ستاره | سرویس چهره ها – جمشید مشایخی از چهره های پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون ایران است که به عنوان چهره ماندگار انتخاب و نشان درجه یک فرهنگ و هنر را نیز دریافت کرده است. برای آشنایی بیشتر با فعالیت ها و زندگی این هنرمند با ما همراه باشید.
بیوگرافی جمشید مشایخی
جمشید مشایخی متولد۱۳۱۳در تهران، بازیگر صاحب سبک و پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون ایران است. وی دارای نشان درجه یک فرهنگ و هنر است.جمشید مشایخی، دارای تحصیلات ناتمام در رشته تئاتر است. مشایخی سه فرزند دارد؛ نادر، نغمه و سام. شاید شناخته شده ترین آنها نادر مشایخی باشد. نادر، حالا رهبر ارکستر تهران است و سال ها در اتریش موسیقی خواند و ارکسترهای مختلفی را رهبری کرد.
شاید وجه تشابه بهترین بازیگران سینمای ایران همین باشد؛ فرزندان مشایخی و انتظامی، هر دو از بهترین آهنگسازان ایران هستند. وی سال ۱۳۳۶ به استخدام اداره تازه تأسیس هنرهای دراماتیک درآمد و به عنوان بازیگر کار خود را در برنامه نمایشی کانال سوم غیر دولتی آغاز کرد و با ایفای نقش در فیلم کوتاه « جلد مار » هژیر داریوش به همراه فخری خوروش جلوی دوربین رفت.در واقع کار حرفه ای خود را از سال ۱۳۴۹ به طور رسمی شروع کرد.
عکس جمشید مشایخی در کودکی
فیلم شناسی جمشید مشایخی
سینما:
-
حکایت دریا ۱۳۹۶
-
بن بست وثوق ۱۳۹۵
-
رفقای خوب ۱۳۹۴
-
پدر آن دیگری ۱۳۹۳
-
پایان خدمت ۱۳۹۲
-
رنج و سرمستی ۱۳۹۲
-
چک ۱۳۹۰
-
جرم ۱۳۸۹
-
سیزده ۵۹، ۱۳۸۹
-
زمهریر ۱۳۸۸
-
یک گزارش واقعی ۱۳۸۷
-
نسکافه داغ داغ ۱۳۸۵
-
این ترانه عاشقانه نیست ۱۳۸۴
-
یک بوس کوچولو ۱۳۸۴
-
پل سیزدهم ۱۳۸۳
-
بله برون ۱۳۸۲
-
شمعی در باد ۱۳۸۲
-
آبادان ۱۳۸۱
-
بانوی من ۱۳۸۱
-
چشمان سیاه ۱۳۸۱
-
خانهای روی آب ۱۳۸۰
-
کاغذ بی خط ۱۳۸۰
-
بادامهای تلخ ۱۳۷۶
-
تهران روزگار نو ۱۳۷۸
-
کمیته مجازات ۱۳۷۷
-
تنها ۱۳۷۶
-
حریف دل ۱۳۷۵
-
اعاده امنیت ۱۳۷۴
-
سلام به انتظار ۱۳۷۴
-
اشک و لبخند ۱۳۷۳.
-
چون ابر در بهاران ۱۳۶۹
-
گالان ۱۳۶۹
-
ملک خاتون ۱۳۶۹
-
دخترک کنار مرداب ۱۳۶۸
-
رانده شده ۱۳۶۸
-
سرب ۱۳۶۷
-
شاخههای بید ۱۳۶۷
-
تحفهها ۱۳۶۶
-
سایههای غم ۱۳۶۶
-
سیمرغ ۱۳۶۶
-
مکافات ۱۳۶۶
-
تصویر آخر ۱۳۶۵
-
حریم مهرورزی ۱۳۶۵
-
سراب ۱۳۶۵
-
طلسم ۱۳۶۵
-
ملاقات ۱۳۶۵
-
آوار ۱۳۶۴
-
پدربزرگ ۱۳۶۴
-
ستاره دنباله دار ۱۳۶۴
-
گردباد ۱۳۶۴
-
گمشده ۱۳۶۴
-
پیراک ۱۳۶۳
-
گلهای داوودی ۱۳۶۳
-
تفنگدار ۱۳۶۲
-
خانه عنکبوت ۱۳۶۲
-
کمال الملک ۱۳۶۲
-
دادا ۱۳۶۱
-
گفت: هرسه نفرشان ۱۳۵۹
-
سوته دلان ۱۳۵۶
-
شارلوت به بازارچه میآید ۱۳۵۶
-
ماهیها در خاک میمیرند ۱۳۵۶
-
بت شکن ۱۳۵۵
-
ماه عسل ۱۳۵۵
-
ذبیح ۱۳۵۴
-
صدای صحرا ۱۳۵۴
-
آب ۱۳۵۳
-
شازده احتجاب ۱۳۵۳
-
بی حجاب ۱۳۵۲
-
نفرین ۱۳۵۲
-
آب نبات چوبی ۱۳۵۱
-
اتل متل توتوله ۱۳۵۱
-
با شرفها ۱۳۵۱
-
پدر که ناخلف افتد ۱۳۵۱
-
چشمه ۱۳۵۱
-
مطرب ۱۳۵۱
-
آسمون بی ستاره ۱۳۵۰
-
پل ۱۳۵۰
-
سه تا جاهل ۱۳۵۰
-
شکار انسان ۱۳۵۰
-
مردان خشن ۱۳۵۰
-
پسر زاینده رود ۱۳۴۹
-
جوانی هم عالمی دارد ۱۳۴۹
-
طلوع ۱۳۴۹
-
قیصر ۱۳۴۸
-
گاو ۱۳۴۸
-
خشت و آینه ۱۳۴۴
تلویزیون:
-
۱۳۹۶ در جستجوی آرامش
-
۱۳۹۵ در قصهها زندگی میکنند
-
۱۳۹۵ پادری
-
۱۳۹۴–۱۳۹۵ معمای شاه
-
۱۳۹۳ همه چیز آنجاست
-
۱۳۹۳ راه شیری
-
۱۳۹۳ تلهفیلم به من نگو قراضه
-
۱۳۹۳–۱۳۹۲ نیلیتر از مهتاب
-
۱۳۹۱ تلهفیلم «اولین باران پائیزی»
-
۱۳۹۰ تلهفیلم «مأموریت غیرممکن»
-
۱۳۸۹ ستایش
-
۱۳۸۹ تبریز در مه
-
۱۳۸۸ تلهفیلم «غریبهها»
-
۱۳۸۷ پنهان، اما آشکار
-
۱۳۸۵ آخرین گناه
-
۱۳۸۴ بوی گلهای وحشی
-
۱۳۸۴ عشق گمشده
-
۱۳۸۴–۱۳۸۳ پیلههای پرواز
-
۱۳۸۲ مهمانپذیر طوبی
-
۱۳۸۱ ثارالله
-
۱۳۸۱ بدون شرح
-
۱۳۸۱–۱۳۷۸ روشنتر از خاموشی
-
۱۳۸۰ هفت گنج
-
۱۳۷۹ طلوع
-
۱۳۷۹ ذبیح
-
۱۳۷۹ سیمای پنهان آب (مجری)
-
۱۳۷۸ مادر
-
۱۳۷۸ یکی بود، یکی نبود
-
۱۳۷۸ شبزدگان
-
۱۳۷۷ راه سوم
-
۱۳۷۶–۱۳۷۴ پهلوانان نمیمیرند
-
۱۳۷۶–۱۳۷۵ بازگشت به خانه
-
۱۳۷۵ بهشت گمشده
-
۱۳۷۵ ضیافت
-
۱۳۷۴ عیاران
-
۱۳۷۴ دو پنجره
-
۱۳۷۴ سلام به انتظار
-
۱۳۷۳ هدف گمشده
-
۱۳۷۳–۱۳۷۲ باغ گیلاس
-
۱۳۷۲ سنگ و شیشه
-
۱۳۷۲ گزارش، نقطه صفر
-
۱۳۷۲ تاریخ روابط ایران و انگلیس
-
۱۳۷۱ بیا تا گل برافشانیم
-
۱۳۷۰ امام علی
-
۱۳۶۹ پیک سحر
-
۱۳۶۹–۱۳۶۸ میهمان
-
۱۳۶۸ چراغ خانه
-
۱۳۶۷ زندگی و جنگ
-
۱۳۶۸–۱۳۶۶ با سلسله حکمت
-
۱۳۶۶–۱۳۵۸ هزاردستان بازیگر
-
۱۳۶۴ پاییز صحرا
-
۱۳۵۶ مستنطق
-
۱۳۵۶ طلاق
-
۱۳۵۴ سلطان صاحبقران
-
۱۳۵۳–۱۳۵۲ گذر خلیل دهمرده
-
۱۳۵۳–۱۳۵۲ داستانهای مولوی
-
۱۳۵۲ تلهفیلم «پردهبرداری»
-
۱۳۴۴ تلهتئاتر «گاو» بازیگر
-
۱۳۴۴ تلهتئاتر «کلبهای در جنگل»
-
۱۳۴۲ تلهتئاتر «افعی طلایی»
-
۱۳۴۱ تلهتئاتر «آتشکده»
-
۱۳۴۱ تلهتئاتر «اسب سفید»
-
۱۳۴۰ تلهتئاتر «مزرعههای سبز»
-
۱۳۳۹ تلهتئاتر «منطقه جنگی»
-
۱۳۳۹ تلهتئاتر «بعد از سی سال»
بیوگرافی گیتی رئوفی همسر جمشید مشایخی
همسر جمشید مشایخی: به طور معمول همیشه جمشید به من هدیه می دهد، اما در مجموع فکر می کنم بهترین هدیه ای که به همدیگر و به جامعه داده ایم تربیت سه فرزند به نام های نادر، نغمه و سامان است که هر سه موجب افتخارمان هستند. از نظر من بزرگترین وظیفه یک زن و مرد تربیت فرزندان صالح است.
جمشید نمی گذارد به پشت صحنه فیلمهایش بروم
من گیتی افروز رئوفی هستم، پدرم افسر شهربانی بود. سال ۱۳۱۵ در قزوین به دنیا آمده ام و دارای دو فوق دیپلم در رشته های طبیعی و خانه داری هستم، بچه که بودم به همراه پدر و مادر و برادر و خواهرهایم به تهران آمدیم. در دبستان و دبیرستان پروین اعتصامی تحصیل کردم. پدرم مردی بسیار سخت گیر و متعصب بود و من هر موقع برای کارهای ضروری از خانه بیرون می رفتم پدرم به برادرم مرحوم گرشا رئوفی ماموریت می داد تا همراهم بیاید تا تنها نباشم.
عکس جمشد مشایخی در کنار همسرش و پسرانش نادر و سامان
من طی تمام سال های زندگی مشترک، جمشید را مثل فرزندم تر و خشک کرده ام و بارها به او گفته ام تو مثل بچه بزرگ من هستی. من خیلی دوست داشتم که پشت صحنه فیلم ها یا سریال ها را ببینم، اما هر بار خواسته ام را با جمشید در میان گذاشتم،به من گفت:اگر تو پشت صحنه بیایی، من فکر می کنم در خانه ام، تو گیتی هستی و من جمشید هستم،در نتیجه پرسوناژ یادم می رود. به همین خاطر تا حالا، فقط دوبار سر صحنه فیلمبرداری رفته ام.
من شوخ طبع هستم و با وجود آنکه این روزها روحیه ام خراب است وقتی می بینم جمشید به خاطر گرفتاری ها و مشکلات حرفه اش کسل یا ناراحت است و اخم هایش درهم رفته با او شوخی کنم و حرف های شیرین می زنم تا از آن حالت بیرون بیاید و لبخند روی لب هایش بنشیند.
جمشید مشایخی و همسرش گیتی رئوفی در خندوانه
کتکی که از پدر خوردم
پدرم افسر شهربانی بود. پدرم مردی بسیار سخت گیر و متعصب بود. یک روز پدرم از محل کارش که در اداره شهربانی بود، سر زده به خانه آمد و همین که خنده مرا که آن موقع ده-یازده ساله بودم،شنید، به شدت عصبانی شد، کتکم زد و گفت:صدای هیچ زن و دختری نباید از خانه بیرون برود.
یکی از تیمسارهای ارتش که همسایه ما بود دختری به نام نسرین داشت.من به دیدنش می رفتم و با او صحبت می کردم پدرم دو مرتبه مرا در انتهای کوچه با او دید یک روز به خانه آمد و گفت؛ دخترم با نسرین کاری داشتی؟ گفتم؛ بله می خواستم درباره درس چند سوال از او بپرسم، پدرم با قاطعیت گفت:از تو خواهش می کنم دم در نرو، گفتم؛چشم! چند روز گذشت باز نسرین مرا صدا کرد. از بدشانسی باز پدرم از راه رسید و مرا دید و با خشم گفت؛ مگر من به تو نگفتم توی کوچه نرو؟ دوباره مرا کتک زد و گفت، تورا کتک زدم که تا وقتی ازدواج نکرده ای، دیگر دم در نروی، الان اگر دم دربایستی، مردم می گویند برای شوهر پیدا کردن دم در آمده است!
جمشید مشایخی پسر دایی من است
جمشید مشایخی پسر دایی من است. مایل به ازدواج با جمشید نبودم و عقیده داشتم او نمی تواند در آینده همسر خوبی برایم باشد. یک روز جمشید با برادرش به خواستگاری آمد و فردای آن روز به همراه مادر و خواهرهایش آمدند و روز بعد باز خودش و پدرش و فردای آن روز خودش با عمه اش آمدند،اما چقدر اشتباه می کردم که تمایل به ازدواج با او نداشتم چون تمام حرف هایی که امروز در عین پختگی می زند، آن روزها در سن ۲۴ سالگی می زد.
عکس جوانی جمشید مشایخی
من و جمشید مانند تمام زن و شوهر ها گاهی هم دعوایمان می شود و به خاطر موضوعی دو سه دقیقه با هم مشاجره می کنیم، اما تا حالا اتفاق نیفتاده که با همدیگر قهر کنیم. وقتی اختلاف بین ما به وجود می آید، یک مقدار من کوتاه می آیم و یک مقدار هم جمشید و خیلی زود همه چیز را فراموش می کنیم. اگر زنی که ازدواج کند، به خود بقبولاند مالک شوهرش نیست بلکه شوهرش شریک زندگی او است و اشتباهات سهوی شوهرش را نادیده بگیرد و مرد هم همینطور بیندیشد، زندگی مشترک شیرین و لذت بخش می شود. به خصوص در زندگی های مشترکی که زن و شوهر یا یکی از آن ها هنرمند است این اصل باید بیشتر رعایت شود.چون هنرمند متعلق به مردم است و باید به خواسته های مردم احترام بگذارد.
مهریه ام فقط یک شاخه گل میخک سفید بود
یک روز به مطب دندان پزشکی رفته بودم. دو خانم جوان که در مطب بودند با دیدن جمشید ذوق زده شدند و یکی از آنها به دوستش گفت:مریم برو دوربین عکاسی را از داخل اتومبیل بیاور تا با آقای مشایخی عکس بگیریم. دوستش با عجله رفت و کمی بعد در حالی که دوربین عکاسی در دست داشت برگشت و هر دو با جمشید عکس گرفتند، این نوع رفتار مردم با جمشید برای من نه فقط پذیرفتنی است، بلکه غرور انگیز هم هست و افتخار می کنم که همسر چنین مردی هستم.
یک روز پدر شوهرم، در مورد مهریه از من سوال کرد. من سکوت کردم. پدر شوهرم رو به جمشید گفت:خودت مهریه همسرت را تعیین کن، جمشید عدد یک را نوشت و مقابل آن نوشت به اضافه ۱۰۰هزار صفر. من اما، گفتم که دوست دارم مهریه ام فقط یک شاخه گل میخک سفید باشد.
بدون نام
بابا طرف مرد که مرد خدا از سر تقصیراتش بگذرد
این هم مودبانش
و گرنه که اینا هر کاری دلشون خواسته کردن
اینم باز هم مودبانش
مصطفی محمدی
باسلام و تشکر از گزارش خوبتون
میخواستم اگه امکانش هست آدرس یا شماره تماسی از استاد مشایخی داشته باشم.
با تشکر
مدیر سایت
امکان ارائه اطلاعات شخصی اشخاص از طریق سایت ستاره وجود.