ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – یکی از زیباترین شعرهای نیما یوشیج شعر چشمه و سنگ است که در کتاب فارسی پایه دهم به عنوان اولین درس آمده است. اگر به دنبال معنی شعر چشمه و سنگ (گشت یکی چشمه ز سنگی جدا) به صورت بیت به بیت با آرایه های ادبی این شعر هستید، این مطلب را دنبال کنید.
معنی شعر چشمه و سنگ (گشت یکی چشمه ز سنگی جدا) با آرایه های ادبی
گشت یکی چشمه ز سنگی جدا
غُلغُله زن، چهره نما، تیز پا
چشمهای جوشان، خودنما و تندرو از تخته سنگی جدا شد. (بیرون و زد جاری شد.)
معنی کلمات: غُلغُله زن: شور و غوغاکنان / تیزپا: تندرو ، سریع ، شتابنده
آرایه های ادبی: چهره نما: کنایه از خود نما، کسی که خود را نمایش می دهد / مراعات نظیر: سنگ و چشمه / چشمه : تشخیص و استعاره / چشمه : نماد «انسان مغرور و خودخواه « یا» مردم مغرور و خودخواه » است / سنگ: نمادجامعه، خاستگاه و مبدا اولیه / جدا شدن چشمه: گریز از رُکود و پذیرا بودن
گه به دهان بر ، زده کف چون صدف
گاه چو تیری که رود بر هدف
چشمه، گاهی مانند صدف، بر اثر خروشندگی دهانش کف آلود میشد و گاهی، چون تیری که به سوی هدف میرود راست و سریع به پیش میرفت.
معنی کلمات: هدف: نشانۀ تیر / صدف: نوعی جانور نرم تن آبزی که بدنش در یک غلاف سخت جا دارد و در بعضی از انواع آن، مروارید پرورش مییابد.
آرایه های ادبی: تشبیه: چشمه به تیرو صدف / صدف و هدف: جناس ناقص اختلافی / چشمه و صدف: تشخیص و استعاره / مراعات نظیر: و تیر هدف ، دهان و کف / کف بردهان زدن : کنایه از خشمگین شدن، مستی و نشاط و نیرومندی
گفت : درین معرکه ، یکتا منم
تاجِ ِسر گُلبُن و صحرا ، منم
چشمه با خود گفت: من در بین عناصر خلقت و موجودات بی مانند هستم و سرور و بزرگ باغ و دشت هستم.
معنی کلمات: معرکه: میدان جنگ / یکتا: یگانه، بی همتا / گُلبُن: بوتۀ گل، گل سرخ، بیخ بوتۀ گل
آرایه های ادبی: مراعات نظیر : سر و تاج – گُلبُن و صحرا / معرکه : استعاره از عناصر خلقت و موجودات / تشبیه : چشمه به تاج/ تاج سر بودن : کنایه از بزرگ و مافوق و سَروَر بودن / چشمه : تشخیص و استعاره / گُلبُن و صحرا : تشخیص و استعاره
مفهوم کلی: چشمه با غرور خودش را دلیل زیبایی و طراوت گل ها و دشت ها می داند.
چون بِدَوم ، سبزه در آغوش من
بوسه زَنَد بر سر و بر دوش من
وقتی تند و تیز حرکت میکنم (جاری میشوم)، سبزه در آغوش من (سبزۀ قرارگرفته برکنارههای جوی آب) سر و تنم را غرق بوسه میکند.
معنی کلمات: بِدَوَم: در اینجا: با سرعت جاری شوم.»
آرایه های ادبی: چشمه: تشخیص و استعاره / سبزه : تشخیص و استعاره / مراعات نظیر: آغوش ، سر، دوش / سر و دوش : مجاز از تمام وجود چشمه / بوسه زدن : کنایه از سپاسگزاری کردن
چون بگشایم ز سرِ مو شِکَن
ماه ببیند رخ خود به را من
هرگاه چین موهایم را بگشایم (کنایه از اینکه امواج نداشته باشمو صاف و آرام باشم) ماه چهرۀ زیبای خود در را آیینۀ من ( آب زلال من) می بیند.
معنی کلمات: شِکَن: پیچ و خم زلف (نقش دستوری: مفعول)
آرایه های ادبی: ماه : تشخیص و استعاره/ مو : استعاره از آب چشمه / شِکَن : استعاره از امواج خروشان
← معنی شعر چشمه و سنگ →
قطرۀ باران که در افتد به خاک
زو بِدَمَد بس گُهر تابناک
معنی کلمات: بِدَمَد : بروید ، از سر خاک درآوردن ، وزیدن / تابناک: دارای فروغ و پرتو ، تابان، درخشان ، نورانی/ گُهر: سنگ درخشان و قیمتی
آرایه های ادبی: خاک : مجاز از زمین / گُهر: استعاره از گل های زیبا و گیاهان
در بر من ره چو به پایان برد
از خجلی به سر گریبان بَرَد
قطرۀ باران وقتی سفر دراز خود را در آغوش به من پایان میبرد، با همۀ شأن و عظمتی که دارد، از شرمندگی سرافکنده خواهد شد.
معنی کلمات: بر: سینه ، آغوش ، کنار / خَجِلی: شرمگین بودن ، شرمنده بودن / گریبان : یقه
آرایه های ادبی: سر در گریبان بردن : کنایه در از اندیشه بودن از روی شرمندگی یا به فکر فرورفتن از غم، کنار کشیدن و گوشه گرفتن / بر و سر: جناس ناقص/ چشمه و قطره باران : تشخیص و استعاره
ابر ز من حامل سرمایه شد
باغ ز من صاحب پیرایه شد
ابر سرمایۀ خود از را من میگیرد (اشاره به بخارشدن آب و شکل گرفتن ابر در آسمان) و باغ زیبایی و زینت خودش را از من به دست میآورد.
معنی کلمات: حامل: صفت فاعلی از حمل ، حَمْل کننده / سرمایه: مال ، دارایی / پیرایه: زینت، زیور، آرایش
آرایه های ادبی: سرمایۀ ابر: استعاره از بخار آبی که به آسمان می رود / باغ : تشخیص و استعاره / ابر: تشخیص و استعاره / پیرایه: استعاره از گل و سبزه و گیاه
گل، به همه رنگ و برازندگی
می کند از پرتو من زندگی
با گل همه زیبایی و شکوهش، از برکت روشنی وجود من زندگی میکند.
معنی کلمات: برازندگی: شایسته بودن
آرایه های ادبی: گل : تشخیص و استعاره / مصرع دوم : کنایه از اینکه گل ، نیازمند چشمه است
در بُنِ این پردۀ نیلوفری
کیست کند با چو منی همسری؟
زیر این آسمان آبی چه کسی میتواند با من برابری کند و هم شأن من باشد؟ هیچ کس هم شأن و برابر با من نیست.
معنی کلمات: بُن : بیخ، ریشه / نیلوفری: صفت نسبی، منسوب به نیلوفر، به رنگ نیلوفر، لاجوردی؛ (مقصود « از پردۀ نیلوفری»، آسمان لاجوردی است.)
آرایه های ادبی: استفهام انکاری: در این بیت شاعر سؤالی را مطرح کرده است که به پاسخ نیاز ندارد و برای تأکید بیشتر آمده است./ همسری: برابری ، هم شأنی / پردۀ نیلوفری: استعاره از آسمان لاجوردی / همسری کردن : کنایه از برابری کردن، هم شأنی کردن
← معنی شعر چشمه و سنگ →
زین نَمَط آن مستشده از غرور
رفت و ز مبدأ چو کمی گشت دور –
با این شیوه، چشمۀ زیبا که از تکبر گویی مست شده بود، به پیش میرفت. اما هنگامی که کمی از سرچشمه اش دورشد –
معنی کلمات: نَمَط : روش ، نوع / غرور: به خود بالیدن ، تکبّر، خودخواهی / مبدأ : آغاز، سرچشمه
آرایه های ادبی: آن مست شده از غرور: کنایه از چشمه
دید یکی بحر خروشنده ای
سَهمگِنی، نادره جوشنده ای
ناگهان دریایی خروشان را روبروی خود دید. دریایی بزرگ و ترسناک با جوششی بی مانند
معنی کلمات: بحر: دریا / خروشیدن : بانگ برزدن ، فریاد کشیدن/ سَهمگِن : مخفّف سهمگین ، ترسناک ، وحشت انگیز، هراسناک/ نادره ( مؤنّث نادر ) : بی مانند، کمیاب ، شگفت، طُرفه/ نادره جوشنده: ترکیب وصفی مقلوب، دارندۀ جوشش بی مانند
آرایه های ادبی: بحر: تشخیص و استعاره
نعره بر آورده ، فلک کرده کَر
دیده سیه کرده ، شده زَهره در
دریا فریاد بلندی برآورده و گوش فلک را ناشنوا کرده بود و چشمان سیاهش، همه را میترساند
معنی کلمات: نعره : فریاد، بانگ بلند / نعره برآورده: منظور صدای امواج خروشان و بلند دریا / زَهره : کیسة زرداب ، کیسة صفرا/ زَهره دَر: صفت فاعلی مرکّب مرخّم، زَهره درنده
آرایه های ادبی: زَهره درشدن : کنایه از ترسناک شدن ، ایجاد وحشت و مایه هلاک شدن / فلک : تشخیص و استعاره / دریا: تشخیص و استعاره / دیده سیاه کردن: کنایه از خشمگین شدن
راست به مانندِ یکی زلزله
داده تنش بر تن ساحل یَله
درست مانند زلزلهای بود که تنش را بر تن ساحل تکیه داده بود.
معنی کلمات: راست: دقیقا، درست / یَله : رها،آزاد
آرایه های ادبی: تشبیه : دریا به زلزله / تن ساحل : اضافه استعاری (تشخیص یا جان بخشی ) / تکرار : تن / دریا: تشخیص و استعاره
چشمۀ کوچک به چو آن جا رسید
وان همه هنگامۀ دریا بدید
چشمۀ کوچک وقتی به آن جایگاه رسید و آنهمه عظمت و غوغای دریا را دید.
معنی کلمات: هنگامه: غوغا، و داد فریاد، شلوغی، جمعیت مردم / آنجا: منظور دریا یا نزدیک و ساحل دریا
آرایه های ادبی: دریا: تشخیص و استعاره ؛ زیرا غوغا و دادوفریاد می کند که عملی انسانی است / چشمه و دریا : مراعات نظیر/ چشمه : تشخیص و استعاره ؛ زیرا چیزی را دیدن عملی انسانی است/دریا: نماد جهان بیکران ، کمال و مرجع ایده آل هر شخص
← معنی شعر چشمه و سنگ →
خواست کزان وَرطِه قدم درکشد
خویشتن از حادثه برتر کشد
تصمیم گرفت خودش از را آن جای خطرناک کنار بکشد و از آسیب دریا در امان بمانَد
معنی کلمات: ورطه: زمین پست، مهلکه، هلاکت / حادثه: واقعه، رُخداد، پیش آمد
آرایه های ادبی: قدم درکشیدن : کنایه از عقب نشینی کردن، بازپس رفتن/ خویشتن از حادثه برتر کشیدن : کنایه از خود را از آسیب دورکردن ، خود را در امان نگه داشتن
لیک چنان خیره و خاموش ماند
کز همه شیرین سخنی، گوش ماند
امّا چنان شگفت و زده خاموش درجای خودش ساکت ماند که همهی شیرین سخنی خود از را یاد برد و خاموش شد.
معنی کلمات: خیره: سرگشته، حیران، فرومانده، لجوج، بیهوده
آرایه های ادبی: شیرین سخنی: حس آمیزی / گوش ماندن: کنایه از ساکت وخاموش گشتن / گوش: مجاز از شنیدن
مفهوم: با دیدن شکوهمندی دریا، چشمه کوچکی خودش را دریافت و سکوت اختیار کرد.
کاربران گرامی شما میتوانید انشا گفت و گوی چشمه و سنگ را نیز در مطلب انشا با موضوع گفت و گو در ستاره بخوانید. نظرات و پرسشهای خود را با ما در میان بگذارید و در اسرع وقت منتظر پاسخ کارشناسان ما باشید.
بهمن حیدری
با سلام، من از زحمات شما عزیزان برای درج این مطالب مفید و ارزشمند، تشکر می کنم.