قرنهاست که شهر قم میزبان قدوم زائرین عمه سادات است. بارگاه ملکوتی حضرت معصومه همچون نگینی درخشان در کویر قم خودنمایی کرده و دل هر رهگذری را مجذوب خود میگرداند. به راستی چه سری است که دلها همه عاشق اویند. با مجموعهای زیبا و احساسی متن ادبی و دلنوشته برای حضرت معصومه (س) همراه همیشگی ستاره باشید.
دکلمه در مورد حضرت معصومه (س)
دِکلَمِه به فن خواندن شعر یا متن به طوری که آهنگین و با شور و حرارت باشد و بتواند احساسی متناسب با موضوع نظم (شعر) یا نثر (متن) مذکور را به مخاطب القا کند، گفته میشود. در ادامه متون و اشعاری درباره ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختر آورده شده که میتوان با لحنی آهنگین و پر حرارت اجرا کرد.
سلام بر تو ای دختر ولی خدا، سلام بر تو ای عمه ولی خدا، سلام بر تو ای دختر موسی بن جعفر علیه السلام»!
ما خستگان و راه ماندگان طریق عشق، به شفاخانه تو پناه آورده ایم تا به آیین کرامت، از دریای شفاعت سیرابمان کنی!
معصومه جان! بغض دلتنگی در هوای بارانی چشم هامان شکسته شده است . یاد بانوی تنها کوچه های مدینه، صبر از کف احساسمان برده است و برای زیارت قبر پنهان مادر مظلومه ات، تاب نداریم. پس به سایه امن حرم تو می شتابیم تا در کنج خلوت حریمت آرام بگیریم.
ای خواهر کریمه رضا علیه السلام! چقدر گلدسته های حرم تو، به آستان آسمانی رضا علیه السلام نزدیک است! انگار طنین صدای او، هر لحظه در هوای قلب هایمان می پیچد که: «هرکس معصومه علیهاالسلام را در قم زیارت کند، گویی مرا زیارت کرده است»
★★★
روزی از میان امواج دریای غم و اندوه، گوهر امید و آرزو سر برآورد و مرا به تکاپو وادار کرد.
گویی، بوی امید به مشام می رسید و دل را بشارت یک هوای لطیف و یک آسمان صاف می داد.
با همه چیز و همه کس، راز و نیاز، نشاید و دل آرام نباید.
آن گاه که نور طلایی گنبد حرم، چشمان خسته ام را نوازش می داد،
آهنگ های دردناک دل مُرد و افقی روشن از زیر ابرهای سیاه دلم بیرون آمد.
آن روز، چون آتشی که میل به خاشاک داشت، عشق زیارت مرا به سوی حریمی می کشاند، که خواسته یا ناخواسته از علایق پست مادی فراریم می داد.
و آن لحظه یافتم که خدای مهربان، چشم لطف از حال زارم مپوشانده و روی لطف و عنایت از گرفتاری چون من متابیده است.
می خواستم از غم زمانه برهم، گویی در وادی وصل حق گام بر می داشتم.
مرا فرموده بودند که برای ورود باید از درب خلوص آمد و ریا را در پشت دیوارهای آن حرم رها نمود، بی ادب، قدم درآستان صحن مگذارم و بر سینه سینا آرام قدم بردارم.
براستی باید دَلق ریا را کند و برای ورود از همگان جز او و خدای او دل برید.
شده است که دلت پر از ناله باشد و ظاهرت خالی از جوش و من آن روز چنین بودم،
لبریز از حرف امّا از گفتار خاموش.
حرف بسیار داشتم،
اما رخصت و اجازه ی گفتار نمی یافتم،
گویی، بر سر هزاران اسرار دلم سَر پوشانده بودم و خاموش خاموش بر اندیشه شکارگاه غریب دنیا بودم، که چگونه بر دام آن صیاد افتاده بودم.
و چرا تاکنون دل بر خرابه ای بسته ام که دنیایی از معاصی و گناه را بر کوله بارم افزون نموده است و مرا خانه زاد محنت، اندوه و ماتم کرده است.
