دعای امام حسین (ع) در روز عاشورا، تجلیگر روحیهای است که بر پایه توکل به خداوند و ایمان به حق بنا شده است. این دعا یادآور این نکته است که حتی در سختترین شرایط نیز باید به خدا اعتماد کرد و از او مدد جست. دعای امام حسین (ع) پیامی پاک و ماندگار بود که تنها در آن روز، بلکه در تمام تاریخ دلهای میلیونها انسان آزادیخواه و عدالتطلب را روشنی بخشیده و الهامبخش آنها در مسیر حقطلبی و ایستادگی در برابر ظلم شد.
روایت طبری از دعای امام حسین (ع) هنگام شهادت
طبری در کتاب تاریخ الامام و الملوک میگوید دعاها یا مناجاتهایی به امام حسین (ع) هنگام شهادت نسبت داده شده است، که در منابع متقدم نقل نشدهاند. چنانکه مقرم به نقل از ریاض المصائب مینویسد: امام حسین (ع) در آخرین لحظات عمر خویش، اینگونه با پروردگارش مناجات میکرد:
صبراً علی قضائک یا رب لا اله سواک، یا غیاث المستغیثین، ما لی رب سواک و لا معبود غیرک، صبراً علی حکمک یا غیاث من لا غیاث له، یا دائماً لا نفاد له، یا محیی الموتی، یا قائماً علی کل نفس بما کسبت، احکم بینی و بینهم وانت خیرالحاکمین
ای پروردگار، بر قضا و قدر تو صبر میکنم، هیچ معبودی جز تو نیست، ای فریادرس فریادخواهان، من هیچ پروردگاری جز تو ندارم و هیچ معبودی غیر از تو نیست. بر حکم تو صبر میکنم، ای فریادرس کسی که هیچ فریادرسی ندارد، ای دائمی که هیچگاه پایان نمیپذیرد، ای زندهکننده مردگان، ای قائم بر هر نفسی به آنچه کسب کرده است، میان من و آنها حکم کن و تو بهترین حکمکنندگان هستی
در مقتل الحسین منسوب به ابومخنف و به پیروی از آن در این ینابیع الموده، دعای یادشده با تعبیر «یا غیاث المستغیثین» آمده است.
روایت سید بن طاووس و شیخ طوسی از دعای امام حسین (ع) هنگام شهادت
شیخ طوسی و ابن طاووس آخرین دعایی را که امام حسین (ع) در آخرین لحظات عمر بر زبان رانده است، چنین روایت کردهاند:
اللَّهُمَّ مُتعَالِي المَكانِ، عَظِيمُ الجَیروتِ، شَدِيدُ المَحالِ، غَنِيٌّ عَنِ الخَلائِقِ، عَرِيضُ الكِبْرِياءِ، قَادِرٌ عَلَى ما تَشَاءُ، قَرِيبٌ الرَّحْمَةِ، صَادِقٌ الوَعْدِ، سَابِغٌ النِّعْمَةِ، حَسَنٌ البَلاءِ، قَرِيبٌ إِذا دُعِيَتْ، مُحِيطٌ بِما خَلَقْتَ، قَابِلٌ التَّوْبَةِ لِمَن تابَ إِلَيْكَ، قَادِرٌ عَلَى ما أَرَدْتَ وَ مُدْرِكٌ ما طَلَبْتَ وَ شَكُورٌ إِذا شَكَرْتَ وَ ذَكُورٌ إِذا ذُكِرْتَ أَدْعُوكَ مُحْتاجًا وَ أَرْغَبُ إِلَيْكَ فَقِيرًا وَ أَفْزَعُ إِلَيْكَ خَائِفًا وَ أَبْكِي إِلَيْكَ مَكْرُوبًا وَ أَسْتَعِينُ بِكَ ضَعِيفًا وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ كَافِيًا احْكُم بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا فَإنَّهُمْ غَرُّونَا وَ خَدَعُونَا وَ خَذَلُونَا وَ غَدَرُوا بِنَا وَ قَتَلُونَا وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نَبِيِّكَ وَ وَلَدُ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ بنِ عَبْدِ اللَّهِ الَّذِي اصْطَفَيْتَهُ بِالرِّسَالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلَى وَحْيِكَ، فَاجْعَل لَنَا مِنْ أَمْرِنَا فَرَجًا وَ مَخْرَجًا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
خدایا، ای بلند مرتبه، ای بزرگ شوکت، ای سخت انتقامگیرنده، ای بینیاز از آفریدهها، ای گسترده کبریاء، ای که به هرچیز که بخواهی توانایی، رحمتت نزدیک، وعدهات راست، نعمتت فراوان، آزمایشت نیکوست. آنگاه که تو را بخوانند، نزدیک هستی، به آنچه آفریدهای، احاطه داری، توبهکنندگان را میپذیری؛ بر آنچه اراده کنی، توانایی، و در پی هرچه باشی به آن میرسی، اگر شکرت کنند، شکرپذیری، اگر یادت کنند، یاد میکنی، تو را از روی نیاز میخوانم و با تهیدستی به درگاهت مشتاقم و خائفانه به آستانت روی میآورم و با اندوه، به درگاهات میگریم و از روی ناتوانی از تو یاری میخواهم و بسندهکنان، بر تو تکیه میکنم. بین ما و این گروه داوری کن. اینان ما را فریب دادند و یاریمان نکردند، با ما از در نیرنگ درآمدند و ما را کشتند. ما عترت پیامبر تو و فرزندان حبیب تو، محمد بن عبدالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستیم، آنکه او را به رسالت برگزیدی و او را امین وحی خویش قرار دادی، پس برای ما در کارمان گشایش و رهایی قرار بده، به رحمت خودت، ای مهربانترین مهربانان
روایت شیخ صدوق از واقعه عاشورا
در کتاب الامالی شیخ صدوق آمده است که پس از اینکه امام حسین (ع) در گودی قتلگاه از اسب بر زمین افتاد، سنان بن انس به خولی بن یزید اصبحی گفت: «سر او را از بدن جدا کن». خولی خواست این کار را بکند، اما ترسید و لرزه بر اندامش افتاد. سنان به او گفت: «خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند». آنگاه سنان بن انس، که لعنت خدا بر او باد، از اسب پیاده شد و محاسن حسین (ع) را گرفت و شمشیر را بر گلوی امام حسین (ع) گذاشت و گفت: «به خدا سوگند، سرت را از تنت جدا میکنم، درحالیکه میدانم تو پسر رسول خدایی و از جهت پدر و مادر، برترین مردمان هستی». و سر از گردن مبارک آن امام همام جدا ساخت.