معنی درس سوم فارسی پنجم، رازی و ساخت بیمارستان

رازی و ساخت بیمارستان درس سوم فارسی پنجم است. در این مقاله به بررسی معنی کلمات، کلمات سخت، کلمات هم‌خانواده و مخالف، دانش زبان و خلاصه درس رازی و ساخت بیمارستان خواهیم پرداخت.

معنی درس رازی و ساخت بیمارستان

در این مطلب، کلمات سخت، کلمات هم‌خانواده و مخالف، دانش زبان و خلاصه درس «رازی و ساخت بیمارستان» را توضیح می‌دهیم.

معنی درس رازی و ساخت بیمارستان

در روزگاران کهن، قرار بود بیمارستانی در شهری، ساخته شود. همه در این اندیشه بودند که بیمارستان را در کدام بخش شهر بسازند. هر کس می‌خواست بیمارستان، نزدیک خانه‌ی او باشد. یکی می‌گفت: «بهتر است نزدیک بازار شهر باشد.» دیگری می‌گفت: «بهتر است نزدیک گرمابه‌ی شهر باشد.»

معنی کلمات:

  • روزگاران کهن: زمان های قدیم
  • بخش: قسمت، جا، مکان
  • کهن: قدیم
  • گرمابه: حمام
  • اندیشه: فکر

کلمات هم‌خانواده:

  • اندیشه: اندیشیدن، اندیشمند

کلمات مخالف:

  • کهن # جدید
  • نزدیک # دور

∼∼∼

خلاصه، هر کس، مکانی را پیشنهاد می کرد. بزرگان شهر، پس از پرس و جو و گفت و گو، تصمیم گرفتند نظر طبیب بزرگ شهر را نیز بپرسند. نزد وی رفتند و مسئله را به او گفتند. طبیب، خوش‌حال شد و گفت: «بروید و چند تکه گوشت تازه بیاورید.»

بزرگان شهر با تعجب به هم نگاه کردند و گفتند: «گوشت تازه برای ساختن بیمارستان؟!»

بعضی در دل، خندیدند و با خود گفتند: «نکند طبیب بزرگ ما، هوس خوردن کباب کرده است؟!»

به هر حال، با رسیدن گوشت‌ها، طبیب بزرگ شهر دستور داد تا آنها را در چند نقطه‌ی شهر از شاخه‌ی درخت آویزان کنند. همه از این فرمان طبیب شگفت‌زده شدند، اما طبیب ادامه داد: «اکنون همه به خانه‌هایتان برگردید. چند روز دیگر به شما خواهم گفت بهترین محل برای ساختن بیمارستان کجاست.»

معنی کلمات:

  • خلاصه: به هر حال، کوتاه شده
  • در دل خندیدند: مسخره کردند
  • پرس و جو: پرسیدن
  • طبیب: پزشک، حکیم، دکتر
  • هوس: آرزو، میل

کلمات هم‌خانواده:

  • طبیب: طب، مطب
  • تعجب: متعجب، عجیب

کلمات مخالف:

  • بزرگ # کوچک
  • تازه # کهنه
  • خندید # گریست

∼∼∼

پس از چند روز، طبیب، بزرگان شهر را نزد خود فراخواند و به آنها گفت: «بگویید تکه‌های گوشت را بیاورند.»

چند نفر رفتند و گوشت‌ها را آوردند. بعضی از گوشت‌ها خشکیده و بعضی فاسد و بد بو شده بودند. طبیب با خون‌سردی به تکه‌های گوشت نگاهی کرد و آنها را یکی یکی بویید. سپس، تکه گوشتی را نشان داد و پرسید: «این گوشت در کدام قسمت شهر بوده است؟»

معنی کلمات:

  • فاسد: خراب، آلوده
  • فرا خواند: صدا زد، دعوت کرد
  • خون سردی: بردباری، آرامش

کلمات هم‌خانواده:

  • فاسد: فساد، مفاسد

کلمات مخالف:

  • بد # خوب

∼∼∼

یک نفر از میان جمع پرسید: «مگر فرقی هم می‌کند؟» طبیب نگاهی به او کرد و گفت: «بله، خیلی فرق می‌کند. فقط این تکه گوشت، سالم مانده است. پس معلوم می‌شود آن نقطه‌ی شهر که این گوشت در آن آویزان بوده است، هوای پاکیزه‌تری دارد و بیمارستان هم باید در همان محل ساخته شود.»

