درک کردن کودک؛ چگونه احساسات کودکمان را درک کنیم؟

چند بار در روز فرزندمان به ما از احساسات خود می‌گوید؟ عکس العمل ما چیست؟ چقدر به او بها می‌دهیم؟ خب اگر واقعا فکر می‌کنید هیچ جای کارتان در برخورد با فرزند ایراد ندارد بهتر است نگاهی به مقاله زیر بیندازید تا ببینید چقدر در درک کردن کودک خود موفق هستید.

ستاره | سرویس مادروکودک – آیا تا به حال تعداد دفعاتی که در طی روز به شخصیت کودک خود حمله می‌کنید و احساساتش را انکار می‌کنید شمرده‌اید؟ مسلما خیر! حتی اگر برخی از موارد را نیز به یاد بیاورید بازهم بسیار کمتر از آنچه واقعا انجام می‌دهید خواهد بود. دلیلش هم اینست که در بسیاری از اوقات روز ما اصلا متوجه نیستیم داریم چه کاری با احساسات کودکمان می‌کنیم. برای مثال وقتی او به ما می‌گوید گرمش است و ما پاسخ می‌دهیم هوا که بسیار عالی است، این یک مکالمه بسیار ساده است. اما همین مکالمه ساده کوچک کودک ما را به سمت نادیده گرفتن خودش و احساساتش سوق خواهد داد. مشکلی که امروزه بسیاری از ما بزرگسالان درگیرش هستیم و ریشه اش در کودکی ماست.

درک احساسات کودکان ، درک کردن کودک ، همدردی با کودک

 

درک کردن کودکان در زندگی روزمره

همانطور که در مثال بالا دیدید ما در مکالمات بسیار ساده ممکن است احساسات کودکمان را سرکوب کنیم. مثال‌های خیلی زیادی از مکالمات روزمره ما در این باره وجود دارد. مثلا وقتی کودک ما از گم شدن کتاب مورد علاقه‌اش در مدرسه می‌گوید، معمولا اولین واکنش ما این است که او را سرزنش کنیم که چرا دقت بیشتری در نگهداری از کتابش به خرج نداده است. یا شروع به اندرز دادن او کنیم و روش‌های مراقبت از وسایلش را برایش توضیح دهیم.
تا به حال دقت کرده‌اید نکاتی که می‌خواهید در این موقعیت‌ها به فرزندتان آموزش بدهید، واقعا چقدر توسط او یاد گرفته می‌شود؟ برای درک کردن کودک در این مواقع، خودتان را جای او بگذارید. وسیله مورد علاقه‌تان را گم کرده‌اید یا طوطی شما که بسیار دوستش داشته‌اید مرده است. آیا آن لحظه که به دوستتان تلفن می‌کنید تا در این باره حرف بزنید زمان مناسبی برای آموزش نگهداری از وسایلتان یا نقد کردن نحوه نگهداری شما از طوطی‌تان است؟ اگر کسی با شما اینگونه برخورد کند دچار چه حسی می‌شوید؟

 

درک احساسات کودکان ، همدری با کودکان ، مکالمات روزمره ما با کودک، نادیده گرفتن احساسات کودک

 

چرا باید کودکم را درک کنم؟

اولین قدم برای متقاعد کردن خودمان در درک کردن کودک و همدردی با او اینست که خودمان را به جای او بگذاریم. مطمئن باشید کار سختی نیست. کافی است بدانیم این موجود کوچک چه رنجی می‌برد. آنگاه ایمان می‌آوریم این همه فشار و استرس برای قلب کوچکش خوب نیست. کافی است ببینیم اگر خودمان در شرایط او بودیم، سرزنش شدن چقدر ناامید کننده بود. تحقیر شدن چقدر ما را پشیمان می‌کرد.
دومین قدم این است که هدف خود را از مکالمه با کودک برای خودمان روشن کنیم. آیا من می‌خواهم به بچه‌ام حالی کنم رییس کیست؟ آیا می‌خواهم تجربه و قدرتم را به او نشان دهم؟ یا می‌خواهم وقتی با من حرف می‌زند بعد از آن حس بهتری پیدا کرده باشد؟
در آخر بیایید تصور کنیم او به یک باره تصمیم بگیرد دیگر هرگز مسائل خود را برای ما بازگو نکند. دلیلش هم روشن است. چون ما هم صحبت و شنونده خوبی برایش نبوده‌ایم. آیا این وضعیت را دوست داریم؟ مسلما هر پدر و مادری دلش می‌خواهد از کوچکترین اتفاقات در زندگی کودکش خبردار شود. چه بسا اتفاقاتی که زمینه ساز صدمات جدی به کودک هستند. مثلا در زمینه تجاوز به کودکان همیشه بیشترین آسیب متوجه کودکانی‌ است که از ترس مشکل خود را هرگز به والدینشان نگفته‌اند و این اتفاق برای همیشه روی جنبه‌های مختلف زندگی‌شان سایه انداخته است.

