آیا تابحال ضرب المثل کشک چی؟ پشم چی؟ را شنیدهاید؟ میدانید مفهوم و معنای این ضرب المثل چیست؟
معنی ضرب المثل کشک چی!؟ پشم چی!؟
این ضرب المثل به افرادی اشاره دارد که در مواقع مشکلات و سختیها از خود حرفی میزنند ولی پس از رفع مشکل به حرف خود عمل نمیکنند. در واقع آنها با این کار، صحبتهای خود را انکار کرده و از زیر آنها در میروند. ولی در حقیقت باید بدانید آدمی درستکار خواهد بود که به تمامی صحبت و قولهای خود عمل کند. از این طریق او فردی درست و مطمئن خواهد بود و همه نیز روی صحبتهای او حساب خواهند کرد.
بیشتر بخوانید: معنی و داستان جالب ضرب المثل ” با همه بله، با ما هم بله؟”
داستان ضرب المثل کشک چی!؟ پشم چی!؟
روزی بود. روزگاری بود. گوسفند داری بودکه خیلی خسیس بود و برای چراندن گوسفندانش حاضر نبود که به چوپان پول بدهد. او هر روز صبح، گوسفندانش را از آغل بیرون می آورد و برای چریدن به صحرا میبرد.
هر چه دیگران به او میگفتند که چوپانی استخدام کن و خودت به کار های دیگر برس، قبول نمیکرد و می گفت :« خودم بهتر از هر چوپانی میتوانم مواظب گوسفند هایم باشم ».
یک روز که با گوسفند هایش به صحرا رفته بود. هوا ابری شد؛ ناگهان باد شدیدی وزید و باران تندی بارید و سیل راه افتاد. گلّه دار نمیدانست چه کند ،گوسفندها هر کدام به طرفی رفتند و خود او هم از ترس سیل، به روی شاخههای درختی رفت.
بالای درخت سر به آسمان بلند کرد و گفت :
«خدایا من و گوسفندانم را از این باد و باران نجات بده، نذر میکنم که نصف گوسفند هایم را به فقرا و بیچارگان بدهم ».
هوا، هوای بهاری بود. چند لحظه گذشت،کم کم از شدت باد و باران کاسته شد.
گلّه دار همان طور که بالای درخت نشسته بود گفت : «خدایا خودت میدانی که فقیر بیچاره ها بلد نیستند از گوسفند ها مراقبت کنند.
من آن ها را خودم نگه می دارم و در عوض هر چه پشم و کشک از گوسفندها به دست آمد، در راه تو به فقرا میدهم».
بیشتر بخوانید: معنی و داستان ضرب المثل “نه شیر شتر نه، دیدار عرب”
هوا داشت بهتر می شد و گلّه دار از این که چنان نذر بزرگی کرده، پشیمان بود .او ، این بار رو به سوی آسمان کرد و گفت: «خدایا ، آدم فقیر و بیچاره پشم به چه دردش میخورد؟
بیچاره آه ندارد با ناله سودا کند . همان بهتر که کشک به فقرا بدهم تا شکمی از عزا در آورند».
هوا دوباره آفتابی شد که گلّه دار از درخت پایین آمد.
گوسفند های پراکنده اش را جمع کرد و تصمیم گرفت به خانه اش برگردد.
این بار سرش را هم رو به آسمان بلند نکرد. با خود گفت: فقیر بیچاره ها کشک را می خواهند چه کنند. آن ها که نان ندارند . اگر نان داشتند، میتوانستند نان و کشک بخورند ؛ امّا وقتی نان برای خوردن ندارند، کشک به چه دردشان می خورد. با این فکر ها؛ گلّه دار، دور نذری که برای نجات خودش و گوسفندهایش کرده بود، خط کشید و گلّه را جمع و جور کرد تا به خانه ببرد.
بیشتر بخوانید: داستان ضرب المثل مرغ همسایه غازه و کاربرد این ضرب المثل
هوا، هوای بهاری بود ؛ ناگهان رعد و برقی در آسمان پیدا شد و باران به صورت سیل آسا شروع به باریدن کرد.
چند دقیقه که گذشت سیل راه افتاد و تا گلّه دار به خودش بیاید و بتواند خودش را جمع و جور کند، دو سه گوسفند گلّه را سیل برد. از آن به بعد، هر کس بخواهد زیر قولی که داده بزند یا وجود چیزی را کامل انکار کند، میگوید:
ای بابا،کشک چی؟پشم چی؟
نویسنده: مصطفی رحماندوست
لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در انتهای همین مطلب با ما و دیگر کاربران ستاره به اشتراک گذارید.