شعر درباره مسجد؛ گلچینی از زیباترین اشعار در وصف مسجد

برای خواندن مجموعه شعر درباره مسجد، شعر کودکانه در مورد مسجد، شعر حافظ درباره مسجد و اشعاری بلند در توصیف ارزش و اهمیت مسجد در میان شیعیان با این مطلب از ستاره همراه شوید.

شعر درباره مسجد

بدون شک مسجد یکی از مهم‌ترین نمادهای دین مبین اسلام در سراسر جهان است. مکانی مقدس که خانه‌ی خدا هم نام گرفته‌است. به دلیل ارزش و اهمیت بالای این فضا برای امت اسلامی، شاعران و هنرمندان بسیاری، اشعاری در وصف مسجد، گنبد، وقت اذان و شعر نماز سروده‌اند که در ادامه بخشی از آن‌ها را تقدیم شما می‌کنیم.

مجموعه شعر درباره مسجد

اگر حق‌پرستی به مسجد در آی
که با جمع بینی تو دست خدای

∨∧∨∧∨∧

مسجد ای خانه‌ی آباد خدا
مسجد ای پایگه یاد خدا

از بلندی مناری از نور
می‌زنی بانگ؛ به نزدیک و به دور

می‌کنی دعوتمان با صد شور
که بیایید به درگاه غفور

بشتابید که شد وقت نماز
وقت معراج و زمان پرواز

بشتابید به‌دین راه نجات
بهترین کار، صلات است؛ صلات

مسجد ای راهنمای انسان
ای ندای تو ندای قرآن

هر زمان سوی من آغوش تو باز
تا به خلوتگه تو گویم راز

سایه‌ی رحمت تو بر سر من
در خطرگاه زمان، سنگر من

مسجد ای نهرِ خروشانِ صفا
چشمه‌ی رحمت جوشان خدا

در زلال تو، گُنَه می شویم
با خدا چون که سخن می‌گویم

خیمه‌ی نور به دنیا زده‌ای
سایبان در دل صحرا زده‌ای

ای پناه دل تفتیده‌ی من
می‌چکد اشک چو از دیده‌ی من

وه چه خوش حالت زیبا داری
بهتر از این نَبُوَد معماری

جسم تو پاک و ضمیر آگاه
نور چشم تو چراغِ الله

چون دو دستی که به هنگام دعاست
دو منار تو، بلند و بالاست

جان به قربان تو ای معبد پاک
در حریم تو نَهم سر بر خاک

سجده بر ایزد منّان بکنم
دردهایم همه درمان بکنم

ای به دامان تو آسودگی‌ام
پاک کن از گُنَه؛ آلودگی‌ام

مایه‌ی فخر تو بس باشد این
که نهادست نبی بر تو جبین

وه چه محراب تو پُر آذین است
چون که از خون “علی” رنگین است

آمدم سوی تو با گامِ بلند
در به روی منِ مُحتاج مبند

چون “حسان”، صاحبِ این خانه، خداست
بندگان را درِ رحمت این‌جاست

“حبیب‌الله چای‌چیان (حِسان)”

∨∧∨∧∨∧

ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است

نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است

میان مسجد و میخانه راهی است
بجوئید ای عزیزان کین کدام است

به میخانه امامی مست خفته است
نمی‌دانم که آن بت را چه نام است

مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است

برو عطار کو خود می‌شناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است

∨∧∨∧∨∧

دوش از مسجد سوی میخانه، آمد پیرما
چیست یارای طریقت بعد از این تدبیر ما

∨∧∨∧∨∧

یه مسجد، وسط دو تا مثلث اسیره
یه کودک، زیر چکمه سیاهی می‌میره

یه ضجه، توی آسمون شب پر می‌گیره
یه مادر، دوباره ناله رو از سر می‌گیره

گلوله، سینه‌ی برادرم رو می‌دره
شهادت، کفن گلی می‌شه که پرپره

قلب اون‌، روی خاک افتاده اما می‌زنه
کسی که، تن پاکش روی دستای منه

شتاب کن برادر وقت شهادت منه
وقت گذشتن از خود، وقت نجات میهنه

سلاح من سنگ منه
می‌شکنه شیشه‌ی شبو

فریاد من مثل تبر
می‌کنه ریشه‌ی شبو

برخیز ای مسلمان باید که مثله طوفان
کشتی شب رو بشکنیم

∨∧∨∧∨∧

باغ دِلارا، مسجد گُلهاست
رواق مسجد، گُنبد میناست

اذان سراید؛ کبک خوش آوا
اقامه گوید؛ قناری آن‌جا

مُهر نماز است؛ برگ درختان
سَبحه‌ی ذکر است؛ خوشه‌ی خندان

باغ دلارا، مسجد گلهاست
نماز گل‌ها، لطیف و زیباست

بنفشه در کف، سبو گرفته‌ست
به آبِ شبنم، وضو گرفته‌ست

دو چشم وا کن؛ جهان مُصلّاست
کویر و کوهُ، کران، مصلاّست

“علی اکبر صادقی رشاد”

