گلستان کتاب ماندگار سعدی است که آن را در سال ۶۵۶ هجری قمری و یک سال پس از بوستان به نظم و نثر نوشت. اخلاق موضوع اصلی گلستان است که به صورت داستانهای پندآموز نوشته شده است؛ این کتاب هشت قسمت دارد که در ادامه حکایتی از باب اول آن خواهید خواند.
حکایت آتش آه مظلوم
گلستان سعدی؛ باب اول؛ در سیرت پادشاهان
ظالمی را حکایت کنند که هیزم درویشان خریدی به حیف و توانگران را دادی به طرح، صاحبدلی بر او گذر کرد و گفت
ماری تو که هر که را ببینی بزنی
یا بوم که هر کجا نشینی بکنی
زورت ار پیش میرود با ما
با خداوند غیب دان نرود
زورمندی مکن بر اهل زمین
تا دعایی بر آسمان نرود
✿☆✿
حاکم از گفتن او برنجید و روی از نصیحت در هم کشید و بر او التفات نکرد. تا شبی که آتش مطبخ در انبار هیزمش افتاد و سایر املاکش بسوخت و از بستر نرمش به خاکستر گرم نشاند. اتفاقاً همان شخص بر او بگذشت و دیدش که با یاران همیگفت ندانم این آتش از کجا در سرای من افتاد. گفت از دود دل درویشان.
حذر کن ز دود درونهای ریش
که ریش درون عاقبت سر کند
به هم بر مکن تا توانی دلی
که آهی جهانی به هم بر کند
بر تاج کیخسرو نبشته بود:
چه سالهای فراوان و عمرهای دراز
که خلق بر سر ما بر زمین بخواهد رفت
چنان که دست به دست آمدهست ملک به ما
به دستهای دگر همچنین بخواهد رفت
✿☆✿
نثر روان؛
گفته اند:”ستمگری از درویشان هیزم را به قیمت ارزان میخرید و به قیمت گران به ثروتمندان میفروخت. صاحبدلی به او گفت:” تو مانند مار همه را نیش میزنی و چون جغد شوم هستی. زور تو به ما درویشان میرسد، از خدا بترس که او قدرتمندتر از تو است. اگر میخواهی مردم تو را نفرین نکنند، به کسی ستم مکن!”
ستمگر ناراحت شد اما به درویش چیزی نگفت.
یک شب آتش از آشپزخانه مرد ستمگر به انبار هیزم او سرایت کرد و تمام هیزمها و دارایی او سوخت. روزی همان درویش او را دید که به دوستانش میگوید:” نمیدانم این آتش چگونه بوجود آمد و خانه مرا سوزاند! “
درویش گفت:” این آتش دل سوخته درویشانی است که از آن ها هیزم میخریدی. باید از آتش دل سوخته دردمندان بترسی و از آن بپرهیزی که سرانجام این آتش شعلهور شده زندگی تو را میسوزاند. تا میتوانی نباید کسی را بیازاری و نگذاری آهی به سبب ستم تو به آسمان بلند شود .
روی تاج کی خسرو نوشته شده بود :” همانطور که سالیان دراز مردمانی پیش از ما بودهاند و این جهان را دست به دست ما دادهاند، پس از ما نیز جهان به دیگران خواهد رسید.
نظرات خود را درباره این حکایت حکمت آموز از جناب سعدی با ما به اشتراک بگذارید.
حجاب امر خداست
خدایش بیامرزد که کتاب گلستان او از جمله کتابهای شاهکار درجهانست که درس زندگی انصاف
و ادب و تقوا می دهد
آرش
حجاب امر خداست! یعنی چه.
اختلاس و رانت و چشم چرانی و فساد جنسی هم امر خداست در رعایت و دوری از آنها.
حجاب مو نیست و در قرآن هیچ ذکری مستقیم از حجاب مو نکرده است .غیر از روایت که از مفهوم کلمه مشخص است روایت! قابل استناد نیست
ایرانی
عزیز دل مگر میشود در باره سعدی بزرگ
سخنور نامی نظرداد؟