درس چهاردهم کتاب فارسی پایه دهم، حکایتی از مثنوی مولوی با عنوان طوطی و بقال است که به طور خلاصه آمده است. در این مطلب معنی شعر طوطی و بقال را به همراه آرایه های ادبی، معنی کلمات و پیام درس میخوانید.
معنی شعر طوطی و بقال فارسی دهم
۱.
بود بقالی و وی را طوطیای
خوش نوایی، سبز، گویا طوطیای
مرد بقّالی بود که یک طوطی خوش آواز، سبزرنگ و سخنگو داشت.
معنی کلمات: وی: او / خوش نوا: خوش سخن / گویا: سخنگو
نکات دستوری: را: نشانه دارندگی و مالکیت / حذف فعل «بود» به قرینه لفظی: وی را طوطی بود
آرایه های ادبی: «طوطی» نماد انسان هایی است که شتاب زده و بر اساس ظاهر داوری می کنند / واج آرایی «ی»
۲.
در دکان بودی نگهبان دکان
نکته گفتی با همه سوداگران
طوطی از دکّان نگهبانی میکرد و با خریداران همسخن میشد و شوخی میکرد.
معنی کلمات: بودی: میبود / نکته گفتن: شوخی کردن / سوداگر: آنکه کارش داد و ستد است، بازرگان، تاجر.
آرایه های ادبی: واج آرایی «ن» و «ا» / تکرار یا واژه آرایی «دکان»
۳.
در خطابِ آدمی ناطق بُدی
در نوای طوطیان، حاذق بُدی
در صحبت کردن با آدم ها بسیار سخنور بود و زبان گویایی داشت و در آواز خواندن به زبان طوطی ها، بسیار ماهر بود.
معنی کلمات: خطاب: رویاروی سخن گفتن / آدمی: انسان / ناطق: سخنگو، گویا / بُدی: بود / نوا: نغمه و آواز / حاذق: ماهر، چیره دست.
آرایه های ادبی: واج آرایی «ا»
———- معنی شعر طوطی و بقال ———-
۴.
جست از صدر دکان، سویی گریخت
شیشه های روغنِ گُل را بریخت
(طوطی) درحال پریدن از بالای مغازه بود که ناگهان به شیشه های روغن گل خورد و روغن ها به زمین ریخته شدند.
معنی کلمات: جستن: پریدن، جهیدن / صدر: بالا، سینه / گریخت: فرار کرد
آرایه های ادبی: گریخت، بریخت: جناس ناهمسان
۵.
از سوی خانه بیامد خواجه اش
بر دکان بنشست فارغ، خواجه وش
صاحب طوطی از خانه به مغازه آمد و با خیال آسوده و مثل سروران و بزرگان در مغازه نشست.
معنی کلمات: خواجه: سرور، آقا، صاحب / فارغ: آسوده / خواجه وش: کدخدامنش، مثل سروران / وش: مانند
آرایه های ادبی: واژه آرایی: خواجه / خواجه وش: تشبیه (مثل خواجه ها و سروران)
۶.
دید پر روغن دکان و جامه چرب
بر سرش زد، گشت طوطی کَل زِ ضرب
(اما ناگهان) بقال دید دکان پر از روغن است و لباسش چرب شده است. پس عصبانی شد و چنان بر سر طوطی کوبید که پرهای سر طوطی ریخت و کچل شد.
معنی کلمات: جامه: لباس، پارچه / مرجع «ش» در«سرش»: طوطی / کل: مخفّف کچل / گشت: شد / ضرب: زدن
آرایه های ادبی: چرب، ضرب: جناس ناهمسان / ایهام: کل (۱- کچل؛ ۲- گنگ)
۷.
روزک چندی سخن کوتاه کرد
مرد بقال از ندامت آه کرد
طوطی چند روزی ساکت شد و سخن نگفت. مرد بقّال از پشیمانی آه و ناله میکرد.
معنی کلمات: روزک چندی: چند روز اندک؛ «ک» نشانه کمی و تقلیل / ندامت: پشیمانی، تأسف
آرایه های ادبی: سخن کوتاه کردن: کنایه از «سکوت کردن» / آه کردن کنایه از افسوس خوردن
———- معنی شعر طوطی و بقال ———-
۸.
ریش برمیکند و میگفت: ای دریغ
کآفتاب نعمتم شد زیر میغ
مرد بقال از شدت پشیمانی موهای صورتش را میکند و میگفت افسوس که نعمتم از دست رفت.
معنی کلمات: دریغ: افسوس / شد: رفت / میغ: ابر / کافتاب: مخفف که آفتاب
آرایه های ادبی: کنایه: ریش بر کندن (پشیمان شدن و افسوس خوردن) / آفتاب نعمت: اضافه تشبیهی / آفتاب، میغ: تناسب، تضاد / آفتاب نعمت زیر میغ رفتن: کنایه از «از دست دادن نعمت»
۹.
