غزل شماره ۳۶۵ حافظ میگوید آفرین بر شما که در زندگیتان ریا و دورویی وجود ندارد و پایه و بنیاد زندگی را بر مبنای مهر و محبت گذاشته اید. در بیت اول معشوق را خطاب قرار داده که من زمانی...
غزل شماره ۳۶۴ حافظ احتمالا در زمان وزارت تورانشاه سروده شده و حافظ از تورانشاه میخواهد که در پیشرفت کارش از مساعدت با او دریغ نورزد. حافظ خود و یارانش را اینگونه معرفی میکند: غم دنیا را نمیخورند، مست هستند...
غزل شماره ۳۶۳ حافظ از جمله غزلهایی است که حافظ برای هنرنمایی سروده و زمان آن به دوران شاه شجاع و خواجه تورانشاه برمیگردد. حافظ میگوید درد و درمان هر دو در دست یار بوده و دل و جانم یعنی...
غزل شماره ۳۶۲ حافظ در زمان امیر مبارزالدین در نسخهای جداگانه برای خواجه برهانالدین وزیر وقت فرستاده شده است. برخی شارحان به دلیل طولانی بودن آن را قصیده میدانند و برخی معتقدند ۱۰ بیت ابتدایی آن در قالب غزل و...
غزل شماره ۳۶۱ حافظ در زمان شاه شجاع، در بزرگداشت خواجه جلال الدین تورانشاه وزیر سروده شده و به نام او ختم میشود ولی روی سخن آن با شاه شجاع است. محبوب به شاعر ستم کرده و با غرور او...
غزل شماره ۳۶۰ حافظ همزمان با غزل با مطلع «خرّم آن روز کزین منزل ویران بروم» هنگام تبعید در شهر یزد سروده شده است. حافظ که آرزومند رسیدن به خانه خویش است، با خود عهد میکند در صورت رهایی از...
غزل شماره ۳۵۹ حافظ در زمان تبعید شاعر به شهر یزد سروده شده و از مفاد ابیات مشهود است که آرزوی خلاص شدن از منزل ویران یعنی زندان سکندر را دارد. حافظ میگوید خوشا آن روزی که از این خانه...
غزل شماره ۳۵۸ حافظ در ایام جوانی شاعر و به استقبال غزل خواجو سروده شده و زمان سرودن آن هنگام متواری بودن شاه ابواسحاق است. حافظ میگوید غم روزگار بیانتهاست و چارهای بجز نوشیدن شراب ارغوانی ندارد. هرگز خدمت پیر...
غزل شماره ۳۵۷ حافظ پاسخی به خواجوی کرمانی است و شاعر با تأکید و صراحت اقرار به دیدن نور خدا در مکانی میکند که از نظر افراد ظاهرالصلاح نجس است و به آنها میگوید به دیدن این عجیب بیایند. در...
غزل شماره ۳۵۶ حافظ در زمان تیرگی رابطه شاعر با شاه شجاع و در خطاب به تورانشاه سروده شده است تا مبادا از یادها فراموش شود. حافظ در بیت اول میگوید اگر امکانپذیر شود که زمانی نزد یار بنشینم، از...
غزل شماره ۳۵۵ حافظ در بازگشت شاعر از تبعید یزد به شیراز سروده شده است. حافظ میگوید صلاح در این زمان اینست که به میخانه بروم و مدتی به خوشی در آنجا بگذرانم؛ جام می بنوشم و از ریاکاران دور...
غزل شماره ۳۵۴ حافظ بیانگر شرح اشتیاق به دیدار و ملاقات دوست و مربوط به دوره جوانی حافظ و زمان سلطنت شاه ابواسحاق است. حافظ خطاب به معشوق میگوید تو با مژههای سیاه همانند تیر دین و ایمان مرا نابود...