان ملاقات او با مولانا و پس از آن هستند. این آثار شامل پرسش و پاسخهایی است که میان شمس و شاگردانش اتفاق میافتاده است. در این مقالات به ارتباط شمس با مولانا، شخصیت او و حکایتهایی که شمس از طریق آنها به مولانا آموزش میداده، اشاره شده است. اما دیوان شمس تبریزی یا دیوان کبیر متشکل از اشعار مولانا در وصف شمس تبریزی است که از سمت او به شمس نسبت داده شده است.
مرگ شمس تبریزی و آرامگاه او
بار دومی که شمس تبریزی قونیه را ترک کرد، آخرین ملاقات وی با مولانا بود. شمس معتقد بود که تا آن زمان تمام آن چیزهایی که باید به مولانا میآموخت را انجام داده و ماندن بیشتر در کنار او و در این شهر، بیهوده است. شمس این بار از مولانا خواست که پس از رفتنش، دیگر سراغی از او نگیرد و کسی را به دنبالش نفرستد.
روایتهای مختلفی درباره علت مرگ شمس تبریزی وجود دارد که معتبرترین آنها که در کتاب مجمل فصیحی آمده، این است که وی در شهر خوی با مرگ طبیعی از دنیا رفت. بنا به منابعی که در دسترس هستند، آرامگاه و مزار این عارف بزرگ در شهر خوی قرار دارد.
منارهای که امروزه در آرامگاه شمس تبریزی وجود دارد، باقی مانده آثاری است که بر اثر زلزله نابود شدهاند. بهعلاوه در شهر قونیه نیز مسجدی برای یادبود شمس ساخته شده که همچنان پابرجاست و متلعق به قرن سیزدهم است.
نظرات جالب درباره مرگ شمس
برخی معتقدکه شمس پس از ترک قونیه، از نظرها غیب شده است. منابعی هم وجود دارند که از به قتل رسیدن او توسط پسر مولانا، یعنی سلطان ولد حکایت میکنند. حسادتها و رفتارهای خسمانه سلطان ولد با شمس دلیل اصلی این روایات است.
اما بیشتر منابع و آثار باقیمانده شمس نشان میدهد که همانطور که پیشتر اشاره کردیم، او پس از ترک قونیه بهصورت ناشناس تا شهر خوی ایران رفته و برای مدتی آنجا زیسته و سپس از دنیا رفته است.
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.