دست من بشکسته بودی آن زمان
چون زدم من بر سر آن خوشزبان
ای کاش آن زمانی که بر سر طوطی خوش آوازم میزدم، دستم میشکست.
معنی کلمات: چون: هنگامی که / بودی: می بود
آرایه های ادبی: دست، سر، زبان: تناسب / زبان، زمان: جناس ناهمسان / زبان: مجاز از سخن / واج آرایی: «ن». / واژه آرایی: من/ کاش دستم میشکست: کنایه از پشیمانی / خوشزبان: استعاره از طوطی
۱۰.
هدیهها میداد هر درویش را
تا بیابد نطق مرغِ خویش را
مرد بقّال به هر نیازمندی کمک میکرد و نذر میداد تا شاید طوطیاش دوباره سخن بگوید.
معنی کلمات: درویش: تهیدست، گدا / را: به (درویش را: به درویش)/ نطق: سخن گفتن / مرغ: پرنده
۱۱.
بعدِ سه روز و سه شب، حیران و زار
بر دکان بنشسته بُد نومیدوار
بعد از سه شبانه روز سرگردان و ناامید و بیچاره با ناامیدی در دکّانش نشسته بود.
معنی کلمات: حیران: سرگشته / زار: درمانده و ناتوان، بیچاره / بُد: بود/ نومیدوار: با ناامیدی / وار: مانند
آرایه های ادبی: سه: واژه آرایی / روز، شب: تضاد / نومیدوار: تشبیه.
———- معنی شعر طوطی و بقال ———-
۱۲.
مینمود آن مرغ را هر گون شگُفت
تا که باشد کاندر آید او به گُفت
بقّال برای طوطی کارهای شگفت انگیز انجام میداد (ادا و شکلک در میآورد) تا شاید پرنده اش آغاز به سخن گفتن کند.
معنی کلمات: نمودن: نشان دادن / گون: گونه، نوع / را: به / شگفت: عجیب / اندر: در / گفت: سخن
آرایه های ادبی: مرغ: مجاز از طوطی / شگفت، گفت: شبه جناس / به گفت درآمدن: کنایه از سخن گفتن
۱۳.
جولقییای سر برهنه میگذشت
با سر بی مو، چو پشت طاس و طشت
روزی درویشی سربرهنه (بدون کلاه) و کچل از آنجا رد میشد که سرش مانند پشت کاسه مسی و طشت، صاف و صیقلی بود.
معنی کلمات: جولقی: ژنده پوش و گدا و درویش / سربرهنه: بی کلاه / طاس: نوعی کاسۀ مسی که در آن آب میخوردند (با طاس به معنی کچل ایهام دارد.) / طشت: لگن
آرایه های ادبی: سر: واژه آرایی / سر، مو؛ طاس، طشت: تناسب / چو پشت طاس و طشت: تشبیه / طاس: ایهام: ۱. نوعی کاسه مسی ۲. کچل و بی مو
۱۴.
طوطی اندر گفت آمد در زمان
بانگ بر درویش زد که هی فلان
طوطی بی درنگ شروع به سخن گفتن کرد و گدا را صدا زد که ای فلانی:
(با بیت بعد موقوف المعانی است.)
معنی کلمات: اندر: در/ گفت: سخن گفتن(اسم) / درزمان: بی درنگ، همان لحظه / بانگ: فریاد / درویش: گدا، تهیدست / هی: هان
۱۵.
از چه اِی کل با کلان آمیختی؟
تو مگر از شیشه روغن ریختی؟
(طوطی گفت:) ای مرد کچل تو چرا کچل شدی و در جمع کچلها درآمدی؟ آیا تو هم شیشههای روغن را ریختهای؟
معنی کلمات: کل: مخفف کچل؛ کلان: کچل ها / آمیختی: معاشرت کردی / مگر: قید پرسش
———- معنی شعر طوطی و بقال ———-
۱۶.
از قیاسش خنده آمد خلق را
کاو چو خود پنداشت صاحب دلق را
همه مردم از مقایسۀ نادرست طوطی خندهشان گرفت، زیرا طوطی آن مرد گدای بی مو را مانند خودش پنداشته بود.
معنی کلمات: قیاس: سنجش، مقایسه / خلق: مردم / کو: که (زیرا) او / چو: مثل / دلق: جامه پاره پاره / صاحب دلق: ژنده پوش، مرد فقیر و درویش / پنداشت: تصور کرد
آرایه های ادبی: دلق، خلق: جناس ناهمسان/ صاحب دلق: استعاره از مرد درویش
۱۷.