 

درک احساسات کودکان

 

چگونه با کودکم همدردی کنم؟

اگر قلبا به این نتیجه رسیده‌اید که اینگونه رفتار کردن با کودکتان کمی ظالمانه است بهتر است هر طور شده در جهت اصلاح رفتارتان اقدامی کنید. باید عادت کنید شنونده خوبی باشید. گاهی کودک ما تنها نیاز به یک شنونده مشتاق دارد. گاهی باید با پرسش‌های کوتاه او را به بیشتر صحبت کردن در این باره تشویق کنیم. گاهی باید با او فقط همدردی کنیم به گونه‌ای که نشان بدهیم می‌فهمیم غمگین است. کودکی که بداند احساساتش مهم هستند یاد می‌گیرد، هرگز آن‌ها را انکار نکند بلکه اجازه بدهد هر احساسی از وجودش عبور کند. به این ترتیب کمک شایانی کرده‌ایم به اینکه وجودش را به زباله دانی برای احساساتش تبدیل نکند و پر از عقده، کینه، حسرت، پشیمانی و ناامیدی نشود.
برای اینکه خودمان را عادت بدهیم به شنونده خوب بودن، می‌توانیم برای خودمان جایی یک یادآور بگذاریم. مثلا یک یادداشت کوچک برروی در یخچال. یادداشتی که فقط خودمان می‌دانیم اشاره به چه چیزی دارد. این کار از این جهت مفید است که بسیاری از ما، واقعا دلمان می‌خواهد والدین ایده‌آلی باشیم، اما در همان لحظه که کودک به درک شدن توسط ما نیاز دارد فراموش می‌کنیم یا حوصله‌اش را نداریم. مسلما تغییر ناگهانی عادت‌ها کار سختی‌ست. اما شدنی است. اگر برای خودتان یک یادآور بسازید کم کم درک کردن کودکتان ملکه ذهنتان می‌شود. اول از مکالمات ساده روزمره شروع کنید تا به دردودل‌های کودکتان برسید.
مقاله چگونه در مورد مشکلات با کودکان صحبت کنیم؟ می‌تواند به شما در این زمینه کمک کند.

 

درک کردن کودکان، چگونه با کودکم همدردی کنم؟ چگونه فرزندم را درک کنم؟

 

سخن آخر ستاره با پدر و مادرهای عزیز

در این دنیای بزرگ و از بین اینهمه آدم، هیچ کس بیشتر از من به کودکم نزدیک نیست تا بداند قلب کوچکش چه احساساتی را تجربه می‌کند. او به جز پدر و مادرش، حامی دیگری ندارد. اگر او را از خودم برانم چه کسی برایش می‌ماند؟ آیا هرکس دیگری که به جای من به او پناه ببرد، برایش پناه خوبی خواهد بود؟ آیا مطمئنم که به او آسیبی نمی‌رساند؟ حتی اگر هم مطمئن باشیم پس مسئولیت ما در فرزندپروری چه می‌شود؟ ما بیشتر از هرکس دیگری در قبال فرزندمان مسئولیم. از همان لحظه که قبول کردیم پدر یا مادرش باشیم مسئول شدیم! رفاقت برای روز‌های سخت است. بیایید برای روز‌های سخت فرزندمان رفیق خوبی باشیم.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید