زیباترین شعر شهریار برای ایران+ اشعار عاشقانه و احساسی بهجت تبریزی برای وطنش

به دنبال درگیری‌های بین ایران و اسرائیل و حملات پی در پی رژیم صهیونیستی به خاک کشورمان، ادبیات پایداری و اشعاری با جلوه های وطن پرستی میان مردم پررنگ‌تر شده است. در این بخش از مجله ستاره، اشعار استاد شهریار در وصف وطن را برای‌تان آورده‌ایم.

شهریار

اشعار عاشقانه شهریار برای ایران

از جمله شاعران محبوب و نامدار معاصر استاد محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار است. استاد شهریار طبعی روان، زبانی عاطفی و بیانی لطیف و ویژه داشت و غزلیات او هم‌چنان بسیار پرمخاطب است. استاد شهریار در وصف ایران و میهن‌دوستی نیز اشعاری سروده که در ادامه خواهید خواند.

تندیس استاد شهریار

مرور شکوه گذشته ایران در شعر شهریار

مسلم باشد ایران را در آفاق

به فرهنگ و تمدن پیشوایی

همه مهر ومحبت بود وتاریخ

نکو دارند بدین دعوی گوایی

هنوز از خاک نادر سرمه سایند

سیه چشمان هندو و ختایی

ولی در پاس میهن هم سرو جان

به کف دارد نژاد آریایی

شعر شهریار برای ایران و آذربایجان

روز جانبازی است ای بیچاره آذربایجان

سرتو باشی در میان ، هرجا که آمد پای جان

ای بلا گردان ایران سینه زخمی به پیش

تیرباران بلا باز از تو می جوید نشان

کاخ استقلال ایران را بلا بارد به سر

پای دارای ای روز باران حوادث ، ناردان

درد دل را با زبان دل بیان کردی ، ولی

کیست که اهل دل که باشد آشنا با آن زبان ؟

لیکن اینهادشمنان کردند ، از ایران مرنج

دوست را قربانی دشمن نشاید کرد ، هان !

تو همایون مهد زرتشتی وفرزندان تو

پور ایران اند وپاک آیین نژاد آریان

اختلاف لهجه ، ملیّت نزاید بهر کس

ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان

گر بدین منطق تو را گفتند : ایرانی نه ای

صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان

بی کس است ایران ، به حرف ناکسان از ره مرو

جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان

هر زیانی کو قضا باشد به ایران عزیز

چون تو ایران را سری ، بیشت رسد سهم زمان

مادر ایران ندارد چون تو فرزندی دلیر

روز سختی چشم امید از تو دارد همچنان

شهریارا تا بود از آب ، آتش را گزند

باد خاک پاک ایران جوان مهدامان

چند بیت از قصیده بلند شهریار برای ایران

جشن تجلیل شده است از مرد قرنی قهرمان

داستان موسیقی را پهلوان داستان

بوالحسن ، اقبال آذر ، افتخار شرق وغرب

شهرتی دارد جهانگیر و جمالی جاودان

آن سوی رود ارس هم عاشقان دارد ، بلی

خون ایران است در شریان آنها روان

یاد آن شب کن که او از بهر ایران عزیز

صیحه زد با نفس کاینجا سربده ترکی مخوان

شعر عارف خواند و گفت ای مجلس شورا بگو

خانه از غیر است ، یا زین ملت بی خانمان ؟

وآنکه آتش زد به جان خلق وبا شیون گریست

ثبت شد آن گریه در تاریخ آذربایجان

غیرت قفقازیان با خداهم کار کرد

تا حریف شیردلی جانی به در بُرد از میان

گرچه ترکی ، بس عزیز است وزبان مادری

لیک اگر ایران نگوید ، لال باد از وی زبان

مرد آن باشد که حق گوید ، چوباطل رخنه کرد

هم بایستد برسرپیمان حق تا پای جان

این حدیث از شاه مظلومان حسین بن علی است:

زندگانی خود عقیده است وجهاد ای عاشقان

شعر آزاد شهریار درباره کشور ایران

ما اتحاد واقعی خود نداشتیم

ما را دچار تجزیه کردند و تفرقه

تا دیگران

ابرقوه ها شوند

ایران باستان

توران زمین و بحر خزر داشت با خودش

قفقاز از آن او که کنون چهار کشور است

دشت فلات ارمن و رومیه الصغیر

ایران خود به دیده ساسانیان نگر

مرزی به چین و مرز دگر رومیا و مصر

یعنی عراق و شام و فلسطین از آن اوست

زان کشور ملکان عربستان یکی کویر

تنها سواحل یمن و حیره و عدن

استان مرزی است و مقر ولی عهد

بهرام گور را که به تاریخ خوانده اید

در دوره ولایت عهدش به حیره بود

هم با سپاه حیرت به میراث خود رسید

شعر شهریار درباره ایرانی بودن و اختلاف لهجه

تو همایون مهدِ زردشتی و فرزندانِ تو
پورِ ایران‌اند و پاک‌آیین نژادِ آریان
اختلافِ لهجه ملیت نزاید بهرِ کس
ملتی با یک زبان، کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نه‌ای
صبح را خوانند شام و آسمان را ریسمان
مادرِ ایران ندارد چون تو فرزندی دلیر
روزِ سختی چشمِ امید از تو دارد همچنان
بی‌کس است ایران، به حرفِ ناکسان از ره مرو
جان به قربانِ تو ای جانانه آذربایجان

تک بیت شهریار در پاسخ به طرفداران پان‌ترکیسم

تُرکی ما بس عزیز است و زبان مادری
لیک اگر «ایران» نگوید لال بادا این زبان

پاسخ شهریار به پیشنهاد مهاجرت به خارج با شعری میهن‌دوستانه

نقل است که یکی از دوستان استاد شهریار، او را به ترک ایران و زندگی در اروپا تشویق کرد. استاد با شعری لطیف و سرشار از جلوه‌های ایران‌دوستی پاسخ او را داد و دوست خود را نیز به بازگشت به کشور دعوت نمود. این شعر را در ادامه می‌خوانید.

جان من بازآ به جای خود که جانان پیش ماست

مدعی آرایش تن می‌کند، جان پیش ماست

با چراغ علم، راه بت‌پرستان می‌روند

کعبه چشم‌انداز ما و راه ایمان پیش ماست

آفتاب حکمت از مشرق به مغرب می‌رود

چشمه زاینده اشراق و عرفان پیش ماست

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید