رابطه اشتغال زنان با سلامت روانی آنان

اشتغال زنان می‌تواند سلامت روانی آنان را بهبود بخشد اگر که فرهنگ و سیاست‌های جامعه، به سمت رفع تبعیض و تعدیل وظایف خانوادگی زنان پیش برود.

اشتغال زنان

ستاره | سرویس روانشناسی – به لحاظ سنتی زنان مسئول حفظ خانواده و خصوصا مراقبت از کودکان هستند اما این روزها اشتغال زنان به پدیده‌ای رایج و پذیرفته شده تبدیل گشته است. در واقع مسئولیت‌های شغلی نیز به مسئولیت‌های قبلی آنان افزوده شده است و با این حال زنان از تعهدات خانوادگی خود دست نکشیده‌اند. اما آیا زنی که عهده دار کارهای خانه و ازدواج و بزرگ کردن کودکان خردسال یا مراقبت از والدین سالمند خود می‌باشد، قادر خواهد بود که بار اضافه مسئولیت‌های شغلی را نیز بر دوش بکشد؟ آیا با همه این مسئولیت‌ها تحت فشار روحی قرار نمی‌گیرد و برای بیماری روانی و جسمانی آمادگی پیدا نمی‌کند؟ آیا یک زن مانند یک قهرمان یا ابرمادر قادر است تمام این وظایف را انجام داده و باز هم سعادتمند باشد؟

 

اشتغال زنان و مسائل خانوادگی

پژوهشگران برای پاسخ به پرسش‌هایی که در مقدمه مطرح شد دو رویکرد دارند:

۱- توانایی انسان محدود است

در این فرضیه فرض بر این است که انسان میزان ثابتی از انرژی دارد و هر نقشی از این مخزن انرژی درخواست‌هایی دارد. بنابراین هر قدر تعداد نقش‌ها بیشتر باشد فشار بیشتر است و پیامدهای منفی برای سلامت بیشتر است. بر اساس این دیدگاه هرگاه زنان مسئولیت‌های کاری اضافی را علاوه بر مسئولیت‌های خانوادگی‌شان به عهده بگیرند، ناراحتی و فشار و پیامدهای منفی برای سلامتی آنها ایجاد می‌شود.

 

اشتغال زنان ، سلامت روانی زنان ، زنان شاغل

 

۲- توانایی انسان بهبود و افزایش پیدا می‌کند

با توجه به این رویکرد، انرژی انسان محدود نیست، درست مثل یک برنامه منظم ورزشی که باعث می‌شود که فرد احساس قدرت بیشتری کند و احساس ناتوانی نمی‌کند. بر این اساس هر قدر فرد نقش‌های بیشتری داشته باشد، فرصت‌های بیشتری برای افزایش احترام به خویش، تحرک، موقعیت اجتماعی و هویت خواهد داشت. در واقع فرد اگر در یک نقش دچار ضربه تکان‌دهنده‌ای شود، با حمایتی که از نقش دیگر دریافت می کند محافظت می‌شود. بنا بر این رویکرد نباید درباره فشار ناشی از ترکیب نقش‌های اشتغال زنان و خانواده بر زنان نگران باشیم. این ترکیب ممکن است واقعاً بهداشت روانی و جسمانی زنان را حتی ارتقا دهد.

این امکان وجود دارد که هر دو رویکرد بالا تا حدی و بنا به شرایط درست باشند. در واقع به نظر نمی‌رسد که اشتغال زنان اثر منفی بر سلامت جسمانی و روانی آنان داشته باشد. در اصل به نظر می‌رسد که اشتغال هم سلامت زنان مجرد و هم زنان متاهل را بهبود می‌بخشد چرا که زنان با استخدام شدن عموما حمایت اجتماعی از همکاران و سرپرستان کسب می‌کنند. این عامل به نظر می‌رسد که در افزایش اثرات بهداشتی که اشتغال بر زنان می‌گذارد موثر باشد اگر:

  • زنان شاغل نگرش‌های مثبت نسبت به اشتغال داشته باشند.
  • در محیط کار آنها مزاحمت جنسی نباشد.
  • ناکامی ناشی از تبعیض در حقوق و اعتبارات گریبانگیر آنان نشود.
  • و…

 

اشتغال زنان و مراقبت از فرزندان

مراقبت از کودک عامل مهم دیگری است که در رابطه بین اشتغال و بهداشت روانی زنان باید در نظر گرفته شود. اگر زن نتواند پرستاری برای کودک خود بیابد یا اگر احساس کند چنین منابعی کیفیت بالایی را از لحاظ مراقبت از فرزندان ندارند یا بسیار گران هستند، به طوری که توانایی و امکان استفاده از آنها را نداشته باشد، ترکیب اشتغال و مادری برای آنان فشارآور می‌شود.

محققان در مطالعه‌ای دریافتند که کودکان، افسردگی زنان غیرشاغل را افزایش می‌دهند. برعکس، میزان افسردگی مادران شاغل اگر پرستار کودک در اختیار داشته باشند و شوهران آنها در مراقبت از کودک با آنها مشارکت داشته باشند کاهش می‌یابد. به هرحال مادران شاغل بدون دسترسی به پرستار کودک و مسئول صرف بودن برای مراقبت از کودک خود، میزان بسیار بالای افسردگی را نشان داده‌اند.

 

اشتغال زنان ، کار خانه ، مراقبت از فرزندان

 

اشتغال زنان و کار نوبت دوم در خانه

در جوامعی مانند جامعه ما اکثر زنان شاغل که به کار تمام وقت روزانه مشغول هستند هنگام برگشت به خانه، کار نوبت دوم خود را، یعنی کارهای خانه و خانواده را به عهده می‌گیرند. مطالعات نشان داده که اگر اشتغال با احتساب کارهای خانه تعریف شود، زنان به طور متوسط ۱۵ ساعت هر هفته بیشتر از مردان کار می‌کنند.

مسئله دیگر اینکه زنان همچنین به گونه‌ای عاطفی‌تر بین نیازهای کاری و نیازهای خانوادگی دچار آشفتگی می‌باشند. کار نوبت دوم به علاوه کشمکش‌های را در بسیاری از ازدواج‌ها و روابط زناشویی پدید می‌آورد. زن در بسیاری از موارد برای متقاعد ساختن همسر خود به اینکه در کارهای خانه مشارکت مساوی داشته باشد با همسر خود به کشمکش می‌پردازد یا به گونه دیگر تقریباً همین کارها را با احساس انزجار انجام می‌دهد. و حتی وقتی شوهر مشارکت کم یا مشارکتی برابر در کارهای خانه دارد بازهم مسئولیت انجام تمام کارهای خانه با زن است.

شواهد نشان می‌دهد که سهم و مشارکت مردان در انجام دادن وظایف خانوادگی از سال ۱۹۷۰ تاکنون افزایش یافته است. اگرچه این افزایش تدریجی بوده است و هنوز به تساوی نرسیده است. امروزه برخی از مردان بیشتر در خانه و وظایف خانوادگی نقش دارند. اگرچه بیشتر سمت وظایف خانوادگی (مانند مراقبت از کودک) و نه وظایف خانه کشیده می‌شوند.

 

برای داشتن آینده بهتر

برای بهبود شرایط اشتغال زنان و سلامت روانی جامعه به ترکیبی از تغییر خصوصی و تغییر عمومی نیاز داریم.

  • در حیطه خصوصی نقش‌های جنسیتی باید به تغییر ادامه دهند به طوری که مردان به طور مساوی در مورد وظایف خانه و وظایف مراقبت از کودکان نقش داشته باشند و احساس مسئولیت مساوی داشته باشند.
  • در حیطه عمومی ما به سیاست‌های نوین اجتماعی نیاز داریم که توسط دولت طرح‌ریزی شود و حمایت واقعی برای خانواده‌هایی فراهم کند که دو نان‌آور دارند.
  • سیاست‌هایی که کاملاً حامی و طرفدار خانواده باشد. اگر جامعه ما بخواهد فرزندانی داشته باشد که در خانواده هسته‌ای پرورش یابند باید حمایت‌هایی از این خانواده به عمل آورد.
  • همچنین لازم است که شرکت‌ها را تشویق کنند تا مرخصی والدین با گرفتن حقوق را برای مادران و پدران جدید فراهم سازند و فرصت‌هایی برای کار نیمه وقت با انعطاف پذیری زمانی و امکان مشارکت در کار را ایجاد کنند.
  • باید سیاست واحدی در مورد پرداخت دستمزد یکسان داشته باشیم به طوری که زنان برای کاری که انجام می‌دهند عادلانه دستمزد دریافت کنند.
  • تنها از طریق ترکیب تغییر خصوصی و تغییر عمومی است که می‌توانیم به نوع جدیدی از ثبات اجتماعی دست یابیم و در نتیجه آن شرایط اشتغال زنان بهبود یابد.

 

منبع: روانشناسی زنان

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید