ضرب المثلهای زبان فارسی از شیرینترین و آموزندهترین جملات گفته شده در فرهنگهای تاریخی هستند. پند نهفته و کنایه همراه با طنز درون آنها، شیرینی این جملات نغز را دوچندان میکند. اگر علاقهمند به ضرب المثلهای فارسی هستید با معنی انواع ضرب المثل با حرف ب همراه ما باشید.
انواع ضرب المثل با حرف ب
با پنبه سر بریدن
با نرمش و زیرکی به کسی صدمه ردن، دشمنی و خصومت پنهان از طریق دوستی.
با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود
با حرف زدن کاری درست نمیشود باید تنبلی را کنار گذاشت و اقدام کرد.
باباش چی بود که بچهاش باشه
وقتی از بچه یا فرزند کسی شکایت شود میگویند.
با خودش هم قهر است
به آدم اخمو و عبوس و ترشرو میگویند.
باد آورده را باد میبرد
مال یا چیزی که مفت و بدون زحمت بدست آمده باشد راحت هم از دست میرود.
با دست پس میزنه با پا پیش میکشه
کسی که رفتار دوپهلو داشته باشد یعنی در ظاهر از چیزی یا کسی دوری و خودداری کرده و بیمیلی نشان دهد اما در واقع به آن تمایل داشته باشد.
با دمش گردو میشکنه
نهایت خوشحالی (اشاره به موش در هنگام یافتن گردو).
با دم شیر بازی کردن (بازی بازی با دم شیر هم بازی؟!)
کار خطرناک انجام دادن.
بادمجان بم (بد) آفت ندارد
کسی که هیچ عارضه و ناراحتی او را از پا نیفکند و بر او اثر نکند. کنایه از افراد و یا اشیاء مقاوم و جان سخت.
بادمجان دور قاب چین
متملّق و چاپلوس.
با دوستان مرّوت، با دشمنان مدارا
اگر میخواهیم آسوده و بی دغدغه زندگی کنیم طریقه معاشرت چنین است. رفتاری جوانمردانه با دوستان و تحمل دشمنان.
باران آمد ترکها هم رفت
هنگامی که گذشت زمان موجب از یاد رفتن بدیها و سوابق زشت کسی شود.
با تقلّب و نیرنگ و خلاف نمیتوان کاری از پیش برد و یا آن کار نتیجه خوبی ندارد.
باری به هر جهت
کار سر همبندی و از سر بیعلاقگی.
بازار شام
کنایه از جای بسیار شلوغ و آشفته.
با زبان بیزبانی
با رفتار و عمل و با اشاره غیر مستقیم منظور خود را به کسی فهماندن.
باز ته خیار تلخ شد
حرف کسی که اشتباه و خطایی از او سر زده و کار یا چیزی بد و خراب از آب در آمده باشد و از او ایراد گرفته باشند. مشخص شدن ماهیت کسی که علیرغم سرشتش نمیخواسته کار درستی را انجام دهد و نتیجهاش معکوس باشد.
بازی اشکنک داره سر شکستنک داره
در بازی خواه ناخواه به انسان آسیب هم میرسد. انجام هر کاری با خطرات و مشکلاتی همراه است.
باغ تفرج است و بس، میوه نمیدهد به کس
کنایه از دنیا و یا هر چیز و هر کس دیگری که ظاهری زیبا و فریبنده داشته باشد اما مفید و سودمند نباشد و ارزش امید بستن نداشته باشد.
بالا آنجاست که بزرگ نشسته باشد
برای انسان بزرگ و متشخص بالا و پائین مجلس تفاوت نمیکند و در واقع هر جا که او نشسته باشد همانجا بالا و صدر مجلس است.
بالاتر از سیاهی رنگی نیست
آخرین حد هر چیز بد و یا خطرناک که دیگر بدتر و خرابتر از آن وجود نداشته باشد و در آن مرحله قید همه چیز را بزنند و خود را برای بدترین حالت ممکن آماده کنند.
بالاتو دیدم، پائینت را هم دیدم
اشاره به چاخانبازی و دروغگویی کسی؛ روزی گدایی در خانهای را زد، صاحبخانه که روی پشت بام بود گفت: اگر پائین بودم چیزی میدادم. دفعه دیگر وقتی گدا آمد و چیزی طلب نمود صاحبخانه گفت: اگر در بالاخانه بودم برایت میآوردم و گدا گفت…
بالا خانهاش را اجاره داده
عقل و شعور و معرفت را از دست داده، دیوانه شده.
بالای چشمت ابروست
به افراد پر توقع که زود از هر حرفی ناراحت میشوند حتی نمیتوان گفت: بالای….