یادم آمد،
که بنای خاک بر آب است و آب بر باد و بیچاره من که اعتماد بر خاک سست بنیاد کرده بودم و غافل از آن که در همین خاک مدفن مولایی است که از فرش درگهش، بسیط خاک در عرش افتخار می کند.
از ازل، از همان زمان که بنای فراق گذاشته شد فلک سه فاطمه را مبتلای فراق نمود و صاحب این بنای آسمانی، بانویی است که در فراق و آتش هجران برادر و انتظار هوای وصل برادر غریب خویش شراره ای بر جسم مبارکش افتاد و حزینه مضطر و علیله ی تبدار را یک هفته و ده روز در بستر بیماری در سرزمین قم نهاد و ندیده روی سلطان غریب در آرزوی دیدار جان سپرد و ساکنان شهر، در سرزمین نورانی قم او را در ماتم و سختی به خاک سپردند و امروزه بارگاه هزاران عاشق زیارت و ولایت است.
★★★
دکلمه در مورد حضرت معصومه (س) و روز دختر
چه احساس خوبیست که یک روز از بین این همه روزهایی که می آید و می روند بدهند به تو ومال خود خودت باشد.
امروز هم روز من است روز دختر .
که گوش می کنی صدای نوزادی مبارک را می شنوی که معصومیت در چهره اش ٬در صدایش و درقلب مهربانش موج می زند.خوب که نگاه می کنی گنبدی طلایی بین آسمان آبی شهر می درخشدکه آرامگاه
این دختراست .
دختری که روزی فقط به عشق برادر پای در خاک شهرمان گذاشت .می روم حرم و گم می شوم بین این همه نور و آدم هایی که فقط به عشق این مولود فرخنده آمده اند تا کنار ضریحش بنشینند و از دردهایشان بگویند.
★★★
كویر براى حضورت نورانى مىشود و پنجرهها به شوق رویت، نیمه شبى را به سوى خورشید باز نمىشوند. كوچه پس كوچه هاى قم به یمن حضورت نورانى مىشوند و سرو هاى آزاد به احترامت قیام مىكنند. آرام آرام، بر پهنه كویر حضور پرولایت شكوفه مى دهد؛ غربت به یمن غریب معنا مىیابد.
دلم مى خواهد برایتان از بانویى سخن بگویم كه خیال سبزتان نیمه شبى بر اقامه ی سبزش سلام مىدهد و در آینه حرمش چهره آراید.
برایتان از بانویى سخن مىگویم كه همانند زینب علیهاالسلام كه براى قیام قربانى داد و خورشید عاشورا را با صبرش تعریف كرد، او هم با قدمهاى پرحیاتش، به سرزمین كویرى قم حیات بخشید و در رگ ایرانیان خون حمایت از ولایت را جارى ساخت.
برایتان از بانویى سخن مى گویم كه به یمن حضورش، شهر قم، مركز صدور علم و دانش علوى شد و محل رشد و بالندگى.
برایتان از بانویى سخن مى گویم كه بارگاه زیبایش، پناهگاه دل هاى عاشقى است كه شب هاى چهارشنبه در جمكران بیتوته مى كنند. به نیابت از شیعه در نیمه شب هاى كویرى قم، سر بر آستان حرم حضرت دوست مى سایند و براى ظهور گل نرگس دعا مى كنند و از بانوى كرامت، براى شكوفه دادن درخت اجابت استمداد مى طلبند.
معصومه …
معصومه تفسیر معصومیت است كه روزگارى در مدینه طلوع كرد، معصومه اقامت غربت است در روزگار غربت نگاه ها، معصومه تفسیر بلند تبعیت است از ولایت.
معصومه نگاه سبزى است كه از معصومیت سرچشمه مى گیرد، معصومه، روزگار دلدادگى است و از غربت به قربت رسیدن.
معصومه ترجمان بلند عاشوراست و قصه ی با زینب هم سفر شدن.
