زوج مورد علاقه شما در فیلمها کدام است؟ احتمالا از میان این هفت زوج، حداقل به رابطه یکی از آنها رشک ورزیدهبودید و دلتان میخواست چنین مرد یا زنی در کنارتان به عنوان شریک عاطفی باشد. اما این روابط اصلا روابط سالمی نبودند.
روابط تاکسیک سینمایی
راس و ریچل در سریال “فرندز”
ریچل و راس یکی از دوستداشتنیترین زوج های تاریخ برنامههای تلویزیونی در سراسر دنیا هستند و به عنوان یک زوج رویایی درنظر گرفته میشوند. اما حقیقت برخلاف این است. راس شریک بدی برای ریچل بود. او دائماً دیگران را در وسط روابط آنها قرار میداد و از زنان دیگر برای فراموش کردن ریچل استفاده میکرد و احساسات آنها را در نظر نمیگرفت. تمام دروغها و کنترلگریهای راس نشان میداد او به هیچوجه یک دوست پسر ایدهآل نیست.
حتی وقتی به خاطر مستی با ریچل در وگاس ازدواج کرد، از طلاق دادن او خودداری کرد و حتی این موضوع را به او نگفت! راس اغلب نشان میداد که احساس میکند صاحب ریچل است، که اصلا کار رمانتیکی نیست.
جان و جین در فیلم “آقا و خانم اسمیت”
رابطه آنها بر اساس دروغهای هر دو طرف بنا شدهبود و حتی در بخش عمدهای از فیلم درگیر کشتن یکدیگر بودند. در حالی که آنها در ابتدا با هم خوشبخت بودند، در دام ازدواجی افتادند که هر دو آن را خفهکننده و ناکامل میدانند.
جک و رز در فیلم “تایتانیک”
بیشتر از بیست سال است که رابطه جک و رز اشک خیلیها را درآورده و بسیاری عشق آنها را افسانهای میدانند. اما وقتی به آن دقت کنید، زوج وحشتناکی بودند! از زمانی که جک رز را از پریدن از تایتانیک نجات داد تا لحظهای که در اقیانوس اطلس یخ زد، تنها کمی بیش از ۴۸ ساعت گذشتهبود.
عشق چیزی است که توسعه آن به زمان نیاز دارد و دو روز به هیچ وجه کافی نیست. آنها عاشق نبودند، هیجان و میل دیگری بود که به اشتباه عشق تعبیر شد.
اگر جک از غرق شدن جان سالم به در میبرد و آنها با هم به نیویورک فرار میکردند، ممکن بود اختلافات آنها در نهایت باعث مشکلات بزرگی و حتی جدایی میشد.
ادوارد و بلا در “سه گانه گرگ و میش”
با وجود محبوبیت بسیار زیاد سه گانه گرگ و میش – که در آن بلا ۱۷ ساله عاشق یک خونآشام ۱۰۴ ساله به نام ادوارد کالن میشود – این رابطه بی تردید از چندین جهت سمی است. و فاصله سنی فقط نوک کوه یخ است.
بلا سن زیادی ندارد و مطمئن نیست که واقعا لیاقتش چیست. در مقابل، ادوارد بسیاری از ویژگیهای کلیشهای یک شریک سمی را داشت. اول از همه، او آگاهانه سعی میکرد او را از همه از جمله پدر و دوستانش دور کند. ادوارد به مرزهای بلا احترام نمیگذاشت، او در موارد متعدد او را تعقیب میکرد و هر شب به حریم شخصی بلا وارد میشد و او را در خواب تماشا میکرد و در نهایت او را به موجودی تبدیل کرد که دیگر هرگز قادر نیست انسان شود! همه این مثالها در فیلم رمانتیک نشان دادهشدند.
نیت و اندی در فیلم “شیطان پرادا میپوشد”
شخصیت شرور فیلم، میراندا نبود. کافی است به رفتارهای نیت دقت کنید. نیت یک دوست پسر خودخواه و غرغرو بود که تولدش را در اولویت بالایی نسبت به کار اندی قرار داد و هیچگاه نیز او را حمایت نکرد و وقتی اندی بیشتر از هر زمان به او نیاز داشت، او را رها کرد به جرم اینکه اندی نمیتوانست از رویاها و اهدافش بگذرد.
وقتی اندی در مجله مد Runway کار پیدا کرد، نیت از او پرسید مصاحبهت تلفنی بود؟ او به معنای واقعی کلمه فکر میکرد اندی در حد آن مجله نیست. نیت واقعا یک خودشیفته نابالغ بود.
رومئو و جولیت در فیلم “رومئو + جولیت”
رومئو و ژولیت هنوز به عنوان استاندارد طلایی عاشقانه در نظر گرفتهمیشوند اما رابطه آنها کاملا سمی بود. شیفتگی و یک هیجان زودگذر را با عشق اشتباه گرفتند و در عرض چند روز ازدواج کردند. رابطه آنها از همان ابتدا همهگیر میشود و با دادن جانشان برای رابطهای که حتی یک هفته هم طول نمیکشد به پایان میرسد.
این رابطه “عشق در نگاه اول” بود که صرفا ناشی از آدرنالین، شهوت، جاذبه و حتی مشکلات روحی آنها بود؛ نه عشق.
کریستین و آناستازیا در فیلم “۵۰ طیف خاکستری”
این رابطه به هیچ وجه سالم نبود. آنا یک دختر بی تجربه و ناامن بود که هیچ تجربهای در روابط عاطفی نداشت و کریستین از بیتجربگی و خامی او سوء استفاده میکرد.
کریستین گری مردی حسود و صاحب اختیار بود که میخواست کنترل زندگی آنا را به دست بگیرد؛ او را تعقیب میکرد، مدام در کنترل جاهایی که آنا میرفت و دوستانی که داشت، بود و اگر این مثالها به اندازه کافی ترسناک نیستند، او شرکتی را که آنا در آن کار میکرد را خرید!!!
لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در انتهای همین مطلب با ما به اشتراک بگذارید.