با لباس سفید میآید با کفن سفید میرود
عقیده و سفارش بزرگترها در مورد ازدواج مبنی بر اینکه: دختر وقتی شوهر کرد و با لباس سفید عروسی به خانه شوهر رفت باید تا آخر نزد او مانده و با خوب و بدش بسازد و فکر جدایی را از سر بیرون کند تا اینکه با مرگ خانه را ترک نماید.
باید چراغ بردارد و عقبش بگردد
در حسرت چیز یا کسی که قدرش را ندانستهاند و اکنون از دست رفته میگویند.
با یک دست نمیشود دو تا هندوانه برداشت
در آن واحد نمیتوان دو کار مختلف را با هم انجام داد چرا که در نهایت هیچکدام به سرانجام درستی نمیرسد.
با یک غوره سردیش میکنه با یک مویز گرمیش
آدم ضعیف البُنیهای که با کوچکترین چیزی وضعیت مراجیاش تغییر کند و همچنین آدم ضعیف النفسی که طبق گفته و نظر این و آن تغییر عقیده دهد.
با یک گل بهار نمیشه
با دیدن جزء و یک نشانه مثبت نمیتوان نتیجهگیری کاملاً امیدوارانه و کلی کرد.
بچه زاییدم قاتق نونم باشه قاتل جونم شد
گله از بچه ناخلف و ناسازگار و دردسر آفرین.
بخت یکبار در خونه آدم را میزنه
اشاره به اینکه باید از فرصتهای بدست آمده حدکثر استفاده را برد.
بخشش از بزرگتر است
همیشه گذشت و بخشش از کسی است که بزرگتر (از لحاظ سنی) و یا بزرگوارتر است.
بخند تا دنیا به رویت بخندد
بهترین برخورد با روزگار و سختیها و مشکلات آن، که در نتیجه زندگی آسانتر سپری خواهد شد. راحتتر با مشکلات برخورد کردن.
بخور و بخواب کارمه، الله نگهدارمه
بخور بخواب کار من است … از زبان تنبل و مفتخور و بیکاره.
بخیه صد تا یک قاز زدن
رحمت بیفایده، کار کم درآمد، گله خیاطها از کم سودی شغلشان.
بدتر از کوری بیشعوری
شعور و معرفت برای انسان والاترین ارزش محسوب میشود و وجود آن حتی از نعمت بینایی نیز محسوستر و مهمتر است؛ زیرا نقصان هر چیز جبرانپذیر است جز نقصان عقل و شعور.
بدم! بمیر و بدم!
خطاب به آدم تنبل و فرصتطلب که بخواهد از زیر کار شانه خالی کند.
بدهکار را هیچی نگی طلبکار میشه
سکوت و کوتاهی در مطالبه بدهکار را پررو و بیخیال میکند.
برادر را جای برادر نمیگیرند
کسی را به جای کس دیگر بازخواست یا مجازات نمیکنند.
برادریمان به جا، بزغاله یکی هفت صنار
دوستی و نزدیکی به جای خود، حساب و کتاب هم به جای خود.
برای خالی نماندن عریضه
انجام کاری ظاهری و نه چندان مهم و با ارزش بنا بر مصلحت.
برای کسی بمیر که برات تب کنه
برای کسی که ناراحت باش و خودت را به آب و آتش بزن که او هم متقابلاً تو را دوست داشته باشد.
برای لای جرز خوبه
به هیچ دردی نمیخورد (برای هیچ کاری مفید نیست).
برای نهادن چه سنگ و چه زر
وقتی قرار است انسان هر آنچه از مال و مکنت را که دارد در این دنیا بگذارد و برود چه فرقی میکند سنگ و ریگ بیمقدار باشد یا زر و گوهر.
برای هفت پشتم بسه
زیاد و بیش از اندازه بودن چیزی.
برای همه مادره برای من زن بابا
کسی که برای دیگران کارآمد و دلسوز و مهربان باشد و برای دوستان و بستگان نامهربان و بیتفاوت یا حتی بد خواه باشد.
برای یک بینماز در مسجد را نمیبندند
به خاطر یک استثنا از قرار و قاعده مرسوم چشم نمیپوشند.
برای یک دستمال قیصریه را به آتش کشیدن
برای سودی مختصر باعث زیان و خسارت کلی شدن.
بُر خوردن
قاطی و هم تراز شدن کسی با جمعی به طور تصادفی.
برزخ شدن
دلتنگ و غمگین و کسل شدن.
برق از سر پریدن
از شنیدن خبری یا قیمتی که انتظار آن نمیرود، متحیر و شوکه شدن.
برگ سبزی است تحفه درویش
تعارف و تواضع در هنگام تقدیم پیشکشی.
برو کشکت را بساب
به دنبال کار خودت برو و به کار دیگران و در کاری که به تو مربوط نیست دخالت نکن.
بره کلاه بیاره، سر را با کلاه میآورد
کنایه از آتشی بودن و تندروی و شرارت شخص. رفتار افراطی و نامناسب در برخورد با موضوع یا شخصی.
برهنه و خوشحال
بیخیال، کسی که حتی در شدت فقر شاد و دور از غم باشد.
بُزخر
کسی که جنسی را به زیر قیمت واقعی آن بخرد.
بزک نمیر بهار مییاد، کُمبزه خیار مییاد
حرف و وعدههای سر خرمن و از سر باز کُنک به کسی دادن.
بزن بر طبل بیعاری که آن هم عالمی دارد
در زندگی خود را به بیعاری، بیدردی و بیخیالی زدن.
بزنم به تخته
عقیده بر این است که هنگام تعریف از حُسن کسی یا چیزی برای چشم نخوردن به تخته یا وسیله چوبی ضربه میزنند.
بسا کسان که به روز تو آرزومندند
اشاره به کسانی که از شرایط و وضعیت موجود خود ناراضی بوده و ناشکری و ناسپاسی میکنند، در حالی که خیلی ها به همان موقعیت حسرت برده و آرزو میکنند که به جای او باشند.
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
سفر و رنج سفر به انسان چیزهای مختلفی میآموزد و او را با تجربه و پخته میکند و تکرار این سفرها و تحمل سختیها و افزایش دانستهها کمکم انسان را به پختگی لازم میرساند.
بعد از سیری لقمة پنج سیری
نظیر: آدم سیر شصت لقمه میخوره.
بعد از نود و بوقی
پس از مدت زمان بسیار طولانی.
بعد از یک عمر گدایی شب جمعه یادش رفته!
پس از چندین بار تکرار کاری و داشتن تجربه کافی مرتکب اشتباه شدن.
بفهمی نفهمی
حالت بینابین و غیر قطعی برای هر چیزی.
بکُشید و خوشگلم کنید
کسانی که برای زیباتر شدن حاضرند هر رنج و درد جسمانی را تحمل کنند.
بگذار خودم را جا کنم، آن وقت ببین چهها کنم
عقیده کسی که در ابتدای کار برای رسیدن به هدف و پیشبرد کارش خود را جلوه داده و سازگاری و حوصله داشته باشد و وقتی موقعیت خود را تثبیت کرد و بر اوضاع مسلط شد هر طور دلش خواست رفتار کند.
بگذار در کوزه آبش را بخور
نوشته، سند و یا هر چیز دیگری که بیارزش و بیخاصیت و به درد نخور باشد.
بگیر ببند، بده دست پهلوون
کسی که وقتی همه کارها با کوشش و زحمت و هنر دیگری انجام شده آن را به نام خود تمام کند.
بلا نسبت
عبارتی که در پوزش خواهی از به زبان آوردن مطلبی زشت یا رکیک میگویند.
بُل گرفتن
با رندی و زرنگی از فرصت غیر منتظرهای به سود خود استفاده کردن.
بلندگو قورت دادن
اشاره به صدای خیلی بلند و گوش خراش.
بند دل پاره شدن
یکباره و به شدت ترسیدن و وحشت کردن.
بند را آب دادن
لو دادن و از دست دادن چیزی. فاش شدن راز.
بو بردن
مطلع و با خبر شدن از چیز یا کاری مخفی.
بوی حلواش میآمد
کسی که پایان عمرش نزدیک بوده و آثار مرگ در او پدیدار شده باشد.
به اسب شاه گفتند یابو
به کسی که از کوچکترین حرف یا حرکتی ناراحت شده و قهر کند.
به اسم بچه، مادر میخوره قند و کلوچه
استفاده از موقعیت و توفیق دیگری نظیر: به نام من به کام تو.
به پست کسی خوردن
بر حسب تصادف به کسی برخورد کردن.
به تریج قباش خورده
کسی که از حرفی یا کاری بدش آ»ده و به شخصیتش بَر خورده باشد.
به تیپ هم زدن
دو نفر که بر سر موضوعی اختلاف پیدا کرده و با جار و جنجال و مرافعه از یکدیگر جدا شوند.
به تیر غیب گرفتار شدن
به مرگ یا بلای ناگهانی دچار شدن.
به حساب (یا خدمت) کسی رسیدن
کسی را تنبیه کردن و کیفر دادن.
به خاک سیاه نشاندن
کسی را بدبخت و تیرهروز کردن، بیچاره کردن و به ذلّت افکندن.
