ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – صفحه ۱۰۰ فارسی ششم ابتدایی، حکایتی از کتاب قابوسنامه انتخاب شده است با نام «افلاطون و مرد جاهل». در این مطلب، ابتدا معنی حکایت افلاطون و مرد جاهل را به زبان ساده امروزی میخوانید و فایل صوتی آن را میشنوید، سپس معنی کلمات حکایت و نکات دستوری و تعداد جملات آن را بررسی میکنیم و به پاسخ سوال: چرا هنگامی که افراد نادان از ما تعریف میکنند نباید خوشحال شویم و پیام درس میپردازیم.
بازنویسی و معنی حکایت افلاطون و مرد جاهل
[حکایتی هست که] میگویند: یک روز افلاطون نشسته بود. مردی پیش او آمد و نشست و با او شروع به حرف زدن کرد.
در بین حرف های خود گفت: ای مرد دانا؛ من امروز کسی را دیدم که درباره تو حرف میزد و برای تو دعا میکرد و میگفت: افلاطون، مرد بزرگی است که هیچ وقت کسی مثل او به دنیا نیامده است و نخواهد آمد. خواستم تعریف و تمجیدی که از تو کرد را به تو بگویم.
افلاطون وقتی این حرف ها را شنید، سرش را پایین آورد و شروع کرد به گریه کردن و بسیار غمگین شد.
مرد گفت: ای خردمند! من چه حرف بدی زدم و چه آزاری به تو دادم که ناگهان اینقدر ناراحت شدی؟
افلاطون گفت : از تو آزاری به من نرسیده، اما برای هیچ چیز از این بدتر و ناخوشایندتر نیست که افراد نادان از من تعریف و تمجید میکنند.
****
فایل صوتی حکایت افلاطون و مرد جاهل
معنی کلمات درس افلاطون و مرد جاهل ششم ابتدایی
- جاهل: نادان
- فلان: اشاره به فرد یا چیز نامعلوم
- سخن تو میگفت: درباره تو حرف می زد
- خواستم که شکر و سپاس او را به تو رسانم: خواستم که تشکر و قدردانی و سپاسگزاری او را به گوش تو برسانم
- سر فرو برد: سرش را پایین انداخت
- سخت دلتنگ شد: بسیار ناراحت شد
- از من چه رنج آمد تو را که چنین تنگدل گشتی؟ : من چه کاری کردم که باعث رنجیدن و ناراحتی تو شده است؟
- ولیکن: ولی
- مرا: من را
- بستاید: تعریف و تمجید کند، ستایش کند
تعداد جملات حکایت افلاطون و مرد جاهل
یازده جمله: ده فعلِ موجود در حکایت: (گویند، بود ، آمد، نشست، شروع کرد، گفت، دیدم، میگفت، میکرد، میگفت) + یک منادا (ای حکیم)
چرا هنگامی که افرادنادان ازماتعریف میکنند نباید خوشحال شویم ؟
افراد نادان از کارهایی خوششان میآید و تعریف میکنند که در سطح فهم پایین آنها باشد و شبیه خودشان باشد بنابراین اگر افراد نادان از ما تعریف و تمجید کنند یعنی ما کار جاهلانه ای انجام داده ایم که مورد پسند آن ها قرار گرفته است؛ پس نباید خوشحال شویم.
نکات دستوری حکایت افلاطون و مرد جاهل:
- مرد جاهل و بزرگ مرد: ترکیب وصفی است
- فلان مرد، شکر و سپاس: نقش مفعولی دارند.
- کلمات « روزی و سخت » نقش قیدی دارند.
- در جمله ی « از من چه رنج آمد تو را که چنین تنگدل گشتی؟» : «را» حرف اضافه است و «این چنین» قید.
شما میتوانید معنی حکایت عمر گران مایه فارسی ششم با معنی لغات و آرایه ها را نیز در ستاره بخوانید.
نظرات و پرسشهای خود را درباره معنی حکایت افلاطون و مرد جاهل با کارشناسان ما در میان بگذارید. شما نیز برداشت خود را درباره این حکایت جالب و خوشحال نشدن از ستایش و تعریف و تمجید افراد نادان برای ما بنویسید.
آیا هر کس از ما تعریف کند و خوب بگوید باید خوشحال شویم و یا حتی برای اینکه مورد تعریف و ستایش همه ی افراد قرار گیریم حاضر شویم دست به هر کاری بزنیم؟ مثال های فراوانی میتوان در این باره زد که افراد زیادی با کارهای عجیب و غریب و جاهلانه، توجه همه را به خود جلب میکنند و مورد ستایش قرار می گیرند و به اصطلاح طرفداران زیادی را به خود جلب میکنند. اما تعداد زیاد طرفداران همیشه نشان دهنده ی درست بودن رفتار کسی نیست. معنی حکایت افلاطون و مرد جاهل نیز همین را بیان می کند که دانشمندی همچون افلاطون از پر طرفدار بودن در میان نادانان سرافکنده و غمگین میشود.