حکایت آموزنده و کوتاه ابلیس و فرعون!

1 دقیقه

حکایت‌های کوتاه و پندآموز داستان‌های کوتاهی هستند که در بیشتر موارد اولین گوینده یا نویسنده آن‌ها معلوم نیست، اما به سبب بار اخلاقی بار‌ها نقل و بازنویسی شده اند.این حکایت شیرین را بخوانید و برای دوستان خود تعریف کنید.

خواندن داستان ها و حکایت های شیرین باعث می‌شوند بتوانیم ناملایمت ها را بهتر تحمل کنیم و از زندگی عادی دور شویم. خواندن حکایت‌ کوتاه و پندآموز به سادگی و بدون هیچ کلاسی، درس اخلاق می‌دهد.

حکایت داستانی است که در آنها مردم گفتار و کردار روزانه خویش را در شخصیت‌های داستان می‌بینند، با آنها هم‌ذات‌پنداری کرده و درس زندگی می‌آموزند. مانند حکایتی که در ادامه خواهید خواند:

 

بندگی ابلیس و خدایی فرعون!

یک روز ابلیس نزد فرعون رفت. فرعون در حال خوردن خوشه‌ای انگور بود. ابلیس گفت: آیا می‌توانی این خوشه انگور تازه را به مروارید تبدیل کنی؟

فرعون گفت: نه.

ابلیس به لطایف‌الحیل و سحر و جادو، آن خوشه انگور را به خوشه‌ای مروارید تبدیل کرد.

فرعون تعجب کرد و گفت: احسنت! تو عجب استاد ماهری هستی.

ابلیس خود را به فرعون نزدیک کرد و یک پس‌گردنی به او زد و گفت: مرا با این استادی و مهارت حتی به بندگی قبول نکردند، آن وقت تو با این حماقت، ادعای خدایی می‌کنی؟!

حکایت امروز چطور بود؟ نظرات و پیشنهادات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

آیا این مطلب را دوست داشتید؟