طبیب و دانشمند بزرگ شهر، این را گفت و به سخن خود پایان داد، و این گونه، در تعیین جای مناسب برای ساخت بیمارستان، به آنان کمک بزرگی کرد.
آیا می‌دانید آن طبیب بزرگ که بود؟

او محمد بن زکریای رازی، پزشک و دانشمند بلند آوازه‌ی ایرانی بود.

معنی کلمات:

  • فرق: تفاوت، اختلاف
  • پاکیزه تر: تمیزتر، پاک تر

کلمات هم‌خانواده:

  • دانش: دانشمند، دانشگاه

کلمات مخالف:

  • پاکیزه # کثیف
  • سالم# بیمار
  • مناسب # نامناسب
  • بلند # کوتاه

∼∼∼

محمد پسر زکریا، که در ابتدای جوانی پدرش را از دست داده بود، ناچار در کارگاه زرگری کار می‌کرد؛ اما شوق خواندن و یادگیری، همواره او را به سمت کتاب می‌کشاند. هر وقت اسم کتاب تازه‌ای را می‌شنید یا چشمش به کتاب تازه‌ای می افتاد، تا آن را نمی‌خواند، دست‌بردار نبود. او با خواندن همین کتاب‌ها می‌خواست جهان خود را بهتر و بیشتر بشناسد. رازی در کنار کار در کارگاه، در کلاس درس استادان هم حاضر می شد.

معنی کلمات:

  • زرگری: شغل و عمل زرگر
  • بلندآوازه: مشهور، معروف
  • سمت: سو، طرف

کلمات هم‌خانواده:

  • شوق: اشتیاق، تشویق

∼∼∼

با دقت به حرف‌هایشان گوش می‌کرد و تا چیزی را نمی‌فهمید، به سادگی از آن نمی‌گذشت. امروزه همه‌ی ما تلاش می‌کنیم کارهای خوبی انجام دهیم.

یکی از شرط‌های موفقیت در کارها، بهره‌گیری از دانایی و هوشیاری است. از خدای بزرگ می‌خواهیم به ما یاری رساند تا در این راه، موفق شویم. پروردگار مهربان، به ما نعمت‌های فراوانی داده است. دانایی و هوشیاری، یکی از این نعمت‌هاست. دوستان عزیز، اکنون من و شما برای موفقیت خود و سربلندی میهن عزیزمان، ایران، چه کارهایی باید انجام دهیم؟

معنی کلمات:

  • دانایی: آگاهی
  • سربلندی: سرافرازی

کلمات هم‌خانواده:

  • شرط: شرایط، مشروط
  • موفقیت: توفیق، موفق

دانش زبانی

بعضی از کلمه‌ها با پسوندهای «گر» و «گار» ترکیب می‌شوند و کلمه‌ی جدیدی را به وجود می‌آورند. مثل آموزگار، کردگار

خلاصه درس رازی و ساخت بیمارستان

در زمان‌های قدیم می‌خواستند بیمارستانی بسازند، اما هر کس پیشنهاد می‌کرد که بیمارستان نزدیک به منزل او ساخته شود، پس به سراغ محمد بن زکریای رازی؛ طبیب بزرگ شهر رفتند. رازی از آن‌ها خواست تکه‌گوشت‌هایی را در جاهای مختلف شهر قرار بدهند. مردم و بزرگان شهر از این کار او تعجب کرده بودند. بعد از چند روز، رازی از آن‌ها خواست تا گوشت‌ها را جمع‌آوری کنند. همه گوشت‌ها بجز یکی خراب شده بودند. رازی گفت جایی که گوشت سالم مانده، هوای بهتری دارد و مناسب ساخت بیمارستان است.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید