ستاره | سرویس چهره ها – مایکل جکسون (Michael Jackson) خواننده، ترانهسرا و رقصنده آمریکایی بود که طرفدارانش به او لقب سلطان پاپ داده بودند. آلبوم تریلر (Thriller) مایکل جکسون که در سال ۱۹۸۲ منتشر شد، رکورد پرفروشترین آلبوم تاریخ موسیقی جهان را دارد. مایکل جکسون در سال ۲۰۰۹ به طور غیر منتظرهای درگذشت.
بیوگرافی مایکل جکسون
مایکل جوزف جکسون در ۲۹ اوت سال ۱۹۵۸ (۷ شهریور ۱۳۳۷) در ایالت ایندیانا، آمریکا متولد شد. او در کودکی به عنوان رهبر گروه برادران جکسون مشغول به خوانندگی شد و کمی بعد نام گروه به جکسون فایو (Jackson 5) تغییر یافت. مایکل جکسون از جمله معدود افرادی بود که به عنوان خواننده تکخوان، موفق به دریافت یکی از معتبرترین جوایز بینالمللی موسیقی جهان شد. مرگ این خواننده محبوب به یکی از جنجالیترین خبرهای جهان در سال ۲۰۰۹ تبدیل شد .
مایکل جوزف جکسون در ۲۹ اوت سال ۱۹۵۸ در ایالت ایندیانا آمریکا در خانوادهای آفریقایی-آمریکایی متولد شد. خانواده مایکل از طبقه کارگر جامعه بود. پدر او، جوزف جکسون گیتاریست بود اما برای تامین نیازهای مالی خانواده نوازندگی را کنار گذاشت و به عنوان اپراتور جرثقیل مشغول به کار شد. پدر مایکل که از استعداد خدادادی فرزندان خود باخبر بود آنان را تشویق کرد تا گروه برادران جکسون را راهاندازی کنند. در این گروه مایکل در کنار برادران بزرگتر خود، تیتو، جرمین و جکی به اجرا در مکانهای مختلف میپرداخت. بعدها برادر دیگر، مارلون نیز به آنها پیوست و گروه برادران جکسون به جکسون فایو تغییر نام پیدا کرد.
مایکل جکسون در کودکی
در پشت صحنه فعالیت گروه جکسون فایو، پدر آنها قرار داشت که با سختگیری و فشار بسیار زیادی پسران خود را مجبور به اجرا و خوانندگی میکرد.
پس از مدتی گروه جکسون فایو به لسآنجلس نقل مکان نمودند و پدر به عنوان مدیر این گروه مشغول آموزش فرزندان خود شد. در سال ۱۹۶۹ جکسون فایو به عنوان یک پدیده نو به صنعت موسیقی جهان معرفی شدند. نخستین آلبوم گروه جکسون فایو به نام “ Diana Ross Presents the Jackson 5” در دسامبر همان سال رکورد زد و در آمریکا شماره یک شد.
فعالیت به عنوان خواننده تک نفره
در سال ۱۹۷۱، مایکل ۱۳ ساله در کنار فعالیت در گروه جکسون فایو، اولین آهنگ تک نفره خود را نیز منتشر کرد. مایکل و برادرانش با همراهی بری گوردی و شرکت موتاون، سالها در کنار یکدیگر فعالیت نمودند و به یکی از پرطرفدارترین گروههای موسیقی آن زمان تبدیل شدند تا جایی که نمایش کارتونی مخصوص آنها به مدت ۳ سال اکران شد.
مدتی بعد میان پدر مایکل جکسون و بری گوردی، رئیس شرکت موتاون درگیریهایی آغاز شد و در نهایت در سال ۱۹۷۵ رابطه میان آنها قطع شد. پس از آن جرمین جکسون به عنوان خواننده تکخوان شروع به فعالیت نمود و چندین آلبوم مختلف منتشر نمود که هیچ کدام از آنها به اندازه کارهای برادرش مایکل موفق نبودند.
مایکل با انتشار آلبوم تریلر (Thriller) در سال ۱۹۸۲، رکوردی جهانی زد و به عنوان پرفروشترین آلبوم موسیقی دنیا برای همیشه در تاریخ ثبت شد. او در سال ۱۹۸۳ به همراه برادرانش به ویژه برنامه موتاون دعوت شد و ترانه “بیلی جین” را به تنهایی اجرا نمود. در همین اجرا بود که مایکل برای اولین بار رقص معروف “مون واک” را در برابر دوربینهای تلویزیونی اجرا کرد که مورد استقبال شدید هواداران قرار گرفت و به امضای هنری مایکل جکسون تبدیل شد.
ویدیوی استادانه آلبوم تریلر توسط جان لندیس ساخته شد که ترکیبی از صحنههای پیچیده رقص، جلوههای ویژه و صداهای خاص بود و تا حدودی ژانر وحشت محسوب میشد. این ویدیو نیز مورد استقبال طرفداران مایکل قرار گرفت و به مدت ۸۰ هفته در صدر جدول فروش باقی ماند و علاوه بر این، ۱۲ جایزه Grammy را برای مایکل و گروهش به ارمغان آورد.
علاوه بر کسب جوایز مختلف در جشنوارههای موسیقی، مایکل چندین رکورد گینس را نیز به نام خود ثبت نموده است که مهمترین آنها: طولانیترین زمان ماندن در جدول پرفروشترینها از نوامبر ۱۹۷۱ تا ژانویه ۲۰۱۱ است.
پپسی، بد و نورلند
به عنوان یکی از خلاقانهترین فعالیتهای تجاری، مایکل اقدام به امضای قرارداری به ارزش ۵ میلیون دلار با شرکت پپسی نمود. متاسفانه در سال ۱۹۸۴ و در طول ساخت آگهی تبلیغاتی شرکت پپسی، دچار سانحه شد و قسمتی از صورت و پوست سر او در آتش سوخت. مایکل برای درمان قسمتهای آسیبدیده مجبور به انجام عمل جراحی شد و به اعتقاد بسیاری از مردم، این حادثه شروع عملهای جراحی مختلف بعدی او به خصوص جراحی بینی بود.
در پی فروش موفق آلبوم تریلر، مایکل آلبوم بعدی خود به نام “بد” را با موزیک ویدئویی به کارگردانی مارتین اسکورزی منتشر نمود که علیرغم فروش فوقالعاده خود نتوانست رکورد آلبوم تریلر را بزند.
در اواخر سال ۱۹۸۰، مایکل به یکی از رویاهای خود جامه عمل پوشاند و مزرعهای را به نام نورلند (neverland) با وسعت ۱۱ کیاومتر مربع در کالیفرنیا خرید. او در نورلند انواع حیوانات عجیب و غریب را نگهداری میکرد که یکی از معروفترین آنها، شامپانزهای به نام ” Bubble” بود. مایکل گاهی درهای نورلند را به روی کودکان باز میکرد تا برای تفریح به آنجا بیایند.
در سال ۱۹۹۳ مایکل در پی یک اقدام جنجالی در برنامه تلویزیونی اپرا وینفری شرکت نمود و در برابر دوربینهای تلویزونی، درباره شایعات مربوط به تغییر رنگ پوست خود صحبت کرد و اعلام نمود که به بیماری پیسی (vitiligo) یا برص مبتلا شده است. او همچنین درباره دوران کودکی خود و سواستفادههای پدرش مطالب جنجالی را بازگو نمود.
اتهامات آزار جنسی و کاهش فرصتهای شغلی
در سال ۱۹۹۳ مایکل جکسون متهم به کودک آزاری شد. نوجوانی ۱۳ ساله به نام جردن چندلر ادعا کرد که در مزرعه نورلند توسط مایکل جکسون ستاره موسیقی پاپ ، مورد آزار جنسی قرار گرفته است. مزرعه نورلند تحت بازرسی قرار گرفت اما هیچ شاهدی بر این ادعا یافت نشد و پرونده به دلیل نبود مدارک کافی بسته شد. در ژانویه سال ۱۹۹۴ وکلای مایکل جکسون بیرون از دادگاه با خانواده چندلر به توافق رسیدند و با پرداخت ۲۰ میلون دلار از آنها خواستند تا از شکایت خود صرف نظر کنند.
این ماجرا که به ظاهر به پایان رسیده بود دوباره در سال ۲۰۰۹ و حدود پنج ماه پس از مرگ مایکل، با خودکشی پدر جردن چندلر خبرساز شد. شایعات مبنی بر این بود که دکتر چندلر به دنبال عذاب وجدان به خاطر تهمتزدن به مایکل جکسون نتوانسته به زندگی خود ادامه دهد و دست به خودکشی زده است.
ازدواج مایکل جکسون
در آگوست سال ۱۹۹۴ مایکل اعلام کرد که با “لیزا ماری پریسلی” دختر ستاره راک، الویس پریسلی ازدواج کرده است. این ازدواج عمر کوتاهی داشت و در ۱۹۹۶ این زوج رسما از یکدیگر جدا شدند. بسیاری معتقدند که این ازدواج یک توطئه تبلیغاتی و حرکتی نمایشی برای پوشاندن رسوایی اخلاقی مایکل بوده است.
در همان سال و تنها ۹ ماه پس از جدایی از لیزا، مایکل با دوست و پرستار قدیمی خود “دبی رو” ازدواج کرد. این زوج صاحب دو فرزند به نامهای “پرنس و پاریس جکسون” شدند. البته این ازدواج هم در سال ۱۹۹۹ به طور توافقی به پایان رسید و مایکل حضانت فرزندان خود را بر عهده گرفت.
اتهامات جدید مایکل جکسون
در سال ۲۰۰۴ مایکل دوباره درگیر اتهامات و شایعات آزاردهنده شد. این بار در پی شکایت پسری ۱۳ ساله به نام گاوین آرویزو دادگاه جدیدی به نام “مردم در برابر جکسون” تشکیل شد که در آن مایکل به ۴ مورد کودک آزاری، ۴ مورد مستکردن کودکان و یک مورد آدمربایی و حبس کودک در مزرعه نورلند متهم شد. همه این اتهامات و شکایات و دردسرها باعث شد مایکل به استفاده از مواد مخدر و الکل اعتیاد پیدا کند و به دنبال آن و در اثر بیماریاش وزن بسیار زیادی را از دست بدهد.
سالهای آخر زندگی
در ژوئن سال ۲۰۰۵ مایکل جکسون از تمام اتهامات وارده تبرئه شد با اینحال شهرت او به شدت نابود شده و اوضاع مالی بحرانی او نیز دچار بحران شد. به لطف تصویب لوایح قانونی جدید، این خواننده دیگر هیچ حساب بانکی نداشت و قادر به نگهداری از داراییهای عمده خود نیز نبود. در همین دوران بود که مایکل به دوست خود، پرنس سلمان آل خلیفه، شاهزاده بحرین پناه برد و شاهزاده برای نجات نورلند به او کمک کرد و مبلغ قابل توجهی به مایکل داد. در عوض مایکل متعهد شد که آلبوم جدید خود را به طور مشترک با شاهزاده بحرینی اجرا نماید و زندگینامه شخصی خود را نیز در بحرین بنویسد. هیچ یک از این وعدهها محقق نشد و خیلی زود مایکل با یک دادخواست از سوی دوست بحرینی خود مواجه شد.
در ادامه بحرانهای مالی، مایکل نتوانست وام ۲۳.۵ میلیون دلاری که برای خرید و ساخت مزرعه نورلند دریافت نموده بود را به بانک بازگرداند در نتیجه بانک اقدام به حراج مزرعه و بعضی از داراییهای شخصی مایکل از جمله دستکش کریستالی او که در اجراهای خود از آنها استفاده میکرد، نمود. سال بعد مایکل به خاطر حراج اموالش رسما شکایت نمود.
در همین دوران پر دردسر، مایکل اعلام کرد که تصمیم دارد آخرین تور کنسرتهای خود با نام ” این آخرش است” را در کشور لندن و در ورزشگاه او۲ آرنا لندن برگزار کند. اکثر مردم تصور میکردند که مایکل به دلیل مشکلات متعدد و همینطور بیماری قادر به انجام چنین کاری نیست . با شروع فروش بلیط کنسرتها در ۴ جولای سال ۲۰۰۹، تنها ظرف مدت ۴ ساعت تمامی بلیطها به فروش رسید.
مرگ غم انگیز مایکل جکسون
متاسفانه مایکل موفق نشد استقبال بینظیر مردم را پاسخ دهد و در ۲۵ ژوئن سال ۲۰۰۹ در منزل شخصی خود در لس آنجلس دچار حمله قلبی شد و بعد از رسیدن به بیمارستان علیرغم تلاش متخصصان، در اثر ایست قلبی در گذشت.
خبر درگذشت مایکل همه مردم دنیا را شوکه کرد و غم و اندوه شدیدی در دل طرفداران او به جا گذاشت. خانواده مایکل طی یک مراسم خصوصی در سوم سپتامبر سال ۲۰۰۹ مایکل ۵۰ ساله را در گورستان “فارست لاون” لس آنجلس به خاک سپردند. ۱۲ روز بعد مراسم یادبود عمومی برای بزرگداشت او برگزار شد که حدود ۲ میلیون نفر از طرفداران مایکل با غم و اندوه فراوان برای شرکت در آن رهسپار شدند و تنها ۲۰ هزار نفر از آنها موفق به ورود به مراسم شدند.
چند ماه بعد از درگذشت مایکل، خبر جنجالی دیگری خانواده او را در غم و اندوهی دوباره فرو برد. طبق گزارشی که در فوریه سال ۲۰۱۰ منتشر شد، پزشکی قانونی اعلام کرد که مایکل جکسون به قتل رسیده است. در این گزارش، علت مرگ مایکل جکسون مسمویت در اثر تزریق داروی پروپوفول توسط پزشک خصوصی او اعلام شد. در نهایت دکتر کنراد موری، پزشک خصوصی مایکل جکسون، به اتهام قتل غیرعمد مجرم شناخته شد و به چهار سال حبس محکوم شد.
نرگس
بعد از مایکل هیچ خواننده ایی نیومد که به دل همه مردم دنیا بشینه ..واقعا تکرار نشدنی بود.چرا آدمای خوب رو میکشن
بدون نام
سخنرانی مایکل جکسون پیش از آغاز تور جهانی خطرناک
تنها هدف من برای برگزاری این تور، تأمین پول برای بنیاد خیریه و ملاقات با کودکان بیمار است. هدف من رسیدن به درآمد ۱۰۰ میلیون دلار تا کریسمس ۱۹۹۳ است… من قادر خواهم بود پیام عشق را در جهان گسترش دهم، شاید که دیگر انسانها تحت تأثیر قرار بگیرند و سهم خود را برای شفای دنیا ادا کنند.
مرتصی
سلام.متنت خوب بود
عارفه صالحی
بخشی از سخنان جرمین جاکسون درباره زندگی شرافتمندانه برادرش مایکل جاکسون
“تراژدی مرگ برادرم همچنان با من است. اما در مرگ او، من ماموریتی جدید برای زندگی یافتم. وجود من زین پس وقف انتشار پیام مایکل میشود. مایکل جایگاهی یگانه در این دنیا داشت. او نه تنها کارهای نیک انجام داد، بلکه انجام آن کار ها را به دیگران نیز یاد داد. این حتی فقدانش را نیز برای دنیا بزرگ تر می کند. من میخواهم مردم را از جنبه ی انسانی شخصیت مایکل آگاه کنم. میخواهم به آنها بگویم که تاکید مایکل نه بر موسیقی یا اجرا، بلکه بر بهتر ساختن این دنیا بود. اگر این را بدانید، جوهر ذات برادرم را نیز خواهید شناخت.
مایکل می خواست به مردم کمک کند تا مسائلی که دارند دنیای ما را نابود می کنند، ببینند. قصد او از برگزاری کنسرت جدیدش نیز همین بود. او سعی میکرد از طریق ترانه ها، ویدئو ها و اجراهایش آموزش دهد. او با تکه تکه ی وجودش می خواست به ما نشان دهد که ما قدرت تبدیل شدن به چه چیزهایی را داریم. هدف او این بود که به مردم ثابت کند اگر همه ما برای بهتر کردن دنیا تلاش کنیم، به آن خواهیم رسید. مایکل تمام مدت زندگیش، از همان اول که گروه جکسون فایو را تشکیل دادیم، فعالیت های خیرخواهانه انجام داد. او خیلی سریع یاد گرفت که استعداد تنها، هیچ ارزشی ندارد. بلکه کاری که شما با استعدادتان می کنید، مهم است. برای آنکه این دنیا بهتر شود، چه کار کرده اید؟ مایکل این را فهمید و هدفش را پیدا کرد: سرگرم کردن و آموزش دادن همزمان با هم.
مایکل دانست که چرا دنیا به این روز افتاده است. او می پرسید “چرا؟” اما خودش را گرفتار یافتن علت هر مسئله و مشکل نمی کرد. هدف او، یافتن راه حل بود. پیام او یافتن راه حل بود. فکر و ذکر هر روزه ی او این بود که: “چه کار کنم که دنیا بهتر شود؟” او هستی اش را وقف پاسخ دادن به این پرسش و رساندن صدای آنهایی کرد که نمی توانند حرفهایشان را بزنند.
Man in the Mirror، We are the World، Will You Be There، تمامی این آهنگ ها پیامی ساده اما نیرومند در خود دارند: اگر فردی گرسنه است، به او غذا بدهید اما در عین حال سعی کنید به او کمک نمایید تا به خود متکی شود. مایکل به ما درس داد که وقتی می خواهید کار نیکی انجام دهید، از خودتان شروع کنید، بعد دایره را به سمت خانواده گسترش دهید، بعد همسایه، یک شهر و بعد یک ملت.
مایکل همیشه در افراد به دنبال خوبی هایشان می گشت. اما می خواست مردم او را بفهمند و بدانند که برای چه اینجاست. همین باعث شد که یک عمر، تمسخر شدنها و ریشخند هایی را تاب آورد که از قدرت تحمل به دور بود. چطور ممکن است کسی که این همه بخشش می کند، مورد این همه نفرت واقع شود؟ چرا چنین است که هرچه عافیت و برکت در زندگی ما بیشتر است، زمان برای ما سخت تر و خشن تر میشود؟
برادر من برای هیچ کس، یک تهدید نبود. او در صلح بود. و حالت صلح گونه اش، هدیه ای بود از طرف خدا. به مایکل هدیه ی استعدادی نادر برای سرگرم سازی، اجرا و خواندن داده شده بود. اما هدیه ی واقعی خدا به او، قابلیتی بود که در به کار بستن استعدادش برای انجام کار نیک و کمک به دیگران داشت. آهنگ های مایکل ما را تحت تاثیر قرار داد تا انسان های بهتری باشیم. این هدیه ی واقعی او بود.
ما همچنان فقدان مایکل را حس می کنیم. اما پس از این ایام، چه خواهد شد؟ بر سر هدف واقعی مایکل که برای آن زنده بود، چه خواهد آمد؟ چه کسی می تواند عاری از نفس پرستی و بدون انگیزه های پنهانی، راه او را ادامه دهد؟ مردم و دولت ها قادر به انجام کارهای نیک هستند، اما این کارهای نیک غالبا برای اعمال قدرت و کنترل انجام میشود. مایکل هرگز نمی خواست کسی را کنترل کند. او تنها می خواست شادی و سرور را گسترش هد.
مایکل بیش از 30 موسسه ی خیریه را حمایت کرد. بیشتر مردم، حتی دست و دلباز ترین شان، تمرکزشان را بر روی حمایت از تعداد اندکی قرار می دهند. اما مایکل متفاوت بود. او شخصا هر موسسه ی خیریه ای را که تحت حمایت خویش داشت، بررسی میکرد. اسناد و حساب هایشان را چک میکرد تا مطمئن شود آنها همان کاری را که باید بکنند، انجام می دهند.
دست و دلبازی مایکل از حد خیریه هایی که حمایتشان می کرد، فراتر است. وقتی یک دختر به پیوند کبد احتیاج داشت و کسی حاضر نبود پولی برای کمک به وی بپردازد، مایکل این کار را کرد. بدون هیاهو، بدون تبلیغات رسانه ای. موردهای بسیاری از این دست وجود دارد! خود من تازه دارم از بسیاری از آنها آگاه میشوم.
هر بار که مایکل به کشوری سفر کرد، زمانی را به بازدید از بیمارستان ها، یتیم خانه ها و بیماران سرطانی اختصاص میداد. این دعوت او بود. در هر گوشه ای از جهان، این کار روزمره اش بود. دنیا باید بداند این انسانی است که او بود. زیرا وقتی همیشه دوربین ها در اطرافش بودند، چیزی از محبت و دلسوزی او نمی گفتند. فقط می خواستند به تبلیغات و جو سازی بپردازند.
مایکل برایش مهم نبود که ما تمامی کارهای خوبش را بدانیم، زیرا خدا از آنها آگاه است. خدا از نیات او آگاه است و نتایج را می داند. من می دانم که برادرم در جایی بسیار امن، آرام و در صلح است. وقتی در زمین هستیم، نه تنها بر اساس آنچه که هستیم، بلکه بر اساس آنچه برای دیگران انجام می دهیم، قضاوت میشویم. پس از مرگ، اعمال نیک و بدمان را با خود می بریم. مایکل چیزی با خود نبرد مگر اعمال نیک.
مایکل و من با این اعتقاد که نیرویی برتر وجود دارد، بزرگ شدیم. موفقیت به ما فهماند که خدا برای ما برنامه ای دارد. مایکل از استعدادش به نحوی شایسته استفاده کرد. او دانست که مهم نیست چه چیزی از دیگران میگیرید، مهم اینست که چه کاری برای دیگران انجام می دهید. ما همگی در زندگی چیزهایی به دست می آوریم. اما بزرگ ترین دستاورد آنست که کار خدا را انجام دهیم. مایکل مرد خدا بود زیرا کار او را انجام میداد. زندگی ابدی، پاداش نهایی از جانب خداست. و مایکل زندگی ابدی دارد.”
مرتصی
سلام خوبی دوست الان نظرت رو بدونم بعد گذشت ۵سال