شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع / آتشي در دلش افكندم و آبش كردم
✦✦✦✦
شمع گيرم كه پس از كشتن پروانه گريست / قاتل از گريه بي جا گنهش پاك نشد
شب شمع يك طرف رخ جانانه يك طرف
من يك طرف در آتش و پروانه يك طرف
✦✦✦✦
افروختن و سوختن و جامه دريدن
پروانه ز من شمع ز من گل ز من آموخت
شمعي به پيش روي تو گفتم كه بركنم / حاجت به شمع نيست كه مهتاب خوشتر است
✦✦✦✦
حالت سوخته را سوخته دل داند و بس / شمع دانست که جان کندن پروانه ز چیست