در شرایط مختلفی ممکن است علاوه بر شعر عاشقانه غمگین به جملات و متن های گریه دار و غمگین نیاز داشته باشیم و در جستجوی آنها برآییم. زمانی برای دلداری دادن به آلام خویش و گاهی برای ابراز همدردی با دیگران، این جملات کاربرد دارند. به هر ترتیب جملات و متن های گریه دار و غمگین را چون مجموعه شعر کوتاه غمگین، میتوان به شکلهای مختلفی نوشت و هر بار با خواندن هر یک از آنها، حس اندوه را تجربه کرد. در ادامه میتوانید تعدادی از این جملات و متن های گریه دار و غمگین را که از دل برآمده و بر دل مینشیند بخوانید.
جملات و متن های گریه دار و غمگین
خوب میدانم که این شروع پایان است و موج درد و رنج به سمت ما هجوم میآورد.
***
من برای از دست دادن آماده شدهام. سر تا پا تسلیم اندوهم؛
اندوهی که میدانم دیر یا زود، باقی مانده امید مرا درست همین جا، مقابل چشمانم پرپر میکند.
***
احساس میکنم دیوارهای دنیا به هم نزدیک شده و من را در تنگنای خود قرار دادهاند.
سقف آسمان هم در حال فرو ریختن است.
هیچ امیدی نیست.
***
خداوند در بهشتش نیست و همه چیز از هم پاشیده است.
***
هر چه قدر به آرزوها و امیدهایی که از دست رفتهاند، نگاه میکنم، بیشتر و بیشتر دلم در این دنیای بیرحم میگیرد.
***
میگویند زمان میتواند بر زخمها مرهم بگذارد، اما نمیدانم چرا هر چه قدر زمان پیش میرود، هنوز زخمهای وجود من تازه و دستنخورده هستند.
***
تمام دنیای من در تاریکی محض فرو رفته است و حتی در آن دور دستها نیز فروغ چراغی دیده نمیشود.
***
خدایا، برای شانههای افتاده و ناتوان من، کشیدن این بار بر دوش کافیست و تحمل بیش از آن را ندارم.
***
حال بد را نمیتوان پنهان کرد. حال غمگین و بدی که شاید ناشی از ضربه خوردن از دیگران باشد. احساساتتان رها کرده و در قالب متن در مورد ضربه خوردن از دیگران فریاد زنید.
یاس و ناامیدی، اندوه و خشم؛
اینها تنها احساساتی هستند که در این سالها شناختهام
و هنوز با آنها دست و پنجه نرم میکنم.
***
دلم مالامال غم و شانههایم خرد شده زیر فشار اندوه و بیکسی مانده است.
در این نزدیکی خبری از دوست نیست،
هیچ تسلای خاطری از راه نمیرسد
و زندگی همچنان بر موج زجرآور خویش، ادامه دارد.
***
در این غربت، نه دلم میتپد و نه شوقی برای زندگی کردن باقی مانده است…
نه دنیای درون من به پایان میرسد و نه امیدی برای شروعی دوباره دارم.
تنها و تاریک، بیهمدم و بیدوست؛ لحظهها را میشمارم تا به پایان برسند.
***
در قمار زندگی، حتی یک کارت خوش به فال من ننشست و هر چه بازی کردم، همه باخت و نیستی بود.
***
با خود میگویم که تلخیهای روزگار را به آب میسپارم،
اما باد در گوشم زمزمه میکند که باز اندوهی تازه از راهی خواهد رسید.
***
روزگاری پیشتر، یک دنیا آرزو در قلبم جوانه زده بود و امید داشتم که تک تک آنها به بار بنشیند.
اما دست روزگار کاری با من کرد که دیگر هیچ چیزی از آن آرزوها را به خاطر نمیآورم.
***
غمانگیزترین لحظات، در زندگی من جاری است و دیدههای من پیوسته در حال اشک ریختن هستند.
در خانه ساکت و در حریم تنهایی من، حتی یک پروانه امیدواری پر نمیزند.
***
خانه خالی و ساکت و همه جا یاد تو پرواز میکند.
چشمانم را میبندم و دوباره خیال میکنم که آن جا ایستاده و با لبخندی به من مینگری.
اما تا چشمهایم را باز میکنم، باز خیال تو از این جا گریخته است.
***
به هر قیمتی که خیالش را بکنی، حاضر هستم که لحظات زندگیام را از دست داده و یک لحظه دوباره تو را روبروی خود داشته باشم.
***
میترسم که به دنیا نگاه کنم، بس که آزار و رنج در آن پنهان شده است
و بس که مرا در چهاردیواری خود، به اشک و آه درآورده است.
***
خوب میدانم که در این گوشه جهان رها شده و مرا یار و یاوری نیست.
دست کمک و یاری به هر سویی دراز میکنم، ناامیدتر از قبل باز میگردم.
***
قلب من در اندوه خود خون میریزد و دیوارههای دنیای روحم را غم و سوگواری فراگرفته است.
***
سوگوار و عزادار از دست دادن عزیزترینم هستم و در این دنیا دیگر هیچ چیزی نمیتواند لبخندی بر لبهای من بنشاند.
***
کاش چیزی میتوانست واقعیت نبودن تو را تغییر دهد.
بدون تو، دنیا به رنگ سیاه غلیظی درآمده است که هر چه نور بر آن میتابم، سودی ندارد.
***
پرندهای که خاری سینهاش را خسته است، آواز خوان میمیرد و میداند این آخرین آوازی است که سر میدهد.
من نیز واپسین نغمه زندگیام را سر داده و به خاموشی محض فرو میروم.
***
دلم تنگ است و در این پهنای بیکران، هیچ پناهگاهی برای قلب خسته من نیست.
همچون کودکی یتیم و بیسامان مانده، خود را به این سو و آن سوی قفس زندگی میکوبم،
اما هیچ مفر و قراری نمییابم.
***
ای مردم، قلبی در این گوشه تاریک جهان، جان میدهد و کسی صدای آن را نمیشنود.
من در اندوه بیپایان خود رها شده و هیچ یاوری ندارم.
سخن پایانی
جملات و متن های گریه دار و غمگین میتوانند بر روح و جان نشسته و حتی قطره اشکی بر گونهها روان کنند. میگویند غم همزاد بشر است؛ شما نیز دست به قلم شده و جلات غمانگیزی که به ذهنتان خطور میکند را بنویسید. توصیه میکنیم به غم در شعر فارسی نیز پرداخته و اشعار غمگین فارسی را دنبال کنید.
حتما ببینید: