در این مطلب با شما هستیم با هزلیات سعدی، شیرین سخنی شیخ اجل!
هزل در ادبیات ما
فرهنگ شادمانی، بخشی از فرهنگ زندگی است.
شادمانی در ادبیات چهار بخش مهم دارد:
- هزل
- هجو
- طنز
- فکاهی
در این مقاله به شرح مختصری از شادمانی هزل و عزلیات شیخ اجل خواهیم پرداخت.
هزل در مجموع، يكی از فراگيرترين و گستردهترين متفرعات شوخطبعی است و همين موجب شده است كه بسياری، به اشتباه آن را مادر شاخههای ديگر شوخطبعی بدانند.
هزل: رسوا کردن و برهنه کردن خصوصیات فردی و پنهانی افراد است و دنیای ممنوعه ها را در بر می گیرد. مانند:هزلیات سعدی و مولانا و…
هزل، در لغت، به مزاح کردن بیهوده، لاف و سخن بیهوده معنی شده است و در اصطلاح اهل ادب، شعری است که در آن کسی را ذم گویند و بدو نسبتهای ناروا دهند، یا سخنی که در آن مضامین خلاف اخلاق و ادب آید.
ذم شبيه به مدِح، مدح شبيه به ذم، مزاح، ضِحك، سخريه، تهكم، استلم، تسخر زدن، ريشخند، طعنه، كنايه، بيغاره يا سرزنش، استهزاء و نقيضه هزل.
هزل در لغت به معنی مزاح (شوخی کردن) و بيهوده گفتن است، اما در اصطلاح ادب عبارت از شعر يا داستان کوتاه و بی هدفی است که برای تفريح گفته می شود ، تا افراد معدودی از آن لذت ببرند. غرض ازپرداختن هزل که گاهی هم از مرز اخلاق و ادب خارج می شود تنها تفريحی بی مايه و گذراست (هزل همانند داستان های بی سر و تهی است که امروزه به نام جوک ميان مردم متداول است.(
هزل آن است كه به لفظ نه معناي حقيقي و نه معناي مجازي آن را اراده كنند و آن ضد جد است و در فن بديع از محسنات معنوي است و آن در حقيقت جدي است كه مطلب در آن، بر سبيل شوخي و مطايبه ذكر شود و اين البته ظاهر امر باشد و غرض از آن، امر درستي باشد. مانند:
کاشفی سبزواری در کتاب بدايع الافکار هزل را الفاظی دانسته که از نظر عقل درست نباشد.
هزل از ظرافت طنز و قدرت تأثير هجو خالی است و هدف مشخص ندارد و البته گسترد گی آن هم چندان وسيع نيست. سرودن هزل از قرن نهم به بعد مورد توجه بيشتری قرار گرفت.
از شاعران هزل پرداز می توان به انوری اشاره داشت .(البته بايد اشاره داشت که بسياری از شاعران بزرگ ما از جمله مولانا جلال الدين و سنايی که هزل پرداز هم نيستند، گاهی مواقع در شعر جدی خود از بکار گرفتن واژگان هزل آميز و رکيک پرهيز نکرده اند).
سعدی گوید:
به مزاحت نگفتم این گفتار
هزل بگذار و جد از او بردار.
حكيمان و عارفان، هزل را شيوهای برای بيان مسايل جدی دانستهاند. آنچه را كه بیپرده نمیتوان گفت، بايد در قالبی ديگر ريخت و به گوش هوش مستمع و خواننده منتقل كرد.
سعدی کیست؟
ابومحمد مُصلِح بن عَبدُالله مشهور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (۶۰۶ – ۶۹۱ هجری قمری) شاعر و نویسنده ی پارسیگوی ایرانی است. شهرت او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست.مقامش نزد اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب استاد سخن دادهاند.آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات وی است.
هزلیات سعدی
بخش بسیار کوچکی از کلیات سعدی را خبیثات و مجالسالهزل تشکیل میدهد. این بخش همان چیزی است که به هزلیات سعدی معروف است. خودِ سعدی در مقدمه ی چندسطریِ این بخش گفتهاست: الهَزلُ فِی الکلام، کَالمِلحِ فِی الطّعام.
هزلیات سعدی شامل سه بخش است. تعدادی قطعات پراکنده و دو حکایت به نظم(شعر)، فصل اول آن را تشکیل میدهد. بخش دوم که به نثر است، المجالس فی الهزل و المطایبات نام دارد که خود شامل سه مجلس شبیه وعظ است که به طنز و هزل آمیخته است. بخش سوم یا المضحکات شامل لطیفه هایی به نثر زیبای سعدی است. سعدی در بخش اول و دوم هزلیاتش، تفاوتی میان لغات قائل نیست و از هر لغتی به راحتی و عریانی استفاده نموده است. علاوه بر گفتوگوی آشکار از رابطهی جنسی میان زن و مرد و آوردنِ اسامی اندامهای جنسی که به جای خود در ادبیات کلاسیک نامناسب شمرده میشده است، در هزلیات سعدی نثرگونههایی از نوع دیگر وجود دارد.
مثلاً در یکی از این قطعاتِ هزل خواننده را به فراموش کردنِ گزیدنِ شریک جنسی از میان انسانها دعوت میکند. سپس توصیه میکند خری ماده را با تفاصیل چنین و چنان بیابد، آنگاه بهتفصیل نحوهی انجام عمل جنسی را با حیوان توضیح میدهد[دیوان سعدی، بخشِ هزلیات (انتهای کتاب)، چاپ شرکت نسبی حاج محمدحسین اقبال و شرکا]. بخش دیگری از آثار نظم در مجموعهی هزلیات به وصف و ستایش همجنسبازی اختصاص دارد. نقدِ صادق هدایت در یکی از آثارش به معرفی سعدی تحت عنوان”معلم اخلاق” با اشاره به هزلیات سعدی است و بخشی از آثار حافظ است که در آنها این شاعران علاوه بر تبلیغ همجنس بازی به ترویج بچهبازی هم پرداخته است.
نمونه ای از هزلیات سعدی
۱.
ز چشم مست امید خواب میبینم
تو خوش بخفت، که ما را قرار خفتن نیست
بدیدن از تو قناعت نمی توانم کـرد
حکایتی دگرم هست و جای گفتن نیســـت
هزلیات، ص ۲۹۰
۲.
یکی را از بزرگان بادی مخالف در شکم پیچیدن گرفت، و طاقت ضبط آن نداشت و بیاختیار از او صادر شد. گفت: ای دوستان مرا در آنچه کردم اختیاری نبود و بزهی بر من ننوشتند و راحتی به وجود من رسید، شما هم به کرم معذور دارید.
شکم زندان باد است ای خردمند
ندارد هیچ عاقل باد در بند
چو باد اندر شکم پیچد فروهل
که باد اندر شکم بار است بر دل