ستاره | سرویس روانشناسی – زنان بی سرپرست و مشکلات آنان یکی از آسیبهای اجتماعی است که در نتیجه آسیبهای دیگری همچون جنگ، طلاق، چند همسری، فوت، اعتیاد، مهاجرت و… به وجود میآید. تعداد زیادی از زنان بدون سرپرست یا سرپرست خانواده با مشکلاتی در جامعه روبرو میشوند که فراتر از مشکل بی سرپرستی آنان میباشد.
زن بیسرپرست کیست؟
زنان بی سرپرست یا سرپرست خانواده زنانی هستند که بدون حضور منظم یا حمایت یک مرد بزرگسال، سرپرستی خانواده و مسئولیت اداره اقتصادی و تصمیمگیریهای عمده را به عهده دارند. براساس تعریفهای موجود و پذیرفتهشده توسط سازمان بهزیستی کشور در خانوادههای ایرانی معمولا مرد (پدر) سرپرست خانواده محسوب میشود اما تحت شرایطی، چنین مسئولیتی بر عهده زنان (مادر) قرار میگیرد. زنان بیوه، زنان مطلقه (اعم از زنانی که پس از طلاق به تنهایی زندگی میکنند یا به خانه پدری بازگشتهاند ولی خود امرار معاش میکنند)، همسران مردان معتاد، همسران مردان زندانی، همسران مردان بیکار، همسران مردان مهاجر، همسران مردانی که در نظاموظیفه مشغول خدمت هستند، زنان خودسرپرست (زنان سالمند تنها)، دختران خودسرپرست (دختران بیسرپرستی که هرگز ازدواج نکردهاند) و همسران مردان از کارافتاده و سالمند، زن بی سرپرست محسوب میشوند.
مشکلات زنان بی سرپرست
زنان پس از بیسرپرست شدن، معمولا در برابر یکسری مشکلات قرار میگیرند. بسیاری از این زنان، از فقدان یک چتر حمایتی و تامین مالی و اجتماعی رنج میبرند. مشکلات زنان سرپرست خانواده و بی سرپرست را میتوان به سه دسته اقتصادی، اجتماعی و روانی تقسیم کرد.
مشکلات اقتصادی زنان بی سرپرست
- بزرگترین مشکل یک زن بی سرپرست، مشکل اقتصادی است. اکثر زنان سرپرست خانواده و بیسرپرست، از نظر اقتصادی مشکل دارند که این مشکلات بر وضعیت مسکن و تغذیه آنها تاثیر مسقتیم میگذارد.
- بیکاری و نداشتن شغل یکی از جنبههای مشکلات اقتصادی این زنان است چراکه اکثریتشان به علت نداشتن مهارت مناسب دارای درآمد کافی نیستند و همین عامل زندگی پرمشقت آنان را رنجآورتر میکند.
- از دیگر جنبههای مشکلات اقتصادی این قشر مسکن است. این گروه از زنان اکثرا به دلیل پایین بودن درآمد نمیتوانند مسکن مناسب در منطقهای مناسب اجاره کنند.
- وضعیت بد اقتصادی موجب میشود که هم زنان سرپرست خانواده و هم فرزندان آنها از آسیبپذیرترین اقشار جامعه در برابر آسیبهای اجتماعی باشند.
مشکلات اجتماعی زنان بی سرپرست
- عامل فقر اقتصادی، تاثیر مستقیم و غیرمستقیم بر وضعیت فرهنگی، اجتماعی و همینطور وضعیت اکولوژیکی این خانوادهها میگذارد.
- فرزندان این خانوادهها به طور بالقوه در معرض مسایلی مانند کار کودکان در مشاغل سیاه و غیررسمی، بزهکاری اجتماعی، محرومیت از تحصیل قرار دارند.
- تحقیقات نشان میدهند این زنان بی سرپرست زمان بیشتری را صرف کار میکنند، چنین امری موجب ایجاد فقر زمانی و بیتوجهی به جنبههای فرهنگی، آموزشی و تربیتی خود و فرزندان میشود.
- زنان سرپرست خانواده و بیسرپرست همواره با یک نگرش منفی در جامعه مواجهند و بیاعتمادی جامعه نسبت به این زنان بالاست. این دیدگاه بد باعث مخدوش شدن روابط اجتماعی آنان با دیگران میشود. زیرا یک زن مجرد یا بیوه و مطلقه که به تنهایی و بدون حضور مردان زندگی میکند، از نگاه دیگر زنان به چشم یک تهدید نگریسته میشود؛ تهدیدی که باید از او فاصله گرفت و روابط اجتماعی را با وی قطع کرد.
- این زنان در جامعه با مشکلاتی مثل مزاحمتهای مردان و وجود افراد نامناسب برای ازدواج (مانند مردان مسن) مواجهه میشوند.
- مردان متاهلی در جامعه و مخصوصا در محیطهای کاری آنان هستند که میخواهند از این دسته زنان سو استفاده کنند.
- اگر زنی بچه هم داشته باشد مشکلاتش مضاعف میشود. چون اگر بر فرض کسی هم حاضر به ازدواج با آنان شود بچه ممکن است با آن شخص نسازد و مشکل ساز شود.
مشکلات روانی و عاطفی زنان بی سرپرست
- عدم پاسخ به نیازهای طبیعی بیولوژیک و عاطفی و اقتصادی زنان سرپرست خانواده و بی سرپرست موجب میشود خانواده و فرزندان آنان دچار آسیبهای اجتماعی و مشکلات روحی و در نتیجه افزایش اختلالات و بیمارهای روانی در جامعه شود.
- در بین این زنان و فرزندانشان عمدتا یکی از علایم بیماریهای روانی مانند افسردگی، اضطراب، وسواس و پرخاشگری دیده میشود.