به خدا رسیدن
برای انجام کار یا رفتن به جایی رنج و غذاب و مشقت فراوانی متحمل شدن.
به خون کسی تشنه بودن
با کسی دشمنی شدید داشتن و از او متنفر بودن.
به در میگوید دیوار بشنود
به طور غیر مستقیم و با گوشه و کنایه منظور خود را بازگو کردن، حرف دل یا متلک و یا ایراد و انتقاد خود را به کسی یا در مورد کسی گفتن اما منظور کس دیگری بودن.
به دست و پای کسی افتادن
در نهایت عجز و خاکساری به کسی التماس کردن و توسل جستن.
به دعای گربه سیاه (گربه کوره) باران نمیآید
دعا یا نفرین آدم بدخواه یا نفهم و بیارزش مستجاب نمیگردد.
به دل چسبیدن
لذتبخش و مقبول قرار گرفتن چیزی.
به دل کسی راه رفتن
مطابق میل کسی رفتار کردن.
به رخ کشیدن
خود نمایی کردن، به نمایش گذاشتن، منت گذاشتن.
به روباهه گفتند شاهدت کیه؟ گفت دُمم
کسی که برای تبرئه خود، همدست خود را شاهد بگیرد.
به روی باز کسی میروند نه به در باز
برای میهمانان برخورد خوب و چهره گشادة میزبان مطرح است نه سفره پهرن و پذیرایی او.
به ریش کسی خندیدن
کسی را بیآنکه متوجه باشد مسخره کردن.
به سیم آخر زدن
قید همه چیز را زدن، برای رسیدن به هدف خود را از قید هر تکلف و آبرو یا حرمت رها کردن. نهایت تلاش را انجام دادن.
به شترمرغ گفتند بپر؛ گفت: شترم، گفتند بار ببر؛ گفت: مرغم
عذر و بهانه تنبل در برابر کار.
به صحرای کربلا زدن
به طور ناگهانی موضوع سخن را به جای دیگر کشاندن.
به صلّابه کشیدن
رنج و عذاب دادن، سختگیری بیش از حد.
به کس کسونش نمیدم، به همه کسونش نمیدم
حرف پدر مادر برای بالا بردن ارزش دخترشان در مقابل خواستگارانش.
به کک بنده
گدا صفت، کسی که برای بیارزشترین چیز وکمترین منفعت نظر داشته باشد.
به گرد پاش نمیرسد
به دو معنی:
۱- اشاره به دونده گریزان و ترسان یا عجول.
۲- کسی که از جهتی در سطحی بسیار بالا قرار دارد و دیگری به حدّ و مرتبه او نمیرسد.
به گردن گرفتن
مسؤولیت امری را متقبل شدن.
به گوش خر یاسین خواندن
حرف یا نصیحتی که شنونده چیزی از آن نفهمد، راهنمایی و پند بیحاصل و بیهوده به گوش نااهل.
به لعنت خدا نمیارزد
جنس نامرغوب که حتی ارزش لعنت فرستادن هم نداشته باشد.
به ما که رسید وا رسید
گِله شخص بد شانس به این معنی: نوبت ما که شد وضع به هم ریخت و عوض شد.
به مالت نناز که به یک شب بنده، به حسنت نناز که به یک تب بنده
اشاره به اینکه ثروت و زیبایی دو چیز متزلزل و ناپایدار هستند و نباید به آنها مغرور و دلخوش بود.
به نام من به کام تو
کسی که از اسم و یا موقعیت کس دیگری استفاده کند.
به هر سازی رقصیدن
تمکین و اطاعت، هر تکلیف و دستوری را پذیرفتن.
به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است
در همه جا مشکل و گرفتاری وجود دارد و وضع به همین منوال و اوضاع زندگی به همین ترتیب است و فرق چندانی نمیکند.
بیچاک دهن
بد دهن، کسی که همیشه دهانش به فحش و بد و بیراه باز باشد.
بیچشم و رو
نمکنشناس و قدرنشناس.
بیلزنی باغچه خودت را بیل بزن
به کسی گویند که در کار خودش وامانده و با دخالت در کار دیگری در صدد اصلاح و راه انداختن کارش برآید.
بیمایه فطیره
بدون زحمت و خرج کار پیش نمیرود.
از اینکه با مجموعه “ضرب المثل با حرف ب” همراه ما بودید بسیار سپاسگزاریم. لطفا نظرات و پیشنهادات خود را با ما به اشتراک گذارید.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی ست رو نداشت
نداشت
هدیه
عالیییی
رها
بسیار عالی
یاسمین
خیلی ممنون عالی بود **************