معصومه فلسفه شیدایى است و غزل ماندن و بودن، معصومه نگین ایران است كه درقم، شهر اقامه مى درخشد.
معصومه ضریب بالاى ارادت به ولایت است، معصومه، قصه ی بلند مدینه تا مشهد است.
معصوم انتهاى متبلور است. معصومه سر سلسله ی تنهایى است، معصومه فانى فى الله است…
★★★
«مرغ دلم راهی قم میشود
در حرم امن تو گم میشود
عمه سادات سلام علیک
روح عبادات سلام علیک
کوثر نوری به کویر قمی
آب حیات دل این مردمی
عمه سادات بگو کیستی؟
فاطمه یا زینب ثانیستی؟
از سفر کرب و بلا آمدی؟
یا که به دنبال رضا آمدی؟
من چه کنم شعله داغ تو را
درد و غم شاهچراغ تو را
کاش شبی مست حضورم کنی
باخبر از وقت ظهورم کنی»
توجه: گزیده ای از شعر کودکانه ولادت حضرت معصومه را نیز می توانید در ستاره بخوانید.
دلنوشته برای حضرت معصومه (س)
سلام به آسمون و زیبایی هایش
سلام به گنبدهای طلایی کشورمان
سلام به خواهر و برادر مهربان
سلام به محبت و دلتنگی های دل خواهرکه به دنبال نامه ی برادر پای به سفر نهاد و در این وادی منت برسرما گذاشت
ای کریمه اهل بیت، ای دختر موسی بن جعفر و ای خواهر سلطان خراسان٬ خورشید مشرق هر روز که به این وادی می رسد نور و روشنی اش را از گنبد طلایی شما می گیرد و به اهل عالم می بخشد . سرچشمه علم و فقاهتی که گستره ی دامن وجودت عطش جویندگان علم و کمال الهی رااز اقصی نقاط دنیا سیراب می کند. هرگاه به زیارت تو می آییم عطر وجود مادر را از تربتت استشمام می کنیم سایه وجودت همیشه برسرما مستدام باد. آن گاه که جسم بی جانم را گرد حرمت طواف می دهند تورا به حق مادرت ٬ شفاعت مرا نزد خدا قبول کن.
★★★
فاطمه جان!
آمدی و با خودت بهشت را به ارمغان آوردی
آمدی و «بیت النور» را معمور کردی
و ما میدانستیم میآیی
«ما را حرمی است در «قم» و به زودی فرزندم فاطمه در آن دفن خواهد شد. هر کس او را زیارت کند، بهشت بر وی واجب میشود»
و ما میدانستیم برای همیشه میمانی، تا زائرانت رو به روی ضریح مقدست بنشینند
و از همیشه تا هنوز، هر روز کرامتهایت را ببینند
«یا فاطِمَةُ اشْفعی لِی فِی الجَنَّةِ فَاِنَّ لَکِ عِنْدَ اللّهِ شَأناً مِنَ الشّأنِ»
★★★
این که برادرتان که یکی از دردانههای خدا روی زمین بوده است، آنقدر شما را با عصمت دیدند که معصومه خطابتان کردند،
این که پدرتان فراتر از قربان صدقههای معمولی پدر-دختری، سه بار به شما گفتند “فداها ابوها”
این که آسمانیها برایمان روایتی به یادگار گذاشتند که اگر دلمان هوای “مادر حسین علیه السلام ” را کرد
و قبرش را پیدا نکردیم، پناه بیاوریم به مزار شما …
همه اینها یعنی شما دختر آسمانی مسلمانان هستید.
★★★
امروز، از حریم حرمت که گذشتم، انگار عطر حضور ملکوتیان که آمده بودند تا ضریحت را غرق «گلاب» کنند، چون نسیمی خنک روح را نوازش می داد.
انگار، گنبد طلایی ات، درخشان تر از همیشه می درخشید.
و گویا، صدای بال زدنهایی با طبقهای پر از نبات، می آمد که دلهای بی قرار را آرام و تاب دهد.
و امروز، در تولد معصومانه تو، تو که از رنجهای هارونی، جز عشق ترجمه نکردی،
که عطر لاله های سرخ و مهربانِ هجرت را، به جانِ شهرم دمیدی، مشتاقانه سر بر آستانت می سایم.
تو، بوی زینب می دهی. بوی کربلا، بوی حسین(ع) و رضا(ع) و قم عِطر وجود تو را.
و عطر غربت تو،
در سپیده دمان طلوع، چونان نرگسی مست از شور عشق، سر برمی آورد.
و حالا، حس می کنم
تمام خلایق بوی خوب تو و خاندانت را حس می کنند، نه با یک درک دنیایی که با یک حقیقت شیرین.
★★★
چه سخت است فرسنگها فاصله را بپیمایی به شوق دیدن برادر
و موفق به دیدارش نشوی …
برای رسیدن به برادر همه وجودت شوق و انتظار شود
و سختیها و خطرات را به جان بخری
و در نهایت دوری از برادر، بیمار شوی و به همه تمنایت نرسی …
★★★
آرام آرام، بر پهنه کویر حضور پرولایت شکوفه می دهد؛ غربت به یمن غریب معنا می یابد.
دلم می خواهد برایتان از بانویی سخن بگویم که خیال سبزتان نیمه شبی بر اقامه ی سبزش سلام می دهد و در آینه حرمش چهره آراید.
برایتان از بانویی سخن می گویم که همانند زینب علیهاالسلام که برای قیام قربانی داد و خورشید عاشورا را با صبرش تعریف کرد ، او هم با قدمهای پرحیاتش ، به سرزمین کویری قم حیات بخشید و در رگ ایرانیان خون حمایت از ولایت را جاری ساخت.
برایتان از بانویی سخن می گویم که به یمن حضورش ، شهر قم ، مرکز صدور علم و دانش علوی شد و محل رشد و بالندگی.
برایتان از بانویی سخن می گویم که بارگاه زیبایش ، پناهگاه دل های عاشقی است که شب های چهارشنبه در جمکران بیتوته می کنند. به نیابت از شیعه در نیمه شب های کویری قم ، سر بر آستان حرم حضرت دوست می سایند و برای ظهور گل نرگس دعا می کنند و از بانوی کرامت ، برای شکوفه دادن درخت اجابت استمداد می طلبند.
★★★
دلنوشته میلاد حضرت معصومه (س)
مژده ای دل خجسته میلاد حضرت معصومه رسید
خبر ز اهل زمین به عرش و صد هزار منظومه رسید
با عرض تبریک به حضرت مهدی و هم برادرشان
روز دختر همان که نزد پدر، بسیار محبوبه رسید
“علیرضا قاسمی”
★★★
کبوتر حرمت شد دل زمینگیرم
کشید پای تو را آسمان به تقدیرم
رواقهای تو را پر کشیده ام بانو…
بجز حریم تو از هر چه آسمان سیرم
توان دیدن خورشید کار هر کس نیست
ولی نگاه از آن بارگه نمی گیرم
تو نبض زندگیم را به دست خود داری
مسلم است که با رفتن تو می میرم
مدینه قسمت پرواز من نخواهد شد
چرا که با قفس خود هنوز درگیرم
کنار پنجره های ضریح تو هر بار
بقیع می روم آنجا قرار می گیرم
خدا نخواست که پابند نامه ها بشوم
گره زده ست ضریح تو را به تقدیرم
میلاد حضرت معصومه (س) مبارک
★★★
زیر باران، ای معصومه آسمانی،دروازه های عشق و آرزویم را تنها به روی تو گشادهام.
تنهای تنها، به روی تو.
وقتی گذشته از همه زندگی، از همه هست و نیست،
از تمامِ بودنها و نبودنها و زنان و مردان و دنیایشان،
خسته و رهیده از همه، نگاه در نگاهِ کبوترهای عاشقِ حرمت می دوزم؛
چنان رها می شوم و از «من»ها خارج که در «صحنِ آراسته به چراغ و آب و آیینه ات» غرق می شوم.
