حکایت داستانی کوتاه و ساده است که معمولاً دارای پیام اخلاقی است. حکایتها اکثرا به صورت شفاهی یا مکتوب منتقل میشوند و میتوانند از گذشتههای دور به ما رسیده باشند. این داستانهای کوتاه در فرهنگهای مختلف جهان وجود دارند و میتوانند از حیوانات، انسانها یا حتی اشیا و پدیدههای طبیعی به عنوان شخصیت استفاده کنند. با حکایت زیبای شغال و روباه مکار همراه ما باشید.
حکایت شغال، روباه مکار و مرغ دو منی
شغالی،مرغی از خانهی پیرزنی دزدید. پیرزن به دنبال او نفرین کنان فریاد میزد:
ای وای! مردم به دادم برسید، شغال مرغ دو منی مرا برد!
شغال از این مبالغه سخت در غضب شد و از غایت تعجب و غضب به پیرزن دشنام داد.
در آن میان روباهی به شغال رسید و گفت:
چرا اینقدر برافروختهای؟
شغال گفت: ببین این پیرزن چقدر دروغگو و بیانصاف است. مرغی را که یک چارک هم نمیشود دو من میخواند!
روباه گفت: بده ببینم چقدر سنگین است؟
وقتی مرغ را گرفت روی به گریز نهاد و گفت:
به پیرزن بگو مرغ را به پای من، چهار من حساب کند!!!
اگر از علاقهمندان به حکایت با موضوع مکر و فریب هستید پیشنهاد میکنیم مطالعه حکایت گربه فریبکار از کلیله و دمنه را از دست ندهید.
نتیجه اخلاقی:
روباه با زیرکی از غضب شغال استفاده کرد و مرغ را از او دزدید. این حکایت به ما یادآوری میکند که باید از افراد مکار و حیلهگر دوری کنیم، زیرا ممکن است از غفلت یا ضعف ما سوء استفاده کنند.
افراد مکار در هر لحظه منتظر غفلت دیگران هستند تا بتوانند در جهات منافع خود حرکت کنند. فرقی نمیکند که فرد از دوستانشان باشد یا شخص غریبه، آنها فقط سودمندی خود را در نظر میگیرند. این حکایت دقیقا به ما یادآوری میکند از همنشینی با چنین افرادی بپرهیزیم و تا میتوانیم از آنها فاصله بگیریم.
برداشت و نتیجه گیری شما از این حکایت چیست؟ آیا میتوانید ضرب المثلی در وصف این داستان کوتاه بیان کنید؟ لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در انتهای همین مطلب با ما به اشتراک گذارید.
محمد افضلی
الکی نیست که میگن روباه مکار بارها از این قبیل اتفاقات شنیدیم
علی
نتیجه می گیریم که روباه 🦊 🦊 خیلی مادر قهوه است