- عدهای از زنان بی سرپرست پس از طلاق دچار نوعی سوظن نسبت به جنس مخالف میشوند و گروهی نیز برای پر کردن خلا عاطفی خود از چاله به چاه میافتند.
- این زنان معمولا به دنبال مامنی برای پناه بردن و رفع مشکلاتشان به مردانی پناه میبرند که متاسفانه نگاهشان به این زنان اغلب به مسائل جنسی معطوف است و موجب شکست عاطفی در این زنان میشوند.
- گروهی از زنان مطلقه به دلیل فشارها و مشکلاتی که دارند و نمیتوانند از پس مشکلاتشان برآیند و مخارج زندگیشان راتامین کنند مجبورند به همسر سابقشان برگردند و با وجود تمام بدیهایش زندگی با او را ترجیح دهند. این مسئله مشکلات روحی آنان را افزایش میدهد.
- گروهی اززنان سرپرست خانواده مشکلات عاطفی زیادی در زندگی روزمره پیدا میکنند آنها از حقوقی مانند ازدواج مجدد و برقراری روابط عاطفی و احساسی با دیگر افراد، محروم میمانند و در اکثرموارد صرفا به فرزندان خود دلبسته میشوند و مخصوصا زمانی که فرزند خانواده را به قصد ازدواج، تحصیل یا… رها میکنند، مشکلات عاطفی زن بی سرپرست بیشتر میشود.
- این دلبستگی عاطفی بیش از حد این مادران به فرزندانشان موجب میشود تا بعدها استقلال فرزندان آنان هم دچار مشکل شود.
- زنانی كه در سنین بالا بی سرپرست میشوند با مسایلی چون پیری و از كار افتادگی و ناتوانی سر و كار دارند. چرا كه تا به حال از نظر مالی به شخصی متكی هستند اما از زمانی كه همسرشان را از دست میدهند در واقع تكیهگاه مالیشان را نیز از دست میدهند ضمن آنكه قدرت كار كردن را هم دیگر ندارند و به همین دلیل هم مشکلات روحی و هم مشكلات اقتصادی زیادی دارند.
- زنان جوان معمولا بیش از آنكه مشكلات مالی و اقتصادی داشته باشد دچار اختلالات روانی و افسردگی میشوند. چرا كه زنان جوان با آنكه توانایی كار كردن و تامین مخارج زندگیشان را دارند اما در جامعه با مشكلات دیگری مواجه هستند.
- گروههایی در جامعه و مخصوصا در محیطهای كاری بدون آنكه از آنها درخواست ازدواج رسمی كنند میخواهند از این دسته سواستفاده جنسی كنند. حالا این سو استفاده درجات مختلفی دارد از نگاه كردن آغاز میشود تا مسایل پیچیدهتر.
توانمند سازی و حمایت از زنان بی سرپرست
زنان سرپرست خانواده در مقایسه با دیگر زنان، از تحصیلات و مهارتهای فنی و آموزشی کمتری برخوردارند، بنابراین احتمال بالاتری وجود دارد که این زنان حتی در صورت انجام فعالیتهای اقتصادی، در مشاغل پست و با مزد کم مشغول به فعالیت شوند. کمک اصلی باید در چارچوب توانمندسازی آنان مورد توجه قرار گیرد. فرآیند توانمندسازی زنان در چارچوب مباحث توسعه اجتماعی از اهمیت بالایی برخوردار است. این امر، راهی برای ورود زنان به فعالیتهای مشارکتآمیز اجتماعی است.
- یکی از راههای مهم در راستای توانمندسازی زنان سرپرست خانواده، سوق دادن کمکها به آنها از سازمانهای حمایتی به خدمات بیمهای و اجتماعی است. اجرای طرح بیمه اجتماعی این زنان، علاوه بر کمک به ارتقای امنیت روحی و روانی این زنان در اداره زندگی و کاهش دغدغهها، میتواند به عنوان پشتوانه محکمی برای حمایت از آنها در شرایط سخت آینده و در دوران کهولت و ازکارافتادگی محسوب شود.
- فرایند توانمندسازی زنان در زمینه فرهنگی، با توجه به میزان بالای بیسوادی در میان زنان بی سرپرست، میتواند شرایط ادامه تحصیل را برای آنها فراهم کند.
- توانمندسازی این زنان در جهت خوداشتغالی و ایجاد منبع درآمد پایدار، شیوهای مطمئن برای جلوگیری از آسیبهای احتمالی بعدی میباشد.
- کمک به تغییر نگرش جامعه به این افراد میتواند کمککننده باشد زیرا تغییر نگرش جامعه باعث میشود آنها بتوانند به خودشان کمک کنند و منافع حاصل از خدمات ارایهشده را اخذ نمایند.
- قدم دیگر در این زمینه سوق دادن نظام حمایتی به فعالیتهای توسعه اجتماعی و شناساندن استعداد و قابلیتهای فردی و جمعی زنان سرپرست خانواده میباشد.
اگرچه در جامعه ما تسهیلاتی برای آسانتر کردن شرایط زندگی این قشر اندیشیده شده است، اما با توجه به وسعت و گستره مشکلاتی که این زنان با آن مواجهاند مانند درآمد پایین، تورم بالا، فقدان مهارتهای اجتماعی و شغلی و… موجب میشود این خدمات حتی در بهترین وجوهش هم نتواند پاسخگوی تمام مشکلات موجود باشد. به نظر میرسد که برای حل یا تخفیف مسایل این قشر باید تدابیر جدیتری به کار گرفته شود و چنین تدابیری هم تنها درصورتی میتواند مفید واقع شود که مبتنی بر مطالعات عمیق جامعهشناختی و روانشناختی و پی بردن به عمق این مسئله اجتماعی باشد.