ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – حکایات عبید زاکانی، حکایت هایی کوتاه و طنز هستند که همچون لطیفه هایی جالب بیان شده اند. در این حکایت های طنز، رفتارها و ویژگی های زشتی مثل طمع، خساست، ریاکاری و دروغگویی و … به ریشخند و تمسخر گرفته میشود. در این مطلب بازنویسی حکایت شخصی شتر گم کرد به زبان ساده امروزی را میخوانید که جواب حکایت نگاری صفحه ۹۵ کتاب نگارش هفتم است.
بازنویسی حکایت شخصی شتر گم کرد به زبان ساده امروزی
متن اصلی حکایت شخصی شتر گم کرد
شخصی شتر، گم کرد. سوگند خورد که اگر شتر را پیدا کند، آن را به یک درم بفروشد. چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد.
برای آنکه سوگند خود را نشکند؛ گربه ای در گردن شتر آویخت و بانگ زد:« که چه کسی می خرد؟ شتری را به یک درم و گربه ای را به صد درم؟ اما هر دو را با هم میفروشم».
شخصی آنجا بود، گفت: « این شتر ارزان بود؛ اگر این قلاده را در گردن نداشت».
(عبید زاکانی)
انشا بازنویسی حکایت شخصی شتر گم کرد به زبان ساده امروزی
مردی که صاحب یک شتر بود، شترش را گم کرد. نذر و دعا کرد که سوگند میخورم اگر شترم پیدا شود، آن را به قیمت یک درهم (یک سکه نقره) که برای آن شتر بسیار ارزان بود میفروشم. وقتی شترش پیدا شد از نذری که کرده بود پشیمان شد. اما چون میخواست سوگند خود را نشکند و گناه نکند، کلک و حقه ای زد. او یک گربه را در گردن شترش آویزان کرد و به بازار رفت و گفت: من این شتر را به قیمت یک درهم و آن گربه که در گردنش آویزان است را به قیمت صد درهم میفروشم. اما شرط فروشم این است که آن ها را فقط با هم میفروشم. چه کسی خریدار است؟
مرد زیرکی که متوجه کلک فروشنده شده بود، به طنز و تمسخر گفت: چه شتر ارزانی بود اگر این گربهی گرانقیمت را در گردنش نداشت!
نکته: قلاده دو معنی دارد:
۱. زنجیری که بر گردن حیوانات می بندند.
۲. واحدی برای شمارش گربه سانان
کاربران عزیز شما میتوانید بازنویسی حکایت روزی در فصل بهاران به نثر ساده امروزی را نیز در ستاره بخوانید. همچنین پیشنهاد میکنیم برترین لطیفه های خنده دار کوتاه را که گلچینی از حکایت های کوتاه عبید زاکانی است مطالعه کنید.