کتاب تنهایی پرهیاهو اثر بهومیل هرابال را بیشتر بشناسیم

کتاب تنهایی پرهیاهو نوشته بهومیل هرابال معروف‌ترین کتاب این نویسنده چک در ایران است و به زندگی یک کارگر ساده می‌پردازد که در عین تنهایی درونش پر از غوغاست.

تنهایی پرهیاهو
نسخه صوتی این مطلب را بشنوید! 🎧

ستاره | سرویس فرهنگ و هنر – وقتی یک کتاب بسته است، از آن تنها یک اسم و یک طرح جلد می‌بینید. کتاب را باز می‌کنید و از لابلای کلمات وارد دنیایی می‌شوید که عجیب گسترده و بزرگ است و شگفت‌زده می‌شوید که این همه وقت این جهان بی‌انتها در دسترس من بود و نمی‌دانستم؟

 

عکس کتاب تنهایی پرهیاهو اثر بهومیل هرابال

 

تنهایی پرهیاهو دقیقاً همین‌گونه است: در قالب داستانی با حجم کم و در ۱۰۵ صفحه نوشته شده اما درونش یک دنیای بزرگ دارد. جالب آنکه شخصیت اصلی داستان که شغلش خمیر کردن کتاب است؛ همین‌گونه اسیر و عاشق کتاب‌ها می‌شود. او با وجود اینکه می‌تواند بدون توجه به محتوای کتاب، آن را در دستگاه پرس بیندازد، به دنیای آن ورود پیدا می‌کند. حتی برخی از کتاب‌های ارزشمند را به خانه می‌برد. این رفتار باعث شده که پس از ۳۵ سال که مشغول این‌کار است، روشنفکری خاص و ناخواسته پیدا کند.

مطلبی که پیش روی شماست از زوایای گوناگون به کتاب تنهایی پرهیاهو می‌پردازد.

 

عکس روی جلد اولین چاپ کتاب تنهایی پرهیاهو اثر بهومیل هرابال
عکس روی جلد اولین چاپ کتاب تنهایی پرهیاهو اثر بهومیل هرابال

 

درباره کتاب

بهومیل هرابال نویسنده چک‌تبار، تنهایی پرهیاهو (Too Loud a. Solitude) را بین سال‌های ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۶ نوشت. در آن سال‌ها او ممنوع القلم بود، به همین‌خاطر علاقه‌مندان کتابش را در سال ۱۹۷۷ به صورت زیرزمینی چاپ و پخش کردند. تنهایی پرهیاهو در سال ۱۹۸۰ در خارج منتشر شد و بالاخره در کشور چک برای اولین بار در سال ۱۹۸۹ به بازار آمد. این داستان با نام تنهایی پرهیاهو در سال ۱۳۸۳ توسط پرویز دوایی از زبان چک به زبان فارسی برگردانده شد و پس از آن بارها تجدید چاپ شد. انتشارات پارس کتاب چاپ شانزدهم آن را در سال ۹۶ منتشر کرده است. پس از آن مترجمان دیگری دست به ترجمه زدند که دوایی کار آن‌ها را رونویسی ناشیانه از ترجمه خودش می‌داند.

مترجم به متن اصلی وفادار بوده و نثر نویسنده دستکاری نشده است با این حال در بخش‌هایی که راوی از رابطه‌اش با معدود زنان گفته با سانسور مواجه شده است، مترجم اجباراً سه نقطه گذاشته است؛ به دلیل کلیدی نبودن مطلب، می‌توان از این بخش‌ها چشم پوشید. تصویر روی جلد کتاب اثری از یوزف ییرا نقاش معاصر چک است.

داستان در هشت فصل نوشته شده است و در هر فصل چندبار جمله «سی و پنج سال زیر دستگاه پرس هیدرولیک کاغذ باطله روی هم کوبیدم.» یا جملات مشابه تکرار می‌شود. راوی داستان اول شخص مفرد است. حین تعریف کردن اتفاقاتی که در زمان حال برایش پیش می‌آید، به خاطرات گذشته نیز برمی‌گردد. هرکدام را در چند خط توضیح می‌دهد و از آن می‌گذرد. دختری که دوستش داشته، او را تنها گذاشته‌ و اکنون با مردان زیادی مراوده دارد، مادرش و دایی‌اش: دایی‌اش خاکستر مادر هانتا را پس از مرگ به کرت ترب می‌پاشد و همه از آن ترب‌ها می‌خورند. دایی که سوزنبان بازنشسته است، در تنهایی می‌میرد و جسدش آنقدر روی زمین می‌ماند که متعفن و بدبو می‌شود. شخصیت دیگر یک دختر کولی است که چند روزی با هانتا زندگی می‌کند. او فقط به یک غذای گرم و جای خواب راضی بوده اما ناگهان ناپدید و در کوره‌های آدم‌سوزی نازی‌ها گرفتار می‌شود.

یک لایه از داستان زندگی شخصیت اصلی داستان و لایه دیگر افکار و جهان‌بینی اوست که بر اثر معاشرت با کتاب‌ها به‌دست آورده است. «حالا می‌فهمیدم که رمبو حق داشت که گفت: «جنگ روح همان‌قدر وحشتناک است که جنگ مسلحانه»؛ حالا مفهوم واقعی این کلام بی‌رحمانه مسیح را درمی‌یافتم که «برایتان صلح نیاورده‌ام، شمشیر آورده‌ام.» با دیدار از زیرزمین‌ها و اطلاع از وضع فاضلاب‌ها به خودم تسکین می‌دادم. منی که خلاف اراده‌ام و ناخودآگاه دانش آموخته‌ام، همیشه از این کلام هگل حیرت می‌کردم که می‌گفت: «تن‌ها چیزی که در جهان جای هراس دارد، وضعیت متحجر است، وضع بی‌تحرک احتضار، و تنها چیزی که ارزش شادمانی دارد وضعی است که در آن نه تنها فرد، که کل جامعه، در حال مبارزه‌ای مدام، برای توجیه خویش است، مبارزه‌ای که به وساطت آن جامعه بتواند جوان شود و به اشکال زندگی جدیدی دست یابد.» کانت در کتاب «تئوری آسمان‌ها» می‌گوید: «در سکوت شبانه، سکوت مطلق شبانه، وقتی که حواس انسان آرام گرفته است، روحی جاودان، به نام زبانی بی‌نام با انسان از چیزهایی، از اندیشه‌هایی سخن می‌گوید که می‌فهمی، ولی نمی‌توانی وصف کنی.»

او همچنین در چند جای کتاب بر عاطفه نداشتن آسمان و زمین تأکید می‌کند. «نه! نه در آسمان‌ها نشانی از رأفت و عطوفت وجود دارد، نه در زندگی بالای سر و نه زیر پای ما و نه در درون من…» و این‌ها تلفیقی از مقابله تعالیم مسیح و فلاسفه و اندیشمندان و اثرات کتاب‌خوان بودن است.

 

عکس هانتا شخصیت تنهایی پرهیاهو اثر بهومیل هرابال

 

درباره هانتا

هانتا شخصیت اصلی داستان کارگری ساده البته پیچیده و عجیب با زندگی دیوانه‌وار است. او در یک زیرزمین مرطوب و پر از موش به شغل خمیر کردن کاغذ‌ها مشغول است. هانتا تنهاست و تنها زندگی می‌کند، اما تنهایی او پر از سکوت نیست، بلکه هیاهوی کتاب‌ها را می‌شنود. همه‌جای خانه‌اش حتی دستشویی و آشپزخانه و بالای تختخواب پر از کتاب است تا جایی که ممکن است هرلحظه روی سرش هوار شوند.

او بیش از حد معمول آبجو می‌نوشد. «سی و پنج سال است که دارم به تناوب دکمه سبز و قرمز دستگاه پرس خود را فشار می‌دهم و همراه با آن سی و پنج سال هم هست که دارم بی‌وقفه آبجو می‌خورم. نه آنکه از این کار خوشم بیاید. از میخواره‌ها بیزارم. می‌نوشم تا بهتر فکر کنم، تا به قلب آنچه می‌خوانم بهتر راه بیابم.»

هانتا عدل‌های کاغذ خمیر شده را با بهترین کتاب‌ها و نقاشی‌ها تزیین و بسته‌بندی می‌کند. یک‌جور عمل زیبایی‌شناسانه‌ای که شاید بجز خودش کسی به آن توجه نداشته باشد. او می‌داند پشت هر کاغذی دنیایی هست. «هر وقت که دستگاه پرسم در آخرین مرحله، کتاب‌های زیبا را با فشار بیست اتمسفر خرد می‌کرد، صدای درهم شکستن اسکلت آدمی را می‌شنیدم و احساس می‌کردم که دارم جمجمه و استخوان کلاسیک‌ها را خرد می‌کنم.» به همین‌خاطر روزی که از یک کارخانه مدرن بازدید می‌کند، به پوچی و ناامیدی می‌رسد. در کارخانه مدرن دستگاه پرس غول‌پیکر وجود دارد و کارگرانی که با آن مشغول به کار هستند، بدون هیچ عاطفه‌ای و بدون دقت به جلد و عنوان کتاب آن‌ها را در دستگاه می‌اندازند. این اتفاق مصادف می‌شود با روزی که طاقت رئیس هانتا از دست او تمام می‌شود و از مقامات بالا درخواست می‌کند که پنج سال باقیمانده از خدمت او تا زمان بازنشسته شدن، هانتا را به جای دیگر منتقل کنند. جایی که به‌جای کتاب هانتا مجبور است به بسته‌بندی کاغذ سفید بپردازد.

هانتا نمی‌تواند با اتفاق دیدن کارخانه مدرن و کارگران بی‌خیال و همچنین تغییر شغل اجباری کنار بیاید، پس خودش را در دستگاه پرس می‌اندازد و با خرد و خمیر شدنش داستان پایان می‌یابد.

 

عکس بهومیل هرابال

 

درباره نویسنده

بهومیل هرابال (Bohumil Hrabal) بیست و هشتم مارس ۱۹۱۴ در شهر برنو دومین شهر بزرگ چکسلواکی آن زمان و جمهوری چک کنونی به دنیا آمد.

مدرک دانشگاهی او دکترای حقوق بود. اما مشاغلی که برعهده گرفت، هیچ‌کدام با رشته دانشگاهی‌اش مرتبط نبودند. سوزن‌بان راه‌آهن و راهنمایی قطارها، نماینده بیمه، دست‌فروش دوره‌گرد اسباب‌بازی، کارگر ذوب‌آهن و کار در کارگاه پرس کاغذ باطله ازجمله مشاغل هرابال بودند. گرچه این مشاغل سطح پایین بودند، اما به قدرت نویسندگی او خدمتی شایان کردند. هرابال به دلیل تجربه خودش، توانسته زندگی شخصیت اصلی داستان را به‌خوبی توصیف کند.

ورود او به دنیای نویسندگی با اولین کتاب او مروارید‌های اعماق بود که در سال ۱۹۶۳ با استقبال بی‌نظیر روبرو شد. دو سال بعد قطار‌های تحت نظر (۱۹۶۵) را منتشر کرد که منتقدان آن را بهترین اثر هرابال می‌دانند. برخی دیگر از کتاب‌های این نویسنده مرگ آقای بالتیسبرگر (۱۹۶۶)؛ اخبار قتل‌ها و افسانه‌ها (۱۹۶۸)؛ من پیشخدمت شاه انگلیس بودم (۱۹۷۱)؛ جشن گل‌های برفی (۱۹۷۸)؛ اندوه زیبا (۱۹۷۹)؛ مشق عشق (۱۹۸۲)؛ زندگی بدون لباس رسمی (۱۹۸۶)؛ مشق از شاعرانه‌ها (۱۹۸۴)؛ عروسی در خانه (۱۹۸۶)؛ زندگی جدید (۱۹۸۶)؛ برای دیدن پراگ طلایی (۱۹۸۹)؛ توفان ماه نوامبر (۱۹۹۰)؛ رودخانه‌های زیرزمینی (۱۹۹۱)؛ شوالیهه صورتی (۱۹۹۱)؛ سپیده‌دم در ساحل شنی (۱۹۹۲)؛ قصه شبانه برای کاسیوس (۱۹۹۳)؛ تنها و تنها روز‌های آفتابی را به یاد می‌آورم (۱۹۹۸) و… هستند.

بهومیل هرابال سوم فوریه ۱۹۹۷ زمانی که در بیمارستان بستری بود، رفت به کبوتر‌ها دانه بدهد، آن‌وقت از پنجره طبقه پنجم بیمارستان به پایین افتاد و مُرد. بسیاری این عمل او را خودکشی می‌دانند و تعدادی انگشت‌شمار معتقدند که پرت شدنش ناخواسته بوده است.

 

عکس پرویز دوایی

 

درباره مترجم

پرویز دوایی در سال ۱۳۱۴ در تهران به دنیا آمد. از رشته ادبیات انگلیسی دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد و رزومه مترجم متن فیلم‌ها برای دوبله، همکاری با مجلات سینمایی، نقد فیلم، پایه‌گذاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در کنار دیگران و… را در کارنامه خود دارد.

پرویز دوایی از سال ۱۳۵۳ ساکن ایالت بوهمیا چک شد و اکنون ساکن پراگ است. به این‌گونه اعتماد مخاطب برای صحیح خوانا بودن ترجمه جلب می‌شود. او در مقدمه تنهایی پرهیاهو از همسرش ایلونا به‌خاطر کمک‌های بسیار ضروری‌اش در کار ترجمه کتاب سپاسگزاری کرده است.

 

عکس شهر پراگ

 

درباره پراگ

پراگ شهری است که داستان در آن اتفاق می‌افتد. پراگ بزرگترین شهر و پایتخت چک است که در زمان نویسنده کتاب، روشنفکران و فرهیختگان بسیاری را در خودش جمع کرده بود. در جامعه آن زمان چک، پدیده کارگران روشن‌فکر عجیب و استثنایی نبود. دانشمندان و روشنفکران بسیاری به شغلی پایین‌تر از شأن اجتماعی خود مشغول بودند. در داستان نیز به این مورد اشاره می‌شود. فیلسوفانی که تمیز کردن فاضلاب‌ها را برعهده دارند و البته این کار را نه همچون یک شخص عادی بلکه با دیسیپلین خود انجام می‌دهند.

«گردش امروز صبح در پراگ قدری آرامم کرده است. ذهنم از این اندیشه قدری آرامش پیدا کرده که تنها این من نیستم، بلکه در این لحظه در پراگ هزاران نفر دیگر دارند در زیرزمین‌ها کار می‌کنند و ذهنشان پُر از افکار زیبا و زندگی‌بخش است.»

 

عکس جلد کتاب تنهایی پرهیاهو

 

قسمت‌هایی از کتاب تنهایی پرهیاهو

حالا سی و پنج سال می‌شود که کارم کاغذ باطله است و این داستان عاشقانه من است. سی و پنج سال است که کاغذ باطله و کتاب‌ها را خمیر می‌کنم و به گونه‌ای با حرف‌ها درآمیخته‌ام که خودم بدل به یک دانشنامه شده‌ام. در این سال‌ها تُن‌های زیادی از آن‌ها را به خوبی خمیر کرده‌ام.

☆☆☆☆☆☆☆

حالتم درست حالت آن گروه راهبانی است که وقتی فهمیدند که کپرنیک سلسله قوانین فضایی‌ای را، متفاوت با آنچه قبلاً رایج بود، کشف کرده و به‌موجب این قوانین کره زمین دیگر مرکز کائنات نیست؛ عاجز از تصور کائناتی متغایر با آنچه تا آن زمان با آن و در آن زیسته بودند، دسته‌جمعی دست به خودکشی زدند.

☆☆☆☆☆☆☆

تا کاملاً از پا درنیامده‌ایم جوهر واقعی خود را بروز نمی‌دهیم.

☆☆☆☆☆☆☆

همیشه از این کلام هگل حیرت می‌کردم که می‌گفت: تنها چیزی که در جهان جای هراس دارد، وضعیت متحجر است، وضع بی‌تحرک مرگ، و تنها چیزی که ارزش شادمانی دارد وضعی است که در آن نه‌تنها فرد، که کل جامعه، در حال مبارزه‌ای مدام، برای توجیه خویش است. مبارزه‌ای که به وساطت آن جامعه بتواند جوان شود و به اشکال زندگی جدیدی دست یابد.

 

اگر این کتاب را خوانده‌اید یا قصد خواندنش را دارید، دیدگاهتان را از طریق ارسال نظر با ما به اشتراک بگذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید