تعبیر خواب لحاف و تشک؛ جمع کردن، پهن کردن لحاف تشک در خواب چه معنایی دارد؟

سلام برادر من قراره با یه خانمی ازدواج کنه که حقیقتش خانواده زیاد راضی نیستن و‌خلاصه با اکراه میخوان براش بگیرن.بعد من خواب دیدم خونه اون خانم هستم و یه چند دست رخت خواب جمع کردن کنار دیوار و‌اون خانم ازم خواست که اونارو مرتب کنم چون به گفته ی‌خودش تو‌خواب شنیده بچده من خوب مرتب روی هم‌میچینمشون و منم گفتم باشه.بعد همه رو‌خراب کردم تصورم چیزایه تازه و‌نو‌بود ولی پارچه های لحاف تشکا هم‌کهنه بود هم‌قدیمی خیلیاشونم درشو ندوخته بودن و‌بالش های ریز خیلی زیادیم داشت.همشونم خیلی نرم بود رنگشونم تیرهبود

سلام من خواب دیدم که تشک ولحاف در خانمون دراز شدند ودو دختر ناشناس روشون خوابیدن تعبیر خواب چیست؟

سلام وقت بخیر. من خواب دیدم که به مسافرت رفتیم و تو هتلی اقامت داشتیم، تو اتاقم پر رختخواب بود همه هم تمیزو مرتب بودند..
بی زحمت اگه میشه تعبیرش کنین

سلام خواب دیدم که آقای ناشناسی از یه اداره برای بازرسی به محل کارم اومده و خونمون محل کارم بود. رفت گشت و گزارشی که تحویل داد تو کاغذ A5 بود با خط خوش و با خودکار سیاه نوشته شده بود.من وقتی کاغذو تحویل گرفتم، رو تشکم دراز کشیده بودم و بعد از گرفتن از جام بلند شدم. وقتی داشت میرفت، تو حال منزلمون تعداد زیادی رختخواب(لحاف و تشک) با رویه خیلی تمیز و سفید گلدار بود. همشون مرتب تا شده بودن ولی چند تا چند تا، پراکنده بودن و تو مسیر رفت و آمد بودن. از تمیزی زیاد روکشه لحاف و تشکها لذت میبردم. اون آقا و همکارش بدون اینکه لحاف و تشکها رو لگد کنن، رفتن.بعد صاحبکارم رو تو ایوون منزلمون دیدم. بعد پدر مرحومم رو تو حیاط منزلمون دیدم که گودالی کنده بود که بزرگ بود مثل یه سازه خنک کننده بود.ولی قسمتی از دیوار بیرونی رو با گل درست کرده بود که خشک نشده بود و کمی از آبی که داخل گودال بود گل آلود بود. ولی آب زلال هم وداخل گودال جریان داشت..

اول تشکر میکنم بابت تعبیرتون خیلی لطف کردین
ادامه خواب
چهار تا لنگه کفش مردونه پیدا کردم ولی همشون لنگه به لنگه بودن و جفت نبودن و اینکه مردونه بودن (ولی من دخترم)اما خیلی شیک و نو بودن و از طراح های مختلف هم بودن یکیشون مشکی و مجلسی بود یکیشون پارچه ای و شیک بود خلاصه هر کدوم یه نوعی بودن که من خیلی دوستشون داشتم اما چون دوستام داشتن میومدن زیر زمین من تو ذهنم گفتم که اگه این کفشارو ببینن ازم میگیرن و میبرن برا خودشون چون خیلی شیک بودن.برا همین من کفشارو بغل کردم و بردم یه جا دیگه از زیر زمین قایم کردم که اونا برندارن و بعد درگیر تشک انداختن و اینا شدم که تو پیام قبل توضیح دادم

رفتم آشپزخونه دیدم اونجام آشفته بازاره دوستم و مادرش کار براشون پیش اومد گفتن باید بریم تو حواست به این غذا ها باشه چند جور غذا رو گاز بود و آشپزخونه م بهم ریخته بود فکر کنم غذاهام قیمه و بادمجان و…بود پدر دوستمم خونه بود همش میترسیدم داداش دوستم برگرده.در واقعیت این خانواده خواستگارم بودن و بهم خورد این قضیه.بعد دوستم و مادرش برگشتن منم گفتم دیگه باید برم دیدم مادر دوستم بغلم کرد و گریه کرد گفت نرو منم باهاش گریه کردم سوار ماشین شدم و برگشتم خونه خودمون

سلام. خواب دیدم مهمان زیادی داشتیم از طرف مادری، مثل خاله هام و مادربزرگم و… که شب مونده بودن خونمون. من هم براشون بالش و پتو میبردم. خوشحال بودن!