کتاب دنیای سوفی، فلسفه را همراه با داستانی پر رمز و راز برای ما بیان میکند. در هنگام مطالعه این کتاب شما درگیر سفری فانتزی و سورئال میشوید که برای شما گنجینههایی از فلسفه را به همرا دارد. در ادامه به مروری بر خلاصه کتاب دنیای سوفی و تحلیل و بررسی آن، میپردازیم.
معرفی اجمالی کتاب
در کتاب دنیای سوفی، نویسنده یوستین گردر، داستان را با فلسفه جدی ترکیب میکند. همه چیز از زمانی شروع میشود که سوفی پانزده ساله نامهای ناشناس از طریق پست دریافت میکند. سوفی آموندسن دختر نوجوانی است که در نروژ زندگی نسبتاً معمولی دارد. چیزی که نمیداند، این است که او در آستانه ورود به یک ماجراجویی خارقالعاده و پر از شگفتی قرار دارد.
متن نامه این است “تو کی هستی؟” سوفی، قبل از اینکه متوجه شود، دو نامه دیگر پشت سرهم دریافت میکند. قرار است او یک دوره کامل یادگیری فلسفه را از طریق این نامههای مرموز آغاز کند. هر نامه چیزی در مورد فلسفه به سوفی میآموزد و دنیای کاملا جدیدی برای سوفی در حال نمایان شدن است، دنیایی مملو از افرادی مثل سقراط، گالیله، داروین، فروید و مارکس، که به زندگی متفاوت از اکثر مردم نگاه میکنند.
یکی دیگر از شخصیتهای اصلی این رمان، آلبرتو ناکس، فیلسوفی مهربان و باهوش است. نویسنده شخصیت ناکس را ناشناخته و مبهم با رفتاری مرموز و مخفیانه توصیف میکند. با ورود نارکس به زندگی سوفی و با گشوده شدن ذهن او به قلمرو فلسفه و پرسشهای فراوان، همه چیز دست خوش دگرگونی قرار میگیرد.
در طول داستان، ما مانند سوفی، دانش آموز آموزههای فلسفی آلبرتو ناکس میشویم. از فیلسوفان یونان باستان مانند دموکریتوس و سقراط، از دوران افلاطون، ارسطو و رنسانس میگذریم و به دورانهای بعدی میرویم. این اطلاعات هزاران ساله به صورت یک بسته آموزشی آسان برای سوفی ۱۵ ساله (ما نیز) ارائه میشود.
سوفی از طریق جریان مداوم این نامهها، رویکرد جدیدی را به سؤالات پیش پا افتاده زندگی پیش میگیرد. به اعتقاد او در اعماق دلایل و درک هر فرد از هر چیزی که وجود دارد، دیدگاههای جدیدی قرار دارد. سوفی ذهن خود را به درک جهان و ایدههای متعدد آن سوق میدهد، پیش از اینکه حقایق را به عنوان بخشی از این جهان بپذیرد، صرف وجودشان، ریشه و شکل اصلی آنها را زیر سوال میبرد. این یکی از محورهای اصلی کتاب دنیای سوفی است که در لحظات مهمی از داستان تکرار میشود.
تقریباً در نیمه راه، با شخصیت هیلد آشنا میشویم، این آشنایی در یک پیچ و تاب باشکوه در طرح داستان صورت میگیرد. در حالی که ما به عنوان دانش آموز در مدرسه فلسفه آلبرتو ناکس هستیم، متوجه میشویم داستان کمی متفاوت بودهاست. اینجاست که جادوی عرفانی، به شیوه یوستین گردر، وارد بازی میشود.
یکی از چیزهایی که در کتاب دنیای سوفی برجسته است شخصیتهای بازیگوش، مضامین عرفانی و فانتزی است که در قالب داستان حضور دارند. دنیای سوفی داستانی خلاقانه، سرگرم کننده و ماجراجویانه است که سبک نوشتاری گردر را به خوبی نمایان میکند.
درباره یوستین گردر نویسنده کتاب
یوستین گردر، معلم و نویسنده نروژی در سال ۱۹۵۲ چشم به جهان گشود. گردر رشته تاریخ عقاید، مذهب و ادبیات شمال اروپا را در دانشگاه اسلو تمام کرد و پس از فارغ التحصیلی در سال ۱۹۷۶، به عنوان معلم مدرسه راهنمایی فلسفه، دین و ادبیات در اسلو و برگن مشغول به کار شد. یوستین گردر فعالیت ادبی خود را به تدریج آغاز کرد، مقالات و اشعار خود را به روزنامهها میفرستاد، گاهی به سخنرانی میپرداخت و همچنین کتابهای درسی را تالیف میکرد.
گردر اولین بار سال ۱۹۸۷ بهعنوان نویسنده با دو کتاب کودک شروع به کار کرد. در سال ۱۹۹۰ برای کتاب “راز فال ورق”، جایزه منتقدین ادبیات نروژ و جایزه ادبی وزارت امور علمی و فرهنگی را کسب کرد. او از ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۵ برنده چندین جایزه معتبر در نروژ و اروپا شد و پس از انتشار “کتاب دنیای سوفی”در سال ۱۹۹۱، به یک نویسنده تماموقت تبدیل شد. کتاب دنیای سوفی به ۵۹ زبان زنده دنیا ترجمه شد و مورد استقبال فلسفه دوستان و مردم عادی که تمایل به یادگیری فلسفه داشتند قرار گرفت.
گردر بعد از دنیای سوفی، تقریبا هر دوسال یک بار کتابی جدید روانه بازار میکند، از دیگر آثار او میتوان به “راز تولد”، “درون یک آیینه درون یک معما”، “کتابخانه جادویی بیبی بوکنز”، “زندگی کوتاه است”، “سلام کسی اینجا نیست”، “مایا”، “دختر مدیر”، “سیرک”، “دختر پرتقال”، “شاه مات”، “کوتوله زرد”، “قصری در پیرینه” و “دنیای آنا” اشاره کرد.
بهترین ترجمه کتاب دنیای سوفی
کتاب دنیای سوفی به دلیل داشتن مفاهیم فلسفی و تخصصی، خوشبختانه به دست مترجمان چیره دست و ماهری به زبان فارسی برگردانده و منتشر شدهاست. میتوان گفت بیشتر نسخههای موجود از این کتاب به زبان فارسی نثری روان و زبانی صمیمی دارد، اما در این میان ترجمه آقای حسن کامشاد و انتشارات نیلوفر، همچنین ترجمه دکتر مهدی سمسارزاده و انتشارات جامی، در صدر بهترین نسخههای فارسی در ایران به شمار میآیند.
قسمتهایی از متن کتاب
کتاب دنیای سوفی، کتاب جذاب و هیجانانگیزی است که نویسنده تلاش کرده است مفاهیم مهم و اساسی فلسفه را به زبانی ساده بیان کند. این رمان خودآموز است و با موضوعی گیرا و لذت بخش توجه همگان را به خودش جلب کرده است. در ادامه قسمتهای کوتاهی از این کتاب را مرور میکنیم؛
-
سوفی عزيز، مطلب من اين است که تو نبايد در زمره اين آدمهایی باشی که دنيا را بهمنزله يک امر بديهی پذيرفتهاند. بهمنظور احتياط، ما پيش از آن که بهدرس فلسفه خودمان بپردازيم، چند ورزش ذهنی مطرح میکنيم. تصور کن که در روزی آفتابی بهگردش در جنگل رفتهای. ناگهان يک سفينهی فضائی بر سر راه خود میبينی. يک آدم مريخی از آن فرود میآيد، جلوی تو سبز میشود و بهورانداز کردنت میپردازد…
-
در اين لحظه چه چيزی بهذهن تو میرسد؟ اوه، اهميت چندانی ندارد. اما آيا هرگز از اين مطلب حيرت نکردهای که تو خودت نيز يک آدم مريخی هستی؟ البته احتمال اينکه انسان با موجودی از يک سياره ديگر برخورد کند بسيار اندک است، اين را قبول دارم. اما میتوان تصور کرد که تو، خودت با خودت برخورد کنی و رودررو شوی. ممکن است که تو لحظهای توقف کنی و ناگهان خود را ديگری تصور کنی. اين اتفاق ممکن است، مخصوصا که در طول گردشی در جنگل بهانسان دست دهد.
-
زندگی غمانگیز و درعینحال افتخارآمیز است. ما به یک دنیای شگفتانگیز هدایت میشویم، در اینجا با یکدیگر ملاقات میکنیم، به یکدیگر سلام میکنیم و سپس برای لحظهای کوتاه سرگردان میشویم و همدیگر را گم میکنیم و ناگهان بهمانند شیوهی رسیدنمان به یکدیگر، بیدلیل ناپدید میشویم.
-
احمقانهترین کاری که او سراغ داشت، رفتارِ همهچیزدانِ مردم بود. آنها بهگونهای دربارهی چیزهایی که هیچچیز دربارهیشان نمیدانستند، رفتار میکردند که گویی همهچیز را دربارهاش میدانند.
-
عجیب نبود که نمی دانست کیست؟ و بی انصافی نیست که انسان در قیافه خود دستی ندارد؟ این قیافه را به او قالب کرده بودند. آدم می تواند دوستانش را خود انتخاب کند، اما انتخاب خودش درست خودش نیست. حتی بشر بودنش هم دست خودش نیست.
-
هراکلیتوس تاکید کرد که اضداد ویژگی جهان است. اگر هیچگاه بیمار نشویم، نمیدانیم تندرستی چیست. اگر هیچگاه گرسنه نشویم، از سیر شدن لذت نمیبریم. اگر هیچگاه جنگی روی نمیداد، قدر صلح را نمیشناختیم. و اگر زمستان نباشد، بهار هم نمیآید.
-
هرچه میبینی بخشی از جهان پیرامون توست، اما نحوه دیدنت بستگی دارد به عینکی که به چشم میزنی.
-
ارسطو میپرسد: چگونه باید زیست؟ خوب زیستن مستلزم چیست؟ و پاسخ میدهد: انسان فقط در صورتی میتواند خوشبخت شود که همه توانایی و شایستگی خود را به کار اندازد.
-
هیلد عزیز! اگر مغز انسان به اندازه کافی برای ما ساده بود که بتوانیم آن را درک کنیم ما هنوز آن قدر احمق بودیم که آن را درک نکنیم.
-
اسپینوزا تاکید میورزد که تنها یک وجود، کاملا و مطلقا «علت قائم بهذات» است و میتواند با آزادی تام عمل کند. تنها خدا یا طبیعت مبین فرایندی اینچنین آزاد و اینچنین «غیرتصادفی» است.
-
انسان میتواند برای کسب آزادی و رهایی از قیود برونی بکوشد، ولی هیچگاه به اختیار و «اراده آزاد» دست نمییابد. ما بر آنچه بر بدنمان میگذرد – که وجهی از حالت مادی است – اختیار نداریم. همچنین اندیشیدن خود را بر نمیگزینیم. پس انسان «روح آزاد» ندارد؛ و کمابیش در پیکری مکانیکی محبوس است.
کلام آخر
در کتاب دنیای سوفی، میانه کتاب و ناگهان با شخصیت جدیدی به نام هیلد آشنا میشویم. این آشنایی و دیدار یکی از هیجان انگیزترین بخشهایی است که گردر در روند داستان پیاده کردهاست. نویسنده در میانه کتاب مفهوم خلاقانهای را ایجاد کرده است که قول میدهد ما را تا انتها سرپا نگه دارد. یکی دیگر از نکات قابل توجه در کتاب، حضور شخصیتهای جوان و الهام بخش در داستان و کنجکاوی آنها را برای جهان است، از این رو اگر دوست دارید کمی با فلسفه آشنا شوید و درباره آن بدانید، کتاب دنیای سوفی بهترین پیشنهاد برای آغاز این مسیر است.