ستاره | سرویس فرهنگ و هنر – یک حکایت کوتاه و پندآموز که تاکید زیادی بر اهمیت جلوگیری از شایعه سازی و شایعه پراکنی دارد، حکایت معمار و پیرزن است. داستان کوتاه فارسی بسیار زیبایی که معمار آن با زیرکی و برخورد درست با یک پیرزن، راه را بر شایعات و یک کلاغ چهل کلاغ مردم می بندد.
حکایت معمار و پیرزن: یکی از مناره ها کجه!
پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: «فکر کنم یکی از منارهها کمی کجه!»
کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت: «چوب بیاورید! کارگر بیاورید! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید.»
در حالی که کارگران با چوب به مناره فشار میآوردند، معمار مدام از پیرزن میپرسید: «مادر، درست شد؟!»
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت: «بله! درست شد! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت.»
کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن به منارهای که اصلاً کج نبود را پرسیدند. معمار گفت: «اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم. این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم!»
منبع: راهکار مدیریت