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه ماند در نبشتن شیر و شیر
رفتار انسان های پاک را با کار خودت مقایسه نکن (به خودت شبیه ندان که اشتباه است). همانطور که شبیه دانستن دو کلمه «شیر» درنده و «شیر» خوردنی که در نوشتن یکسان هستند؛ اما معنای آنها بسیار از هم دور است، کار اشتباهی است.
معنی کلمات: پاکان: انسانهای پاک / مانستن: مانند بودن (با ماندن به معنی اقامت کردن اشتباه نگیرید) / نبشتن: نوشتن
آرایه های ادبی: شیر، شیر: جناس همسان، شیر نخست: شیر خوردنی، شیر دوم: شیر بیشه / آرایه تمثیل در بیت => مصراع دوم تمثیلی است برای بیان مفهوم مصراع اول.
۱۸.
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز اَبدال حق آگاه شد
مردم جهان از چنین سنجشها و مقایسههای نادرستی به گمراهی افتادند. کمتر کسی هست که مردان حقّ را بشناسد و به جایگاه آنها پی ببرد.
معنی کلمات: جمله: همه / عالم: جهان / زین سبب: به این خاطر / اَبدال: مردان کامل (با اِبدال به معنی بدل کردن اشتباه نشود.)
آرایه های ادبی: عالم: مجاز از مردم جهان
۱۹.
هر دو گون زنبور خوردند از محل
لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل
دو نوع زنبور (زنبور معمولی و زنبور عسل) از یک محل تغذیه میکنند، ولی از یکی (زنبور معمولی) نیش و از دیگری (زنبور عسل) عسل تولید میشود.
معنی کلمات: گون: گونه / لیک: ولی
آرایه های ادبی: نیش، عسل: تضاد / جناس: زان، زین
۲۰.
هر دو گون آهو، گیا خوردند و آب
زین یکی سرگین شد و زآن مشک ناب
دو نوع آهو (غزال و آهوی خُتَن) از یک آب و گیاه میخورند ولی از یکیشان سرگین (مدفوع) و از دیگری (آهوی ختن) مشک خالص به وجود میآید.
معنی کلمات: سرگین: فضله، پشگل / مشک: گونه ای عطر / ناب: خالص /
آرایه های ادبی: سرگین، مشک: تضاد / گیاه، آب: تناسب / آب، ناب: جناس ناهمسان.
———- معنی شعر طوطی و بقال ———-
۲۱.
هر دو نِی خوردند از یک آبخور
این یکی خالی و آن پر از شکر
هر دو نی (نی معمولی و نیشکر) از یک جا آب میخورند ولی یکی توخالی و دیگری پر از شکر میشود.
معنی کلمات: آبخور: آبشخور، محلی که از آنجا آب بردارند / خالی: پوک
آرایه های ادبی: خالی، پر: تضاد.
۲۲.
صد هزاران زین چنین اَشباه بین
فرقشان هفتاد ساله راه بین
هزاران گونه از این شباهتهای ظاهری وجود دارد؛ امّا این شباهتها، ظاهری است و تفاوت میان مشابهات بسیار زیاد است.
معنی کلمات: اشباه: ج شبه، مانندها، همانندان (با اشباح به معنای سایه ها و سیاهی ها که جمع شبح است، اشتباه نشود)
آرایه های ادبی: صد هزار: مجاز از بسیار زیاد / هفتاد ساله راه: کنایه از فاصلهی زیاد / صد، هزاران، هفتاد: تناسب
۲۳.
چون بسی ابلیسِ آدم روی هست
پس به هر دستی نشاید داد دست
همچنین به این دلیل که شیطانهای آدم نما (شبیه به آدم) در جهان بسیار زیاد هستند؛ پس شایسته نیست که با هر کسی دوست شوی.
معنی کلمات: بسی: بسیاری / ابلیس: اهریمن / / شاید: شایسته است /
آرایه های ادبی: آدم روی: آدم نما، تشبیه (چهره ای مانند چهرۀ آدم) / ابلیس، آدم: تضاد / دست دادن: کنایه از«همنشینی کردن و دوست شدن» / هست، دست: جناس ناهمسان / دست: واژه آرایی.
پیام درس طوطی و بقال فارسی دهم
ظاهر بینی و مقایسه های نابجا و اشتباه همواره انسانها را گمراه میکند.
بسیاری از چیزها و اشخاص اگر چه در ظاهر شبیه هستند، اما تفاوت بسیاری بین آنها هست، مثل آدم های خوب و انسانهای مومن و بزرگ، که ظاهرشان شبیه آدم های دیگر است اما با آدم های بد که در واقع شیطانی هستند و ظاهر انسانی دارند، تفاوت بسیاری دارند.
پس باید از ظاهربینی دست برداشت و به معنا و حقیقت هر چیز اندیشید و آن را تشخیص داد.
بیشتر بخوانید: معرفی انواع جناس در ادبیات فارسی به همراه مثال
محمد
خوب بود 😊