تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما
مکان و زمان برای بهره بردن مناسب است، موقعیتها و فرصتهای پیش رو را از دست نده و وقتت را به بطالت نگذران. مشکلات راه نباید تو را ناامید کنند. از سختیها هراس نداشته باش. هر مشکلی هرقدر که سخت باشد عاقبت با تدبیر و تلاش آسان میشود. از مشورت با خیرخواهان، غافل نباش. در عین حال راز دل خود را به هرکسی نگو، چراکه بعضی در پی ریختن آبروی تو هستند.
غزل شماره ۴۴۴ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی
متن غزل شماره ۴۴۴ حافظ
شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری
یاران صلای عشق است گر میکنید کاری
چشم فلک نبیند زین طرفهتر جوانی
در دست کس نیفتد زین خوبتر نگاری
هرگز که دیده باشد جسمی ز جان مرکب
بر دامنش مبادا زین خاکیان غباری
چون من شکستهای را از پیش خود چه رانی
کم غایت توقع بوسیست یا کناری
می بیغش است دریاب وقتی خوش است بشتاب
سال دگر که دارد امید نوبهاری
در بوستان حریفان مانند لاله و گل
هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری
چون این گره گشایم وین راز چون نمایم
دردی و سخت دردی کاری و صعب کاری
هر تار موی حافظ در دست زلف شوخی
مشکل توان نشستن در این چنین دیاری
معنی و تفسیر غزل شماره ۴۴۴ حافظ
شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری
یاران صلای عشق است گر میکنید کاری
شیراز شهری پر از لطیفطبعان و از هر سو زیبارویی در آن مشهود است. دوستان آواز در دادهاند که هنگام عشق بازی است؛ اگر قصد آن را دارید وقت آن فرا رسیده است.
چشم فلک نبیند زین طرفهتر جوانی
در دست کس نیفتد زین خوبتر نگاری
چشم روزگار، جوانی از این شادابتر ندیده است و معشوقی از این زیباتر به دست کسی نخواهد افتاد.
هرگز که دیده باشد جسمی ز جان مرکب
بر دامنش مبادا زین خاکیان غباری
چه کسی دیده است که پیکری تماماً از روح آفریده شده باشد؟ امید اینکه از مردم این زمانه غباری بر دامن او ننشیند.
چون من شکستهای را از پیش خود چه رانی
کم غایت توقع بوسیست یا کناری
چرا دلشکسته رنجوری همچون من را از پیش خود دور میکنی؟ که حداکثر توقع من یک بوسه یا یک همآغوشی است.
می بیغش است دریاب وقتی خوش است بشتاب
سال دگر که دارد امید نوبهاری
شتاب کن که شراب، ناب است و بهره برگیر که حال و هوایی مطبوع است، چه کسی میتواند امیدوار باشد که سال دیگر به نوبهار برسد؟
در بوستان حریفان مانند لاله و گل
هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری
همپیالهها در باغ مانند گل لاله و گل سرخ، هر کدام قدحی شراب به یاد روی دلبری در دست گرفتهاند.
چون این گره گشایم وین راز چون نمایم
دردی و سخت دردی کاری و صعب کاری
این گره را چگونه باز و این راز را چگونه آشکار کنم؟ این درد دردی جانکاه و این کار کاری بس سخت است.
هر تار موی حافظ در دست زلف شوخی
مشکل توان نشستن در این چنین دیاری
هر کدام از تار موهای حافظ به دست معشوقی بیپروا افتاده است، در چنین شهر و دیاری زندگی و سر کردن مشکل است.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.