ضربالمثلها عباراتی هستند که با لحنی شیرین و در عینحال کنایهآمیز مفاهیم پندآموزی را منتقل میکنند. ادبیات غنی فارسی دنیای گستردهای از انواع ضرب المثل را دربرگرفتهاست که هر کدام مفاهیم مهمی درون خود دارند. برخی از این ضرب المثل های فارسی در قالب اشعاری تکبیتی و دوبیتی بوده که از گذشته تاکنون به صورت عامیانه در گفتوگوهای روزانه استفاده میشوند. برای خواندن گلچینی از نابترین اشعار ضرب المثل فارسی با ستاره همراه شوید.
مجموعهای از بهترین اشعار ضرب المثل
۱.
زلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشت زندانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
❈❈❈
۲.
خوب گیرد جام را ساقی به دست
کار نیکو کردن از پرکردن است
❈❈❈
۳.
گر دایره کوزه ز گوهر سازند
از کوزه همان برون تراود که در اوست
بابا افضل
❈❈❈
۴.
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
سعدی
❈❈❈
۵.
هر دم که دل به عشق دهی خوشدمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
حافظ
❈❈❈
۶.
چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت به زین و گهی زین به پشت
فردوسی
❈❈❈
۷.
تو مو میبینی و من پیچش مو
تو ابرو من اشارتهای ابرو
❈❈❈
۸.
میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است
❈❈❈
۹.
اصل بد نیکو نگردد ز انکه بنیادش بد است
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است
❈❈❈
۱۰.
پرسی که تمنای تو ازلعل لبم چیست؟
آن جا که عیان است چه حاجت به بیان است
❈❈❈
۱۱.
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هرسخن جایی و هر نکته مکانی دارد
❈❈❈
۱۲.
صوفی نشود صافی، تا در نکشد جامی
بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی
سعدی
❈❈❈
۱۳.
امیدوار بُوَد آدمی به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان
سعدی
❈❈❈
۱۴.
رفتی و فراموش شد آن عهد و قسم
از دل برود هر آن چه از دیده برفت
❈❈❈
۱۵.
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید
مجنون چو سیهدانه ببیند خوشش آید
❈❈❈
۱۶.
درنا امیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است
❈❈❈
۱۷.
هیچ آدابی و ترتیبی مجوی
هر چه میخواهد دل تنگت بگوی
❈❈❈
۱۸.
زی تیر نگه کرد و پر خویش بر او دید
گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست
❈❈❈
۱۹.
در جهان پیل مست بسیار است
دست بالای دست بسیار است
❈❈❈
۲۰.
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یارب مباد آن که گدا معتبر شود
حافظ
❈❈❈
۲۱.
به پیری رسیدم در این کهنه دیر
جوانی کجایی که یادت به خیر
❈❈❈
۲۲.
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است
❈❈❈
۲۳.
زلیخا گفتن و یوسف شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
عطار
❈❈❈
۲۴.
در محفل خود راه مده همچو منی را
افسردهدل افسرده کند انجمنی را
قائم مقام
❈❈❈
۲۵.
حافظ از باد خزان در چمن د هر مرنج
فکر معقول بفرما، گل بیخار کجاست
حافظ
❈❈❈
۲۶.
عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم
سعدی
❈❈❈
۲۷.
شکوام آتش زبان گردیدهاست از خوی دوست
آه اگر آبی بر این آتش نریزد روی دوست
صائب
❈❈❈
۲۸.
سعدیا از روی تحقیق این سخن نشنیدهای
هر نشیبی را فرازی هر فرازی را نشیبی
سعدی
❈❈❈
۲۹.
سر گرگ را هم اول میباید برید
نه چون گوسفندان مردم درید
سعدی
❈❈❈
۳۰.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
❈❈❈
۳۱.
از طلا گشتن پشیمان گشتهایم
مرحمت فرموده ما را مس کنید
❈❈❈
۳۲.
دیدار یار غایب، دانی که چه ذوقی دارد
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
سعدی
❈❈❈
۳۳.
خشت بر دریا زدن بی حاصل است
مشت بر سندان زدن نه کار عاقل است
عمان سامانی
❈❈❈
۳۴.