∨∧∨∧∨∧

شعر درباره مسجد و جایگاه ان در اسلام

ابتدا از من به تو مسجد، سلام
ای تو سنگر بوده با امرِ امام

خانه‌ای هستی برای خالق‌ام
گرچه او هرگز نگنجد در کُنام

مرکزِ پاکانِ هر شهر و دیار
می‌شود پُخته درون‌ات جان خام

مرکز جمع و جماعت مسجد است
دین مؤمن در تو می‌یابد قوام

بوی قرآن می‌دهد هر گوشه‌ات
روح و جان را می‌نوازد آن همام

مرکز نشر معارف مسجد است
هست انوارش چو خورشید و نیام

کفر و عصیان را فراری می‌دهد
بر سر شیطان فرود آید مدام

ثانیاً بر مسجدی‌ها صد درود
عرض تقدیم ادب، با احترام

چشمه سارانی که دریا می‌شوند
پاکبازان صفا و با مرام

جمع می‌گردند و غوغا می‌کنند
قطره‌ای بوده و دریایی به کام

هر که در مسجد نشیند؛ مسجدی‌ست
گُل چو با گُل بود؛ بویش مستدام

قصه‌ی هر مسجدی چون لاله است
خون به دل دارد؛ به محشر سُرخ فام

هر چه خوبی با جماعت جاری است
دست یزدان همرهش باشد؛ تمام

“احمد یزدانی”

∨∧∨∧∨∧

مسجد نه فقط جای دعا است و نماز
یا آن‌که زنی به سینه از سوز و گُداز

از خانه به مسجد که رهی نیست ولی
تا نقطه‌ی وصلِ او بسی هست دراز

هر دل شکند از عشق او در این‌جا
آید همه آن‌چه رفته از دستش باز

اسرار همه جان و جهان در ید اوست
غافل مشو از قدرت این صاحب راز

در مسجدی و تو غافل از رحمت او
او را بطلب که او بود بنده نواز

دریاب کجا نشسته‌ای حاجت خواه
این بخت دوباره کی تو را آید باز

این‌جا تو به خانه‌ی خدا آمده‌ای
بر رحمت و لطف صاحب خانه بناز

صد خانه اگر خراب کردی به جهان
یک خانه در آن جهان از این خانه بساز

آن سر که به سجده می‌نهی بر مُهرش
از مِهر خدا مگر شود سرافراز

رحمان به سَرَت اگر که تاجی بنهد
کُن بندگی خدای خود؛ خویش مباز

“رحمان شکوفه‌پور”

∨∧∨∧∨∧

در مسجد و در کعبه به دنبال خداییم
از حسّ خدا در دلمان دور و جداییم

هم مسجد و هم کعبه و هم قبله بهانه‌ست
دقّت بکنی نور خدا داخل خانه است

در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی
اول تو ببین قلب کسی را نشکستی

این‌گونه چرا در پی اثبات خداییم
همسایه‌ی ما گشنه و ما سیر بخوابیم؟

در خلقت ما راز و معمّای خدا چیست
انسان خودش آئینه‌ی یک کعبه مگر نیست؟

برخیز و کمی کعبه‌ی آمال خودت باش
چنگی به نقابت بزن و مال خودت باش

تصویر خدا پشت همین کهنه نقاب است
تصویر خدا واضح و چشمان تو خواب است

شاید که بتی در وسط ذهن من و توست
باید بت خود با نم باران خدا شست

گویی که خدا در بدن و در تنمان است
نزدیک‌تر از خون و رگِ گردنمان است

و الله خدا قدرت پرواز پرنده‌ست
یا غرّش بی وقفه‌ی یک شیر درنده‌ست

در پیله‌ی پروانه مگر دست خدا نیست
پیدایش پروانه بگو معجزه‌ی کیست؟

احساس خدا جزر و مد آبی دریاست
آن‌جا که نفس در بدن ماهی دریاست

آن‌جا که نهنگی پی ماهی سر جنگ است
تدبیر خدا در سر و افکار نهنگ است

باید که خدا را به دل کوه ببینیم
در جسم و تن و در نفس و روح ببینیم

در ذهن خود این‌گونه نگوییم خدا کیست
خورشید مگر باعث اثبات خدا نیست؟

دستان خدا در تنه‌ی خشک درخت است
آیا تو بگو درک خدا مشکل و سخت است؟

باید که در آیینه، کمی هم به خود آییم
ما جلوه‌ای از خلقت زیبای خداییم

هر کس که دلش آینه شد، فاقد لکّه
در قلب خودش کرده بنا کعبه و مکّه

گر خوب شناسی تو اگر خالق خود را
سالم برسانی به هدف قایق خود را

∨∧∨∧∨∧

گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد

“حافظ”

