ستاره | سرویس چهره ها – بیوگرافی پرستو گلستانی همسر سابق بهروز بقایی را در این مطلب بخوانید.
بیوگرافی پرستو گلستانی
حرف های پرستو گلستانی
- خوشبختی یعنی دل خوش، اعصاب راحت و تن سلامت.
- اهل نوشتن هستم، ولی وبلاگ ندارم. برای دل خودم، توی دفترم مینویسم. فقط گاهی کسانی که بهم نزدیک هستند، میخوانند.
- اهلش نیستم که بخواهم برای خالی کردن دق و دلی کسی را بچزانم، ولی کاری میکنم که طرف بفهمد، مثل بی توجهی یا سکوت.
- تیپ سازی در کار بازیگری بستگی به جایگاه و بسترش دارد. اگر بستر مناسب و شرایط خوب داشته باشد، بد نیست.
- من هر روز تیپ میزنم.
- بزرگترین غافلگیری زندگی ام خیلی خصوصی است، نمیتوانم بگویم.
- به شدت اهل فوتبال هستم طرفدار پرسپولیس بودم که ناامیدم کرد و از دستش غمگینم، تازگی ها از استیل آذین خوشم آمده.
- فوتبال خارجی رو هم دنبال میکنم و طرفدار صد در صد “مسی” هستم.
- هم اهل خواب و رویا هستم هم اهل بیداری، بیداری یک جورایی خوب است باید همیشه بیدار باشیم. خواب هم خیلی خوب است، بستگی به حال روحیم دارد.
- پانزده سالگی را با تئاتر شروع کردم، بعد به تلویزیون و سینما رفتم، در بیست سالگی مشهور شدم.
- خود شهرت از دردسرهای بزرگ شهرت است، نداشتن آرامش و زندگی شخصی و خصوصی. هنگام بیماری و خستگی باهمه مشکلاتمان باید بخندیم و لبخند بزنیم.
- زیاد پیش آمده که نقشی را دیده ام و دلم خواسته که ایکاش من بازی میکردم.
- گاهی ضامن میشوم، هم ضامن بانکی و هم ضامن زبونی. *درباره من زیاد شایعه سازی نمیشود، ولی میگویند من بداخلاقم ولی واقعا اینطوری نیستم.
- من پولدار نیستم کاشکی بودم، ماشینم پژو ۲۰۶ است. فلافل؛اگر خوب درست شود، خیلی خوشمزه است ایرانسل؛دردسر ازدواج موقت؛ای داد و بیداد اخراجی ها؛حرفی ندارم. گول زنک:بازیگری صفا سیتی:بستگی داره کی بهش چطور نگاه کنه، الان با گذشته ها فرق میکنه. قیصر امین پور:خیلی از شعرهای کودکی ام را به یادم میآره. دوغ:با کباب خیلی خوشمزه است. انرژی هسته ای:حق مسلم ماست. سانسور:خیلی بده به رنگ ارغوان:واقعاً دوستش داشتم مزاحم تلفنی:یعنی آدم بیکار
- خبرنگارها، بعضی هایشان واقعا کنه هستند.
- بازیگری شغل من است، شغل دومم کارگردانی تئاتر است و تدریس بازیگری در آموزشگاه اندیشه.
- دغدغه من خوب بودن است، داشتن زندگی سالم و انسان بودن.
- تعداد نقش هایی که تا به حال پذیرفتم، بیشتر از نقش هایی است که نپذیرفتم.
- در نمایش “روی بارانی” هم کارگردانی میکنم و هم بازی، هر روز ساعت هفت در تالار هنر اجرا میشود و تا آخر اردبیهشت هم اجرا داریم.
- اگر نقشی در یک فیلم خارجی پیشنهاد شود، نقش کوچک باشد، اما کار خوبی باشد، با کمال میل میپذیرم.
- بازیگری و کار هنری اصولاً پایان ندارد، فرقی ندارد ادبیات، شعر، سینما و مجسمه سازی و… هیچ کدام آخر ندارد.
- ربطی ندارد که یک هنر پیشه حرفه ای آخرش حتما کارگردان شود.
- یک بازیگر برای پیشرفت کاریش به مطالعه، تحقیق و تجربه احتیاج دارد.
- من تقریبا مطالعه زیاد میکنم.نمایشنامه، رمان روان شناسی، هر دقیقه در حال کتاب خواندن هستم مثل ناتور دشت و گزیده ادبیات نمایشی کودک و نوجوان را تازگی خوانده ام.
- معمولا در انجمن های خیریه شرکت می کنم، گاهی برایشان آشپزی میکنم، با محک ارتباط دارم تا جایی که برسم سعی میکنم، فعالیت های اجتماعی هم داشته باشم.
- سینما ژانر های متفاوتی دارد اما بعضی ژانرها تحت تاثیر سیاست های دنیاست و گاهی مقوله های دیگر مثل اجتماع، ماوراء و معنوی ساخته میشوند چون آدم های مختلفی با نگاه و نقطه نظرهای مختلفی کار میکنند، در ایران هم صدق میکند.
- سینمای ما در بخش معناگرا نوعی پیشرفت کرده، ولی بطور کلی سینمای مردمی یا گیشه پسند، پس رفت کرده است.
- زمانی که بازی کردن را شروع کردم با حالا فرق میکرد. الان همه خانواده ها دوست دارند بچه هایشان بازیگر شوند. من در یک خانواده هنر دوست به دنیا آمده بودم و نوع علاقه ام بخاطر شهرت و معروف شدن نبود. مادرم که خانم بسیار فهمیده ای بود، یکی از مشوقینم بود و از طرف خانواده مشکلی نداشتم.
- نسل ما با نسل بچه های الان خیلی فرق دارد، نگاهی که ما نسبت به چیزهایی که برایش تلاش میکردیم با نگاه جوانان و نوجوانان الان خیلی فرق می کرد.
پرستو گلستانی در کودکی
فیلم های سینمایی پرستو گلستانی
- معبد جان (۱۳۸۷)
- عروس فراری (۱۳۸۳)
- قاعده بازی (۱۳۷۶)
- سرعت (۱۳۷۵)
- همسر (۱۳۷۲)
- رابطه پنهانی (۱۳۷۱)
- قافله (۱۳۷۱)
- مجنون (۱۳۶۹)
- مار (۱۳۶۶)
سریال های تلویزیونی پرستو گلستانی
- درخت دوستی (۱۳۶۶)
- عقیق (۱۳۶۸)
- عطر گل یاس – (بهمن زرینپور، ۱۳۶۹)
- دشمن مردم (رکنالدین خسروی، ۱۳۷۳)
- بهاران در بهار (غلامرضا رمضانی، ۱۳۷۳)
- پدرسالار – (اکبر خواجویی، ۱۳۷۴)
- همسران – (بیژن بیرنگ و مسعود رسام، ۱۳۷۴)
- وکلای جوان – (بهرام کاظمی، ۱۳۷۴)
- دنیای شیرین – (بهروز بقایی، ۱۳۷۶)
- هفتسنگ – (عبدالرضا نوابصفوی، ۱۳۷۷–۱۳۷۶)
- روزی عقابی (سیدمحمدرضا مفیدی، ۱۳۷۷)
- دانی و من (۱۳۷۸–۱۳۷۷)
- میگی نه، نگاه کن! (کاظم بلوچی، ۱۳۷۸)
- مثل زندگی – (بهروز بقایی، ۱۳۷۹)
- داستانهای نوروز (مرضیه برومند، ۱۳۷۹)
- مرد هزارچهره – (مهران مدیری، ۱۳۸۶)
- به کجا چنین شتابان – (ابوالقاسم طالبی، ۱۳۸۸)
- مسیر انحرافی – (بهرنگ توفیقی، ۱۳۹۰)
- دردسرهای عظیم – (برزو نیک نژاد، ۱۳۹۳)
- دردسرهای عظیم ۲ – (برزو نیک نژاد، ۱۳۹۴)
- قرعه – (برزو نیک نژاد، ۱۳۹۴)
بهروز بقایی همسر پرستو گلستانی
بهروز بقایی در سال ۱۳۳۲ در محله عشرتآباد تهران به دنیا آمد. دوران دبستان و دبیرستان را در رودسر، هرزویل و رشت گذراند. پس از دریافت دیپلم برای تحصیل در رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر در دانشکده هنرهای دراماتیک به تهران رفت.
او پس از ورود به صحنه حرفهای تئاتر وارد تلویزیون و سینما شد. بقایی فعالیت خود در زمینه تاتر را با نمایش «لبخند با شکوه آقای گیل» اکبر رادی در سال ۱۳۵۲ آغاز کرد و در سال ۱۳۵۹ با فیلم سینمایی «تاریخسازان» (به کارگردانی هادی صابر) فعالیت سینمایی خود را نیز آغاز کرد. بقایی همچنین دانشآموختهٔ بازیگری و کارگردانی دانشگاه هنر در سال ۱۳۵۷ و همسر سابق پرستو گلستانی (بازیگر) است. بقایی همواره همکاری نزدیکی با بیژن بیرنگ و مسعود رسام دارد که از آنجمله میتوان به مجموعه تلویزیونی همسران، «سرزمین سبز»، «قطار ابدی» و «سیب خنده» (مجموعه طنز برای کودکان) اشاره کرد. از آخرین فعالیتهای تلویزیونی وی میتوان کارگردانی سری دوم مجموعه «بازهم زندگی» را نام برد.
وی همچنین در یکی از قسمتهای سری نخستین این مجموعه با عنوان «جناب مستطاب آشپری» با شرکت نجف دریابندری و همسرش «فهیمه راستکار»، به موضوع کتاب مستطاب آشپزی (نوشته نجف دریابندری) میپرداخت در یک گزارش طنز به کندوکاو در آبگوشت فروشیهای تهران پرداخت. بهروز بقایی در شامگاه روز دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸ قبل از حضور در اجرای نمایش «هملت با سالاد فصل» دچار عارضه قلبی شد و در بیمارستان بستری شد. او قبل از ورود به تماشاخانه سنگلج دچار سکته قلبی و مغزی شد که بلافاصله بعد از این اتفاق به بیمارستان شماره ۲ انتقال داده شد. اما به دلیل کمبود امکانات بیمارستان به بیمارستان جم انتقال داده شد.