کند همجنس با همجنس پرواز
کبوتر با کبوتر، باز با باز
❈❈❈
۳۵.
من از مفصل این نکته مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
عمان سامانی
❈❈❈
۳۶.
باش تا صبح دولتت بدمد
کاین هنوز از نتایج سحر است
❈❈❈
۳۷.
هرکه نان از عمل خویش خورد
منت حاتم طائی نبرد
❈❈❈
۳۸.
آن قفس بگسست وآن هندو گریخت
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت
❈❈❈
۳۹.
این نقدبگیر ودست از آن نسیه بدار
آواز دهل شنیدن از دور خوش است
❈❈❈
۴۰.
پای ما لنگ است و مقصد بس دراز
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
❈❈❈
۴۱.
برگ سبزی است تحفهی درویش
چه کند بی نوا ندارد بیش
❈❈❈
۴۲.
کس نخارد پشت من
جز ناخن انگشت من
❈❈❈
۴۳.
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مگشا چون دگران قرآن را
❈❈❈
۴۴.
به آب زمزم و کوثر نتوان سفید کرد
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه
خافظ
❈❈❈
۴۵.
یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای نور دیده، صلح به از جنگ و داوری
حافظ
❈❈❈
۴۶.
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
حافظ
❈❈❈
۴۷.
ثوابت باشد ای دارای خرمان
اگر رحمی کنی بر خوشهچینی
حافظ
❈❈❈
۴۸.
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه اینجا به میان آمدهایم
حافظ
❈❈❈
۴۹.
با بدان بد باش و با نیکان نکو
جای گل، گل باش و جای خار خار
❈❈❈
۵۰.
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذرا ما را بس
❈❈❈
۵۱.
هر چه کنی به خود کنی
گر همه نیک و بد کنی
❈❈❈
۵۲.
تو نیکی میکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
❈❈❈
۵۳.
ترحم بر پلنگ تیز دندان
ستم کاری بود بر گوسفندان
❈❈❈
۵۴.
مرو به هند و بیا با من خراب بساز
به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است
❈❈❈
۵۵.
گفتم که الف گفت دگر هیچ مگو
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
❈❈❈
۵۶.
ز هشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد
دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد
❈❈❈
۵۷.
بهار آمد به صحرا و در و دشت
جوانی هم بهاری بود و بگذشت
❈❈❈
۵۸.
آن کو تو را به سنگدلی کردی رهنمون
ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی
حافظ
❈❈❈
۵۹.
زیره را من سوی کرمان آورم
گر به پیش تو دل و جان آورم
مولوی
❈❈❈
۶۰.
مرغی که خبر ندارد از آب زلال
منقار در آب شور دارد همه سال
مولوی
❈❈❈
۶۱.
پرسید یکی که عاشقی چیست؟
گفتم که چو ما شوی بدانی
مولوی
❈❈❈
۶۲.
آنچه تو در آینه بینی عیان
پیر اندر خشت بیند پیش از آن
مولوی
❈❈❈
۶۳.
مهر ابله مهر خرس آمد یقین
کین او مهر است و مهر اوست کین
❈❈❈
۶۴.
صدبار بدی کردی و دیدید ثمرش را
نیکی چه بدی داشت که یک بار نکردی
❈❈❈
۶۵.
عاقل مباش تا غم دیوانگان خوری
دیوانه باش تا عاقلان غم تو خورند
❈❈❈
۶۶.
ببندد گر ایزد ز حکمت دری
ز رحمت گشاید در دیگری
❈❈❈
۶۷.
خمیرمایهی دکان شیشه گر سنگ است
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
❈❈❈
۶۸.
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید، جو ز جو
❈❈❈
۶۹.
بس تجربه کردیم در این دار مکافات
با دردکشان هر که در افتاد ور افتاد
❈❈❈
۷۰.
حسن یوسف، یدبیضا، دم عیسی داری
آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری
کلام آخر
آنچه در این نوشته خواندید تنها بخشی از اشعار ضرب المثل زبان فارسی است. برای خواندن بهترین ضربالمثلهای فارسی به همراه مفاهیم آنها سایت ستاره را دنبال کنید.
گلزاری
بسیار عالی بود
سپاسگزارم