ستاره | سرویس هنر – مطلب حاضر مجموعهای از متن استوری کوتاه و بلند است. متن زیبا برای استوری در کنار متن برای کپشن اینستاگرام و متن برای بیو در شبکه اجتماعی اینستاگرام کاربرد دارد. وقتی دلگیر هستی، وقتی عاشق شدهای، وقتی عصبانیات کردهاند و وقتی غم بر وجودت سایه افکنده است و دلت میخواهد یک متن که متناسب با عکست باشد پیدا کنی، در همان لحظه این کار دشوار به نظر میرسد. ما در این مطلب به یاری شما آمدهایم تا متن مورد نظرتان را بیابید. شما میتوانید عکسنوشته مخصوص استوری عاشقانه را نیز در ستاره دنبال کنید.
متن استوری کوتاه
اما خیلی بیشتر از آن روشنایی میبخشد
✿✿☆☆☆☆✿✿
در زمان ما
خنده ارزان نیست
خنده از ته دل!
تا بخواهی پوزخند
و زهرخند
و ریشخند.
اما یک خندهی پاک
کاش میجستی
قایمش میکردی
و به دیوار اتاقت میکوبیدی!
نادر ابراهیمی
✿✿☆☆☆☆✿✿
باید از زمزمه
بارش چشمان تو
با واژه احساس سرود
و در این
قدرت دریـایی تو
کشتی توفان زده را
در دل امـواج سپرد
✿✿☆☆☆☆✿✿
بروید لای زندگی
غلت بزنید خوشی را
ببوسید همان را که باید
بیرون خبری نیست
✿✿☆☆☆☆✿✿
در تاریکی
نه بُعد مکان مهم است
و نه زمان
تو بگو
پشت پلک هایمان.
کجای زمان ایستادهایم؟
✿✿☆☆☆☆✿✿
>∼ متن استوری ∼<
خوشا به حال شماها که شاعری بلدید
✿✿☆☆☆☆✿✿
گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید، نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی، بلکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را خراب میکند.
✿✿☆☆☆☆✿✿
درست وقتی کرم ابریشم فکر کرد که زندگیش تموم شده و فشار پیله اش در حال خفه کردنش است، پیله گشوده شد و شروع به پرواز کرد.
سختیهای ما مثل پیله اند وجودشان برای تکامل لازم است.
✿✿☆☆☆☆✿✿
متن قشنگ برای استوری
بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است
توی قر آن خواندهام… یعقوب یادم داده است
دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است
✿✿☆☆☆☆✿✿
دور و بر من پر است از
کاغذهای مچالهای که
هر کدام خاطرهای
دردی
ناگفتهای دارد
و جایش سینهی سطل کوچکیست
که بزرگترین سنگ صبور من است
متن استوری شاخ
خودم
غرورم
اون روی سگم
هرکی باهام سرد شد، خودش بزنه به چاک
چون دیگه مرده حسابش میکنم
متن استوری بلند
هر قدر که لازم است!
اصلاً هر روز خودت را براى اتفاق افتادنش آماده کن و هر لحظه دنبالش بگرد!
روزى نرسد که اتفاق خوبت، لابه لاى مشکلات و مسائل روزمره گم شود و دیگر هرچه بگردى پیدایش نکنى..
یا این که
هى بیاید پشت پنجره ى. اتاقت
هى بنشیند روى یقه ى. پیراهنت
هى خودش را روى میز کارَت برقصاند
و تو نادیده اش بگیرى!
و بعدها در آلبوم هاى جوانى ات به دنبال یافتن اثرى از “اتفاق خوب” به چشم هایت توى عکسها خیره شوى و…!
نکند که دیر شود
نکند که فکر کنى اتفاق نمى افتد..!
زندگى پر از اتفاق هاى خوب ریز ریز است
فقط باید نگاهشان کنى
✿✿☆☆☆☆✿✿
عشق چیست؟
عشق مگر حتما باید پیدا و آشکار باشد تا به آدمیزاد حق عاشق شدن، عاشق بودن بدهد؟
گاه عشق گم است، اما هست، هست، چون نیست.
عشق مگر چیست؟ آن چه که پیداست؟
نه، عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است.
عشق از آن رو هست، که نیست! پیدا نیست و حس میشود.
میشوراند. منقلب میکند. به رقص و شلنگ اندازی وا میدارد. میگریاند. میچزاند. میکوباند و میدواند. دیوانه به صحرا!
محمود دولتآبادی
✿✿☆☆☆☆✿✿
متن برای استوری اینستا
دل خودتان میخواهد زندگی کنید.
کاری که خودتان دوستش دارید را انجام دهید.
آدمی که خودتان دوستش دارید را دوست بدارید.
لباسی که خودتان میپسندید را به تن کنید.
در راهی که خودتان انتخاب کردید قدم بردارید…
به تعبیری با تمام تاسف
«ما بیشتر میپسندیم که خوشبخت نباشیم، اما دیگران ما را خوشبخت بدانند تا این که خوشبخت باشیم، اما دیگران ما را بدبخت بدانند.
آنتونی رابینز
✿✿☆☆☆☆✿✿
>∼ متن استوری ∼<
ماندن “مرد” میخواهد.
پشتِ کسی که آمدهای و اهلی اش کردهای را دم به دقیقه خالی نکردن “مرد” میخواهد.
مردانگی به منطقی بودن نیست.
عشق و عاشقی کردن “مرد” میخواهد.
احساس امنیت “مرد” میخواهد.
شانه شدن برای دلتنگیهای زنی که دوستت دارد “مرد” میخواهد.
مردانگی به موهای سفید کنار شقیقهها نیست.
مردانگی اصلا به مرد بودن نیست!
ماندن “مرد” میخواهد.
ساختن “مرد” میخواهد.
بودن “مرد” میخواهد.
بدبختانه تمام خوشبختیهای کوچک و سادهی دنیا “مرد” میخواهد.
و از همین رو کار جهان رو به خوشبختی نیست!
✿✿☆☆☆☆✿✿
یک روزهایی میآیند
که از گفتنِ «خسته شدم» هم خسته میشویم!
یاد میگیریم که هیچکس در این دنیا
نمیتواند برای خستگی ما کاری کند.
هیچ کس نمیتواند برای معشوقهی از دست رفتهی مان.
شناسنامهی المثنی گم شده یمان توی سفر
حقوق دو ماه عقب افتاده مان استاد بداخلاقی که دو ترم متوالی حالمان را میگیرد
دندانهای خراب عصب کشی نشده
و برای اینکه نوبتهای دکترمان را همیشه آدمهایی با اسکناسهای بیشتر مال خودشان کرده اند کاری کند.
یک روزهایی میآیند که از گفتنِ خسته شدم هم خسته میشویم!
سعی میکنیم از آب پرتقالهای خنکی که مامان دستمان میدهد لذت ببریم
از اینکه امروز، گلهای شمعدانی گل داده اند
از بوی خوب مایع لباسشویی روی آستین پیراهنمان
از نخ کردن سوزن مادر بزرگ و شنیدن قربان صدقهها با لهجهی شیرینش
از دیدن اینکه بابا، وسط آن افسردگی لعنتی
با گل زدن تیم مورد علاقه اش سر کیف میآید … دیگر از نق زدن خسته میشویم و
از صدای خندهی بچهها موقع سرسره بازی، هوا کردنِ بادکنکشان یا خریدن پشمکهای هم قد خودشان توی شهر بازی چشم هایمان میخندند
یک روز
از گفتنِ آن همه خسته شدم خسته میشویم!
و سعی میکنیم حالمان را به حادثه ها، بهانهها و لحظههای خوب گره بزنیم
یک روز، از آن همه خسته بودنها خسته میشویم
و این خستگی!
چه قدر خوب است…
و این خستگی، چه قدر میچسبد.
✿✿☆☆☆☆✿✿
خیلی از ما
حتا بلد نیستیم آرزو کنیم
و گاهی آرزوهایمان را هم از روی دست بقیه تقلب میکنیم
نگاه میکنیم ببینیم مردم دوست دارند کجا زندگی کنند؟ مردم دوست دارند با چجور آدمی ازدواج کنند؟ مردم عاشق کدام ماشین هستند؟ کدام مارک کیف و کفش و لباس هست که اگر بپوشی همه دهانشان باز میماند؟
خلاصه مینشینیم آرزوهای مردم را درمیاوریم و میفهمیم مردم چی دوست دارند بعد همان چیزها را میگذاریم در لیست آرزوهایمان
آن وقت هدفمان از خریدن هرچیزی فقط دراوردنِ چشم بقیه است
هدفمان از شغلی که میخواهیم بدست بیاوریم کور کردنِ چشم حسودان است
و هدفمان از ازدواجمان این است هرکس زندگیمان را دید دلش بخواهد جای ما باشد!
ولی راستش ما با آرزوهایی که مال خودمان نیست هیچوقت رنگ خوشبختی را نخواهیم دید
شاید در مقابل این همه جانی که داریم میکَنیم موفق شویم حسرتِ دیگران را بخریم، اما زندگیای که چشم مردم دنبالش باشد به دهان آدم مزه نمیکند که!
من فکر میکنم کاش هرکدام آرزوهای خودمان را داشتیم و پیِ دلِ خودمان میرفتیم
وقتی آرزوهای یکدیگر را میدزدیم، خوشحالیِ رسیدن به آرزوهایمان بارِ دلِ آنهایی میشود که آن آرزو را دارند و بهش نرسیدهاند
این یعنی شادیای که یک وَرَش غم است
من دوست دارم دنبالِ دلِ خودم بروم و برای آرزوهای خودم زندگیام را خرج کنم
من دلم شادیای میخواهد که همهوَرَش شادی ست
با آرزوهایی که مالِ خودِ خودِ خودم است
متن واسه استوری
زمان و مکان در اختیار ما بود
ده سال پیش از طوفان نوح عاشقت میشدم!
و تو میتوانستی تا قیامت برایم ناز کنی.
یک صد سال
به ستایش چشمانت میگذشت
و سی هزار سال
صرف ستایش تنت
و تازه
در پایان عمر به دلت راه مییافتم.
آندره مارلو
✿✿☆☆☆☆✿✿
تا حالا شده است حرف هایت با یک نفر تمامی نداشته باشد؟ تا حالا شده است نفهمی زمان با چه سرعتی گذشته؟ و تا حالا شده است با یک نفر فقط بعد از چند کلمه حرف زدن خسته شوی و دیگر دلت نخواهد به حرف زدن ادامه دهی؟ دست خود آدم نیست!
بعضیها عجیب به دل مینشینند، اصلا دل ات جذب دل اش میشود.. رفیق دل اش میشود! به عقیدهی من هرگاه حرف هایت
با آن یک نفر تمامی نداشت.. و آفتاب طلوع کرد و شما هنوز مشتاق به حرف زدن بودید.. شما فراموش نشدنیترین آدمهای زندگی هم هستید
محسن دعاوی
✿✿☆☆☆☆✿✿
نماندنها
بد قولیها
و بی وفایی ها…
باید باشد
کسی که هوای دلت را داشته باشد
یک همدم برای شنیدن حرف هایت
برای بخیر کردن شب هایت، روزهایت
برای وقتهایی که دلت آغوشی بی منت میخواهد
و بودنِ ” تو ” در این میان عجیب دلچسب است جانم
✿✿☆☆☆☆✿✿
بهار بسته به رنگ درختان است، یا حضور تو؟
یعنی همین که اسفند پا پس بکشد و فروردین برسد، بهار میشود؟ حتی اگر تو نباشی؟ همین که درختی شکوفه بزند، یعنی بهار شده؟ حتی اگر خبری از لبان شکفته به لبخند تو نباشد؟
بهار گرم است؟ شاد است؟ سبز است؟
حتی وقتی خبری از گرمی دستان تو نیست…؟
من که حس میکنم هوای این کرهی خاکی. خیلی وقت است در یک فصل خلاصه شده یک فصل سرد، که به این سادگیها به بهار نمیرسد.
✿✿☆☆☆☆✿✿
اگه نظر من رو بخوای، دلتنگی یه جور بیماریه.
مثل سرطان، که خوشخیم و بدخیم داره؛ که اگه کاری براش نکنی از پا درت میاره.
کسی که میگه دلش برات تنگ شده و برای دیدنت کاری نمیکنه، یا داره دروغ میگه.
یا معنی دلتنگی رو نمیدونه!
✿✿☆∼ متن استوری ∼☆✿✿
کسی نمیتواند به طبیعت بگوید چرا زمستان شدی؟
چرا پاییز نماندی؟
کسی نمیتواند به برف بگوید که چرا آب شدی؟
یا اصلاً چرا آمدی که آب بشوی؟
کسی نمیتواند به زمین اعتراض کند که چرا انقدر سرد میشوی…
کسی نمیتواند به پاییز بگوید که چرا دلگیری؟
چرا برگها را حرام میکنی؟
چرا زرد میشوی؟
چرا اخم میکنی؟
چرا اشک میریزی؟
کسی به تابستان نمیگوید که چرا انقدر گرمی؟
کسی نمیپرسد که بارانت کو؟
از همه مهمتر بهار که همهچیز تمام است و هیچکس به بهار نمیگوید که تا الان کجا بودی؟
و کسی نمیگوید چرا همیشه نمیمانی؟
هیچکس از تابستان توقع برف ندارد و
هیچکس از زمستان توقعِ گرمای تابستان و کولر آبی ندارد.
همانقدر که طبیعت حق دارد همیشه بهار نباشد آدم هم حق دارد آدم حق دارد
یکوقتهایی زمستان باشد
حق دارد یکوقتهایی سرد باشد | یکوقتهایی دلگیر و گریان باشد |
یکوقتهایی به طرزِ خفه کنندهای گرم باشد…
گذرِ فصلها طبیعت آدم است
آدم همیشه بهار نیست
شاید بودنشان به چشم نیاید، ولی نبودشان
امان از نبودشان
خدا نصیبتان نکند
✿✿☆☆☆☆✿✿
خار خندید و به گل گفت: سلام
و جوابی نشنید
خار رنجید، ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت
گل چه زیبا شده بود
دست بی رحمی نزدیک امد
گل سراسیمه ز. وحشت
افسرد
لیک ان خار در ان دست خزید
و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید
گل صمیمانه به او گفت: سلام
گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود
زندگی عشق اسارت قهر و اشتی
همه بی معنا بود
✿✿☆☆☆☆✿✿
بهت میگم میدونی قشنگترین عکسی که ازت دیدم، کدومه؟
میگی کدومه؟ نشونم بده!
بعد لابد منتظری یکی از اون پرترههای جذابت که عکاس ازت گرفته رو برات بفرستم!
ولی من اولین سلفی ِ تار و تاریکی که باهم گرفتیم و میفرستم برات و میگم این قشنگترین عکسته!
ببین لبخندتو!
بهم میگی عه من تاحالا تو این عکس فقط حواسم به تو بود!
ندیده بودم خودمو!
حالا تو خودت اصن دقت کردی لبخندت تو همین سلفیه قشنگترین لبخندِ زندگیته؟
منم جوابتو این شکلی میدم:
همونجور که یه سلفی تار دونفره میارزه به صدتا عکس تکی هنری قشنگ، کنار تو بودن حتا تو شرایط بد، میارزه به همه چیو داشتن، ولی بدونِ تو بودن
من خیلی وقته از زندگیم هیچی نمیخوام
جز تویی که همه چیز منی
بدون نام
مرسی خوب بود عالییییییی
Marziehrafieii
عالیبودمتنها مرسیازتون
اسمموتواینستابزنین پیجموفالوکنین ممنون
بهارک
عااآلی بود مرسی