ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – اگر از شما خواسته شده که انشایی با موضوع شعر گردانی بنویسید، باید بدانید که شعر گردانی نوشتن انشایی بر اساس درک و دریافت شما از شعر است. یعنی با خواندن یک شعر هر آنچه به ذهن شما میآید را روی کاغذ بیاورید. در این بخش شعر گردانی عشق شوری در نهاد ما نهاد انتخاب شده است که در واقع یک نمونه انشا در مورد عشق است؛ آنهم عشقی ناب و شاعرانه. پس این مطلب را از دست ندهید.
شعر گردانی عشق شوری در نهاد ما نهاد
عشق شوری در نهاد ما نهاد
جان ما را در کف سودا نهاد
گفت و گویی در زبان ما فکند
جست و جویی در درون ما نهاد
دم به دم در هر لباسی رخ نمود
لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد
چون نبود او را معیّن خانهای
هر کجا جا دید، رخت آنجا نهاد
وز پی برگ و نوای بلبلان
رنگ و بویی بر گل رعنا نهاد
تا کمال علم او ظاهر شود
این همه اسرار بر صحرا نهاد
**شعر گردانی عشق شوری در نهاد ما نهاد **
عشق پدیدهای نیست که هر کسی بتواند آن را تجربه کند. هوسهای یک دقیقهای و چند روزه و فکرهای زودگذر چیزهایی نیست که با عشق قابل مقایسه باشد. هر کسی تعریف خود را از عشق دارد.
ابن سینا به عنوان پزشک، عشق را نوعی بیماری میداند و آن را وابستگی و جاذبه مالیخولیایی و از نوع جنون آمیز انسانها به یکدیگر معرفی میکند و حتی برای درمان این بیماری راههایی هم پیشنهاد میکند؛ اما وقتی به موضوع عشق الهی میرسد، لحن نوشتار او تغییر میکند و میگوید: هر یک از موجودات چیزی را که با او سازگار است، مییابد و تحسین میکند و اگر خود فاقد آن باشد، به سمت و سوی آن کشیده میشود.
عشق در هر لباسی که باشد، زمینی یا آسمانی، هدیهای است که بود و نبود انسان را از او میگیرد و «شوری در نهاد او مینهد» آری! شور یعنی فتنه، یعنی سر به شورش برداشتن. یعنی از لحظه ورود عشق به دل انسان همه چیز تغییر میکند. عاشق دیگر آن کسی نیست که بتواند فکر و ذهن خود را منظم کند و جهان را با چشم عقل ببیند. حافظ تعبیر خوشی از عشق دارد. در بیتی از یک شعر عاشقانه حافظ میخوانیم:
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
یعنی همان طور که فقیران به یک باره بر سر سفره نذری پهن شده هجوم میبرند و مواد غذایی را به همراه ظرفهای غذا و حتی خود سفره میبرند، عشق به زندگی من هجوم آورد و عقل و صبر و طاقت و هستی و نیستی من را ربود و با خود برد.
اگر بخواهیم عشق را به یک انسان تشبیه کنیم، مانند کولی بی سر و سامان و آوارهای است که هر لحظه به جایی میرود و خان و مان انسانها را به هم میریزد و مردمان را از شخصیتی که قبل از آن داشتهاند، جدا میکند. رنگ و بوی جهان هستی را از نوع دیگری به آنها میچشاند و در خانه قبلی که انسان در ذهن خود برای خودش ساخته بود، آتش به پا میکند.
آری این کولی دوره گرد آن قدر هنرمند و وسوسه گر است که هیچ کس از ورود او به خانه دلش ناراحت و نگران نمیشود و انسانها با آغوش باز پذیرای او هستند و حتی به زودی به او وابسته میشوند. انسان عاشق دیگر کسی نیست که بتواند مصلحت اندیشی کند. او تمام خوبیها را برای معشوق خود میخواهد، حتی اگر به قیمت زیان دیدن خودش تمام شود.
او معشوق را سراسر خوبی و زیبایی و کمال میبیند و تمام تلاش خود را میکند تا هر چه خوبی در این دنیاست را برای او بخواهد. خواب و بیداری و زندگی و مرگ خود را در راه معشوق میخواهد و حتی حاضر نیست لحظهای از این رؤیای رنگین دست بکشد. اینجاست که خودخواهی و سرسختی از ذهن و ضمیر او رخت برمیبندد. حالا دیگر او عاشق است. عاشقی که جز به معشوق نمیاندیشد.
عاشقی مثل زلیخا که میگویند آن قدر در عشق یوسف غرق شده بود که نام تمامی وسایل خود را یوسف گذاشته بود و به اطرافیانش میگفت: «یوسف را بده. یوسف را بگیر. یوسف را ببر.» زیرا روحش از یوسف لبریز شده بود. مانند پیامبر گرامی اسلام که نیمه شب از خواب برمیخاست و با چشمانی اشکبار به آسمان مینگریست و آیات قرآن را که از سوی معشوق حقیقی اش، به او رسیده بود، زیر لب زمزمه میکرد، نماز میگزارد و از تکرار آن لحظات عاشقانه با خدا خود لذت میبرد.
درست است که عشق چه زمینی باشد و چه آسمانی، خواب و آرام را از انسان میگیرد و او را از دنیای خود بیرون میکشد؛ ولی در عوض دنیای جدید دیگری پر از زیبایی و رنگ و بو و عاری از خودخواهی و حسادت و ویژگیهای زشت انسانی به او هدیه میکند.
**شعر گردانی عشق شوری در نهاد ما نهاد **
در پایان به شما پیشنهاد میکنیم تا زیباترین اشعار عاشقانه درباره همسر را نیز در ستاره مطالعه کنید. فراموش نکنید که نظرات و پیشنهادات خود را درباره این نمونه از شعر گردانی عشق شوری در نهاد ما نهاد، در بخش «ارسال نظر» پایین همین صفحه با ما و خوانندگان ستاره در میان بگذارید.
امیر
میتونه الگوی خوبی باشه .
Ben
عشق تنها یک کلمه نیست ، تعریف عشق از تعریف حیات هم دشوارتر است .
P
عالی