ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – در روزهای سرد زمستانی، نوشتن انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی لذت زیادی خواهد داشت و میتوان مزه شیرین و گرم لبو را دوباره احساس کرد. چنین نگارش شیرینی را پیشتر در انشا درباره طعم بستنی یخی و… نیز تجربه کردهایم. در ادامه با ستاره همراه باشید.
انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی
انشا اول: خاطره یک روز برفی در راه بازگشت از مدرسه
بند مقدمه (زمینهسازی)
به یاد میآورم که پارسال زمستان بود و چند روز برفی را پشت سر میگذاشتیم. خیابانها سفید پوش شده و بعضی قسمتها نیز یخ زده بود. من وسوسه شده بودم که در بخشهای یخ زده خیابان سرسره بازی کنم، اما لبوفروشی که با چرخ دستی خود آرام آرام جلو میرفت، توجهم را بیشتر جلب کرد.
بندهای بدنه (متن نوشته)
سریع جیبهایم را بررسی کردم که ببینم آیا به اندازه کافی پول همراه خود دارم یا خیر؟ خوشبختانه پول تو جیبی که صبح از پدرم گرفته بودم، هنوز بود و آن روز از بوفه مدرسه خرید نکرده بودم. شروع کردم به دویدن میان برفها تا خودم را هر چه زودتر به لبوفروش برسانم. در حالی که میدویدم، فشار کفشهایم روی برفها، تکههایی از آنها را به اطراف پرتاب میکرد.
به لبو فروش رسیدم و از او خواستم که یک لبوی داغ به من بدهد. او نیز یک لبو که حرارت از آن بلند میشد، برداشت و در کاغذی گذاشته و به من داد. با گرفتن لبو، در دستانم احساس کمی سوزش کردم. میدانستم که خود لبو هم فوق العاده داغ است و برای خوردن آن باید کمی صبر کنم. اما طاقت نداشتم و گاز اول را به لبوی ارغوانی رنگ و داغ زدم.
لب و زبانم سوخت، اما فوق العاده شیرین و خوشمزه بود. حرارتی که از بافت داخل آن بلند میشد، در آن هوای سرد و برفی کاملا به چشم میآمد. گاز دوم و سوم و … . من میسوختم و به خوردن لبوی خوشمزه و خوش طعم ادامه میدادم. گرمای آن، وجودم را گرم کرده بود و دیگر احساس سرما نمیکردم. یک لبوی کامل، برای من کافی بود و با خوردن تمام آن، احساس سیری کامل داشتم.
بند نتیجه گیری (جمع بندی)
با تمام شدن لبو، کاغذ آن را داخل اولین سطل زبالهای که دیدم انداختم و به راه خود به سمت منزل ادامه دادم. احساس انرژی زیادی داشتم و در فرصتی که تا منزل مانده بود، پروژه سرسره بازی روی برفهای یخ زده را اجرایی کردم. این یکی از شیرینترین خاطرات گرم زمستانی من است.
انشا دوم: طعم لبوی داغ
بند مقدمه (زمینهسازی)
من عاشق طعمها هستم و همیشه از امتحان کردن مزههای جدید، استقبال میکنم. اما اولین باری که مادرم در یک روز برفی زمستانی، لبو در خانه پخته و طعم آن را مزه مزه کردم، توصیف چیزی که در دهان احساس میکردم سخت بود. از آن جایی که معلم از ما خواسته تا انشایی در مورد طعم لبو بنویسیم، تصمیم دارم مزه لبو را در این انشا تشریح کنم!
بندهای بدنه (متن نوشته)
با گاز اولی که به لبو زدم، ابتدا تنها چیزی که احساس کردم داغی محض بود. بافت لبو طوری است که داغی زیادی به خود میگیرد و خیلی دیرتر از سایر خوردنیها، خنک میشود. پس از آن طعمی شبیه به آلبالوی شیرین و سیب دماوند که با میوههای گرمسیری مخلوط شده باشد، مزه کردم.
اما در گاز دوم، طعم باز شیرینتر شده بود. گویا لایههای داخلیتر لبو، شیرینی بیشتری داشتند. به راحتی میتوانستم مزه قند را در بافت لبو احساس کنم. شیرینیاش شبیه به شیرینی خربزه بود و گلو را میسوزاند. میتوانستم تصور کنم که آب تمشک و شاه توت را به ترب پخته شده، اضافه کرده باشند!
گاز سوم و چهارم که از راه رسید، لبو خنکتر شده و مقدار زیادی از حرارت خود را از دست داده بود. خنک شدن لبو، شیرینی آن را کمتر میکرد. حالا میتوانستم طعمی ملایمتر از لبوی پخته شده، مزه کنم. مزه آن شبیه به سیب زمینی پخته شدهای بود که با سسی از تمام میوههای قرمز و بنفش مخلوط شده باشد.
بند نتیجهگیری (جمعبندی)
شاید به واقع لبو، هیچ کدام از مزههایی که من تشریح کردم را نداشته باشد، اما من با قوه تخیل خود موفق به شبیهسازی طعم آن شدم. میدانم که لبو مزه منحصر به فردی دارد و باید آن را یک خوردنی اختصاصی بدانیم. اما شما چطور میتوانید مزه و طعم لبو را به طعمهای دیگر تشبیه کنید؟ کافی است که چشمان خود را ببندید و آن وقت گازهای دقیق و ظریفی به لبوی پخته شده بزنید.
کلام پایانی
انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی را میتوان به شکلهای دیگر از جمله با لحن طنزآلود نوشت. به طور کلی زمانی که موضوع انشا درباره طعم یک خوراکی یا غذا باشد، نویسنده آن فرصت زیادی برای بازی با کلمات داشته و میتواند در سبک های مختلفی، به نوشتن بپردازد. نظر شما نسبت به این دو انشا چه بود؟ دیدگاه های خود را با ما و خوانندگان ستاره در میان بگذارید.
۲ انشا درباره طعم خورشت قورمه سبزی طنز و غیرطنز را نیز در ستاره بخوانید.