و آهسته از مرز حرفهای مکرر زندگانیام، حس میکنم؛
«بر آستان جانان، گر سر توان نهادن»
«گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد».
امروز، روز میلاد توست و من
به یاد و آرزوی لحظه های شیرینِ با تو بودن،
باز غرق می شوم.
برایت حرفها دارم.
اما وقتی صدای نقارهها را میشنوم، که از بلندای منارههای سپید، دریچهای به وسعت تمام عالم در قلبم باز میکنند؛
باز هستیام را گم می کنم.
★★★
یا کریمه اهل بیت و یا خواهر امام رئوف
به یمن میلادتان ، ذره ذره نور میشویم و قطره قطره حضور
و دل را به سرای کرامتتان دخیل میبندیم تا در روز مقدس تولدتان ، با دست های پاکتان تطهیر شویم
بانو ! روز میلاد تو ، کبوترانه مهمان حرمت می شوم ،
دانه های عشق از صحن و سرایت برمی چینم و دور تا دور گنبد طلایی ات می گردم و این گونه جشن می گیرم.
پیش از خورشید ، گنبد طلایی توست که هر روز طلوع می کند.
صبح شهر قم مدیون توست؛ مدیون خورشیدی که شب نیز بر فراز شهر آشکار است.
روز میلاد تو ، کبوترانه مهمان حرمت می شوم.
جشنی است که همه در آن دعوتند؛ کوچک و بزرگ ، پیرو جوان؛
دور تا دور حرم تو چرخ می زنند و چرخ می زنند و نگاه مهربان و نوازشگر تو ، پر و بال دلشان را نوازش می کند.
زیارت نامه خواندنِ این روز ، حال و هوای دیگری دارد.
روز میلاد توست و تو روشنی به ما هدیه می دهی و ما با دستانی پر از روشنی ، از این حُسن بازمی گردیم؛
با دل هایی که در حوضچه چشمانمان با آب دیده تطهیر شده است.
روز میلاد تو هر روز در ما تکرار می شود ، ای تکرار روشنی در روح و روان ما!
مثل بهار ، ناگهان می رسی همه پنجره ها را به آغوش باغچه ها می کشانی.
با آمدنت ، بهار بر شانه ابرها می ایستد و همه درختان گمشده را فریاد می زند.
وقتی از تو می نویسم ، کلمات می خواهند از خوشحالی بال در بیاورند.
تو که متولد شدی ، خاک ، خشکسالی را فراموش کرد و همه شعرها شکوفه دادند.
تو که آمدی ، آسمان در حاشیه امن لبخندهای تو به باران نشست و صدایت را همه رودخانه ها آواز کردند
تا در گوش همه درختان بخوانند.
تو که آمدی ، همه ترانه ها عاشقانه شدند و شعرها از لبخند شروع شدند.
تو که لبخند زدی همه آیینه ها شکوفه دادند و خاک درخت شد و شعله ها باران رحمت.
★★★
زینب وار
بانو! آمدی تا غربتِ غریبِ این برادر ، با قدمهای انتظار و شوق شما، رنگ دیگری بگیرد.
آمدی تا هجرت بهارگونه و رسول مانندت، ذره ذره این خاک را توتیای اهل نظر کند.
زینب وار آمدی تا هیچ کجا بیچراغ نماند و دنیا دوباره برای خواهری ، داستان حماسی دیدار برادری را بنویسد که پر از آیههای تماشاست؛ و تاریخ، برای هر کودکی ، لالایی روشن لحظههای انتظار شما را زمزمه کند، تا او بیاموزد رسم عشق ورزیدن را.
در مدینه متولد شدی ، اما شهرت، شهر دیگری است
در مدینه به دنیا آمدی؛ اما خانه تو شهر دیگری است؛ خانه تو آنجایی است که شما را با او میشناسند و او را با شما. تو فرزند موسایی علیه السلام و مادر این زمین؛ خواهر رضایی علیه السلام و همه کس این مردم؛ شفاخانه دلشان، قوت قلبشان، نشان راه و نور چشمانشان.
درست است که در مدینه به دنیا آمدی، اما شهر شما حالا مأمن اهل بیت جدتان شده و خانه هر مومنی که به آفتاب ایمان دارد؛ حتی اگر در پشت ابر باشد.
در کتاب خاطره جغرافیایی زمانه ، این شهر ، بی شما نامی ندارد؛ هر چند قدمتی به درازای قامت تاریخ باستان داشته باشد.
چه خوب شد که آمدی!
بانو! آمدی تا شفیع این مردم باشی و سزاست که همه اهل ایمان ، به سفارش شما مزه بهشت را بچشند.
بانو! چه خوب شد که آمدی!
★★★
امروز، از حریم حرمت که گذشتم، انگار عطر حضور ملکوتیان که آمده بودند تا ضریحت را غرق «گلاب» کنند، چون نسیمی خنک روح را نوازش میداد.
انگار، گنبد طلاییات ، درخشانتر از همیشه میدرخشید.
و گویا، صدای بال زدنهایی با طبقهای پر از نبات ، می آمد که دلهای بی قرار را آرام و تاب دهد.
و امروز، در تولد معصومانه تو، تو که از رنجهای هارونی، جز عشق ترجمه نکردی،
که عطر لالههای سرخ و مهربانِ هجرت را، به جانِ شهرم دمیدی، مشتاقانه سر بر آستانت میسایم.
تو، بوی زینب میدهی. بوی کربلا، بوی حسین(ع) و رضا(ع) و قم عِطر وجود تو را.
و عطر غربت تو،
در سپیده دمان طلوع، چونان نرگسی مست از شور عشق، سر برمیآورد.
و حالا، حس میکنم
تمام خلایق بوی خوب تو و خاندانت را حس میکنند، نه با یک درک دنیایی که با یک حقیقت شیرین.
★★★
در هوای مهربانیات
کبوترانه بال گرفتهام در هوای یکریز مهربانیات تا دستهایم را به دامان پر از کرامتت بیاویزم، تا چشمهای مشتاقم را به پنجره مهربانیات دخیل ببندم.
تو را میشناسم از دور؛ تو را که آمدهای تا عشق را، به دلها هدیه کنی و لبخند را به لبها بیاوری. تو را میشناسم، بانوی بزرگوار قم! چندی است در هوای تو نفس میکشم. بهارانه آمدنت، بر همه هستی، خجسته باد!
★★★
مرغ دلم راهی قم میشود
در حرم امن تو گم میشود
کوثر نوری به کویر قمی
آب حیات دل این مردمی
عمه سادات سلام علیک
روح عبادات سلام علیک
ولادت حضرت معصومه (س) مبارک
★★★
دلنوشته وفات حضرت معصومه (س)
بانو جان میگویند برادرت غریب بود؛
اما تو چه غریبانه در تمنای دیدار غریبت،
پرکشیدی و با وجودت تربت قم را عطر آگین کردی …
★★★
ای بانوی آیینهها …
هنوز کوچههای قم، رد گامهای تو را به سجده میآورند …
★★★
آه، خواهر امام غریب خراسان، سلاله پاکی و معصومیت!
دیوارهای خاک و افلاک، سیاه پوش داغ تواند …
برادر خواهرت را غم گرفته
زمین و آسمان این دم گرفته
پریشان ماندهام در بین راهت
ز داغم عالمی ماتم گرفته
صبوری خواهر کافیست
غم دوری دیگر کافیست
دگر چشمان تر کافیست
که جان گیرم ز بوی تو برادر جان
ای برادر رضا جان
کشیده دشمن تو تیر کینه
میآید خواهر تو از مدینه
شهید راه تو شد کاروانم
ندارم طاقتی دیگر به سینه
شبیه زینب مینالم
که دور از تو سوزد بالم
از این جان دادن خوشحالم
میآیی تو به بالینم برادر جان
خوشم امشب تو را بینم برادر جان
ای برادر رضا جان
شده با مشهد و قم دیده گریان
شده صاحب عزا شاه خراسان
سراسر تسلیت گوی رضایند
شهیدان و شهیدان و شهیدان
که میمانیم به پای تو
که میمیریم برای تو
همه عالم فدای تو
همیشه ما فدایی تو میمانیم
غباری مانده از راه شهیدانیم
★★★
کویر براى حضورت نورانى مىشود و پنجرهها به شوق رویت،
نیمه شبى به سوى خورشید باز مىشوند
کوچه پس کوچههاى قم به یمن حضورت نورانى مىشوند
و سروهاى آزاد به احترامت قیام مىکنند
آرام آرام، بر پهنه کویر حضور ولایت شکوفه مىدهد؛
غربت به یمن غریب معنا مىیابد
★★★
معصومه جان …
میگویند تو شبیه زینبی …
هر دو رهرو راه ولایت بودید
زینب ماند تا جهان را از راه و مظلومیت برادرش آگاه کند …
و تو رفتی تا عالم از شوقت برای رسیدن به حسینت
به محبوبت،
که نماد معرفت و خوبیهاست، آگاه شود.
★★★
بانو! شانههای خواهریات را به یاری هشتمین حجت خداوند
تا کوچههای قم آوردی
و اینچنین دِین خود را به دین خداوند ادا کردی
★★★
سالها بعد از آن غروب غمبار که برادر به اهل خانه نگریست و آنان را به گریستن خواند
هیچ کس به ژرفنای این خواهر عاشق نگریست
گریه کرد، اما نه بر جدایی از عزیزترین برادر
گریه کرد، نه بر تنهایی و غربت خاندان محمد (ص)
گریه کرد، نه به یاد عاشورا و لحظه وداع حسین علیهالسلام از بانوی حرم
گریه کرد، نه برای خود و نه به حال برادر
گریه کرد به حال مردم
ضجه زد از غفلت انسان
ناله کرد از سرنوشتی که سستی مردم را تا همیشه برایشان به ارمغان خواهد آورد
همان ارمغان تلخی که از کربلا رقم خورده بود
★★★
متن کوتاه ادبی وفات حضرت معصومه (س)
اشکهای «قم» به خیابانهای اندوه و ماتم میریزد
همراه با متونِ فقاهت، پسکوچههای غم، نوحه میخوانند
بانویی از جنس بهار، کوچ میکند و پرستوها را در غربتی پیوسته میگذارد.
★★★
کبوتران، سیاهپوش غمی بزرگاند و بر رواق حرم مرثیه میخوانند
و زائران، اشک ریز و ماتم زده، رفتنت را به سوگ نشستهاند
★★★
جهان را ماتم عظماست امشب
عزای دختر موساست امشب
نه تنها شهر قم ماتم گرفته
زمین و آسمان را غم گرفته
★★★
معصومه (س) نمود واقعی ارادت بـه ولایت اسـت.
معصومه، قصه بلند نرسیدن و فدا شدن راه ولایت اسـت
★★★
فاطمه معصومه علیها السلام
همچون جدّهاش فاطمه علیها السلام،
در علم و عمل و کرامت، گوی سبقت از دیگران ربوده بود
و به راستی فاطمه دوم و جلوهای از حضرت زهرا علیها السلام است
★★★
بانو ضریح مقدست سالهاست همه عاشقان را به طواف خود خوانده،
بارگاه تو از تبار خورشید است
بانو به یمن وجود تو شهر قم بوی بهشت میدهد …
کلام پایانی
حضرت معصومه (س) یادآور معصومیت و مظلومیت است. معصوم به واسطه والا بودن در پیشگاه الهی و مظلوم به خاطر رحلت در غربت و دوری از برادر. از اینکه با مجموعهای از متن ادبی، دلنوشته و دلکلمه در مورد حضرت معصومه برای روز دختر، میلاد و وفات آن حضرت همراه ما بودید، بسیار سپاسگزاریم.
لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در انتهای همین مطلب با ما به اشتراک گذارید.