حکایت شاعری فتحعلی شاه قاجار و ملک الشعرای صبا!

در این مقاله با حکایتی شیرین و خواندنی با موضوع شاعری فتحعلیشاه قاجار و ملک الشعرای صبا همراه ما باشید.

حکایت زیر یکی از حکایت‌های آموزنده دوران قاجاری است. اگر شما هم از علاقه‌مندان به خواندن حکایت‌های پندآمیز هستید همراه ما باشید.

حکایت اشعار شاه قاجار و ملک اشعرای دربار

روزی ملک الشعرای صبا در خلوت فتحعلی‌شاه قاجار به حضور نشسته بود، فتحعلی‌شاه که گاه شعر می‌گفت یکی از اشعار خود را در حضور ملک الشعرای صبا با آب و تاب بسیار خواند.

شاه قاجار پس از پایان خواندن شعر خود، از ملک الشعرای دربار پرسید: شعر ما چگونه بود؟

بیشتر بخوانید: حکایت ناصرالدین شاه و زغال فروش اصفهانی!

صبا که مردی بسیار رک‌گو بود در پاسخ گفت: شعر بسیار بدی بود، حضرت خاقان بهتر است که حاکمی کند و شاعری را به چاکران بسپارد.

ملک الشعرا چون این گفت، فتحعلی‌شاه سخت آشفته و متغیر شد و دستور داد که ملک الشعرای صبا را در طویله محبوس کنند.

مدتی گذشت و شاه قاجار دستور آزادی صبا را صادرکرد.

ملک الشعرای صبا مدتی پس از آزادی روزی به حضور شاه قاجار شرفیاب شده بود و فتحعلی‌شاه نیز بار دیگر یکی از اشعار خود برای ملک الشعرا بخواند و از صبا نظر خواست، این بار صبا بدون اینکه پاسخی به نظر خواهی خاقان دهد سر به زیر افکند و راه خروج از اتاق را در پیش گرفت.

خاقان مغفور از ملک الشعرای صبا پرسید: کجا می‌روی ؟ من از تو نظر خواستم؟

ملک الشعرای صبا لب گشود و فقط به گفتن این جمله بسنده کرد که: قربان به طویله می‌روم.

نتیجه اخلاقی:

هر کسی را بهر کاری ساخته‌اند. این حکایت کاملا اشاره به مسولانی دارد که بدون تخصص و مهارت مسندی را گرفته و بر آن جلوس زده‌اند. هر کسی که به ان‌ها بگوید بالای چشمتان ابروست جایش در طویله است. شاید این حکایت و داستان مربوط به ۲۰۰ سال پیش باشد ولی مصادیق آن را در همین روزگار قرن ۱۵ هجری شمسی میبینیم. 

پیشنهاد می‌کنیم خود افراد بی تخصص از نشستن بر مسند قدرت پرهیز نمایند چرا که آخر دست روزگار پس گردنی سختی به آن‌ها خواهد زد و از عرش آسمان به فرش کف زمین خواهند نشست.

برداشت شما از این حکایت چه بود؟ لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در انتهای همین مطلب با ما و دیگر کاربران ستاره به اشتراک گذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • آن که فتعلیشاه بود
    امروز هر نوجوان و هر دوتا کتاب درست نخوانده در همه امور خودرا صاحب نظر میدانند

  • اینامن درمورد کسی دیگر خواندم شاه درسته ولی اون شخص ملک الشعر نبوده

نظر خود را بنویسید