حکایت خنده دار ازدواج با مرد دماغ گنده !!

با مطالعه حکایت بامزه ازدواج با مرد دماغ گنده از عبید زاکانی همراه ما باشید.

حکایت ها داستان های شیرینی هستند که می توان از آن ها راجع به زندگی مطالب زیادی  آموخت. به علاوه در دورهمی ها می توان آن ها را تعریف کرد و باهم خندید! حکایت های عبید زاکانی از آن دسته حکایت هاست که لبخند را بر لب همه می‌نشاند. در این پست سراغ این حکایت بامزه از زاکانی می‌رویم.

 

 

ازدواج با مرد دماغ گنده!

روزی روزگاری مردی که دماغ بزرگی داشت، قصد کرد تا ازدواج کند.

مرد به زنی که برای ازدواج انتخاب کرده بود گفت: تو از ویژگی های شایسته‌ی من خبر نداری. من در معاشرت بسیار بزرگوار هستم و در شرایط دشوار هم بسیار صبورم.

زن گفت: من در بردباری تو در سختی ها شکی ندارم. زیرا چهل سال است که تو این دماغ بزرگ را روی صورت خود حمل می کنی و دم نمی‌زنی! پس دیگر با هر ناملایمتی در زندگی سازش خواهی کرد!

اگر خنده بر لبانتان آمد این حکایت را برای دوستان خود نیز ارسال کنید! نظرات و پیشنهادات خود را با ما به اشتراک بگذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • ممنون. سایت خوبی دارید که هوشمندانه محتواگذاری شده

نظر خود را بنویسید