∨∧∨∧∨∧

یک دل غم‌زده را گر ز کرم شاد کنی
به ز صد مسجد ویرانه که آباد کنی

∨∧∨∧∨∧

یاد باد آن که خرابات‌نشین بودم و مست
و آن‌چه در مسجد امروز کم است آن‌جا بود

∨∧∨∧∨∧

مساجد خانه‌ی پروردگارند
بهشت مؤمنین رستگارند

اگر هستید جویای شفاعت
نماز آن هم به مسجد با جماعت

ز مسجد می‌کنی رو سوی دیگر
مگر تو با خدا قهری برادر

بیا در بیت حق بر بند قامت
وگرنه بیم دارم در قیامت

نباشد در دلت نور هدایت
کند فردا ز تو مسجد شکایت

ز قید و بند دنیایی جدا باش
به مسجد آی و مهمان خدا باش

“ریحانه”

شعر کودکانه درباره مسجد

باز هم مرغ سحر، بر سر منبر گل
دم به دم می‌خواند، شعر جان‌پرور گل

باز از مسجد شهر، صوت قرآن آید
با نسیم سحری، عطر ایمان آید

کودکان خوش‌سخن ، شب فراری شده باز
دیده را باز کنید، شده هنگام نماز

باز خورشید قشنگ، آمد از راه دراز
باز در دشت و دمن، گل نرگس شده باز

باز از مسجد شهر، صوت قرآن آید
با نسیم سحری، عطر ایمان آید

خیز از بستر خواب، کودک زیبا رو
وقت بیداری شد، خیز و تکبیر بگو

∨∧∨∧∨∧

دویدم ودویدم، به مسجدی رسیدم
چه جای باصفایی، چه رنگ دل‌گشایی

مردم با اراده، تمیز و پاک و ساده
جوان و کودک و پیر، چون دانه‌های زنجیر

نشسته در پیش هم، متحد و منظم
عجب جماعتی بود، راستی سعادتی بود

کنار آن‌ها بودن، شعر نماز سرودن
آقای با وقاری، عالم روزگاری

جلو جماعت ایستاد، خرم و شاد و آزاد
نماز ما به پا شد، خدا انیس ما شد

شعر درباره مسجد امام زمان

مسجد صاحب‌الزمان

مسجد جمکرانه

بزرگ‌ترین گنبد آن

به رنگ آسمانه

دو تا نماز رو می‌خونه

هر کسی میره اون‌جا

یکی نماز مسجد

یکی نماز آقا

هر کسی توی مسجد جمکران

نماز بخونه

انگاری که توی خونه‌ی

کعبه، نماز می‌خونه

∨∧∨∧∨∧

نزدیک خانه ما

یک مسجد قشنگ است

که از مناره‌هایش

بانگ اذان بلند است

گلدسته‌های زیبا

گویی طلایی رنگ است

کز آن رنگ طلایی

صوت قرآن بلند است

گوید به ما موذن

هر صبح و ظهر و هر شب

برخیز ای مسلمان

وقت نماز تنگ است

∨∧∨∧∨∧

شعر درباره مسجد کودکانه

یک مسجد قشنگ و

دنیای نقش و رنگ و

حوض بزرگ آب و

یک ماهی و حباب و

رنگ خوش اذان و

یک بچه و مامان و

یک چادر نماز و

یک جانماز باز و

دل‌های تنگ تنگ و

یک لحظه‌ی قشنگ و

حرف من و خدا و

یک عالمه دعا و

این لحظه‌ها چه ناز است

وقت خوش نماز است

“زهرا موسوی”

∨∧∨∧∨∧

من بچّه‌ی جنوبم

خورشیده دوست خوبم

سوار قایق میشم

فرفره هستش پیشم

یه دوست خوبی دارم

دوست قایق سوارم

هشت‌پای ناز و زیبا

شیطونک و ناقلا

ماهی قرمز و ناز

سوار موج شدش باز

بالا و پایین پرید

درون دریا رسید

به و به و به می‌بینم

مسجد نازنینم

دوست داشتنی و نازه

بازم وقته نمازه

پارو زنان من میرم

باید وضو بگیرم

وقت نماز که میشه

اون‌جا غلغله میشه

“مینا امینی خرم”

∨∧∨∧∨∧

ما دو تا خانه داریم

هر دو تا هم قشنگ است

این ‌یکی رنگ‌رنگی

آن یکی سبز رنگ است

این یکی کوچک و گرم

آن یکی باغ زیباست

مسجد سبز کوچه

خانه‌ی دیگر ماست

“منیره هاشمی”

سخن پایانی

در منابع دینی روایت شده، برای ورود به مسجد خواندن نماز تحیت مسجد امری مستحب موکد است. از این رو می‌توانید در هر بار ورود خود به این مکان مقدس، برای مناجات با خدا، به دست آوردن ثواب و حاجت‌روایی این نماز را بخوانید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید