اگر شما هم اهل مطالعه حکایت و داستانهای زیبای هستید که در آن ضرب المثل به کار رفته است، همراه ما باشید. در این بخش داستان پندآموزی در وصف ضرب المثل گرگ زاده عاقبت گرگ شود آوردهایم.
حکایت ضرب المثل گرگ زاده عاقبت گرگ شود
در زمان قدیم گروهی دزد و غارتگر بر سر کوهی در کمینگاهی به سر میبردند و راه قافلهها را گرفته به قتل و غارت میپرداختند.
این گروه باعث ایجاد رعب و وحشت در بین مردم شده بود و سپاهیان شاه نیز نمیتوانستند بر آنها غلبه کنند، زیرا تسلط بر آن کوه دشوار بود و این موضوع دستگیری آنان را سختتر میکرد .
سپاهیان کشور برای مشورت به گرد هم نشستند. سرانجام چنین تصمیم گرفتند که یک نفر از نگهبانان با جاسوسی به جستجوی دزدان بپردازد و اخبار آنها را گزارش کند و هرگاه آنان از کمینگاه خود بیرون آمدند، گروهی از جنگاوران دلاور را به سراغ آنها بفرستند. این طرح اجرا شد و هنگامی که گروه دزدان شبانه از کمینگاه خود خارج شدند، جاسوس بیرون رفتن آنها را گزارش داد. سپاهیان بیدرنگ خود را تا نزدیکیهای کمینگاه دزدان رسانده و در آنجا خود را مخفی کردند و به انتظار دزدان نشستند.
طولی نکشید که دزدان بازگشتند و آنچه را که غارت کرده بودند بر زمین نهادند و لباس و اسلحه خود را کناری گذاشتند تا به استراحت مشغول شدند. به قدری خسته و کوفته بودند که خواب چشمانشان را فراگرفت. همین که مقداری از شب گذشت و هوا تاریک شد، نیروهای شاه از کمینگاه بیرون آمده و خود را به دزدان رساندند. دست یکایک را بر شانههایشان بستند و صبح همه را به نزد شاه بردند.
شاه دستور اعدام همه دزدان را صادر کرد. در بین دزدان جوانی وجود داشت. یکی از وزیران به وساطت جوان پرداخت اما شاه سخن وزیر را نپذیرفت و گفت: بهتر این است که نسل این دزدان ریشه کن شود. اما وزیر باز اصرار کرد و خواست پادشاه به این جوان فرصتی بدهد و پادشاه هم پذیرفت.
وزیر، این جوان را در ناز و و نعمت پرورداند و استادان بزرگی به او درس زندگی آموختند و مورد پسند دیگران قرار گرفت و وزیر هر روز از جوان و خصوصیاتش برای پادشاه میگفت ولی پادشاه میگفت :
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود
بیشتر بخوانید: داستان جالب و خواندنی ضرب المثل همین آش و همین کاسه
دو سال از این ماجرا گذشت و عدهای از اوباش تصمیم گرفتند وزیر را بکشند. پسر جوان که دلش ثروت و قدرت میطلبید با دزدان و اوباش همراه شد و وزیر را به قتل رساندند، شاه که این ماجرا را شنید، گفت:
شمشیر نیک از آهن بد چون کند کسی
ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس
باران که درلطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شورزار خس
زمین شوره سنبل برنیارد
درو تخم و عمل ضایع مگردان
نکویی با بدان کردن چنان است
که بد کردن به جای نیک مردان
منظور از این ضرب المثل چنین است که تربیت و پرورش درست و انسانی، در ذات افراد نابکار و پست، کاری بی فایده است و هیچ نتیجه خوبی به دنبال نخواهد داشت.
برداشت خود را از این حکایت برای کاربران ستاره بنویسید.