حکایت پیرمرد فقیر و گردنبند حضرت زهرا

در این قسمت از مجله ستاره، حکایت قدیمی از پیرمردی فقیر و بخشندگی حضرت فاطمه روایت می‌شود. این حکایت به زبانی ساده و لحنی روان بیان خواهد شد. 

حکایت‌ها داستان‌های کوتاه و جذابی هستند که معمولا با هدف نصیحت به افراد مختلف بیان می‌شوند. در ادامه با خواندن حکایتی مذهبی از برخورد پیرمرد فقیر با حضرت زهرا (س) که می‌تواند سرلوحه زندگی همه ما در برخورد با دیگران قرار بگیرد، همراه باشید.

حکایت گردنبند پربرکت

حکایت زیبای پیرمرد فقیر و گردنبند حضرت زهرا
حکایت پیرمرد فقیر و گردنبند حضرت زهرا

 

روزی پیرمرد گرسنه و فقیری نزد پیامبر (ص) آمد و درخواست کمی کمک کرد. پیامبر فرمودند: در حال حاضر چیزی برای کمک ندارم ولی راهنمایی به خیر نیز همانند انجام آن خواهد بود، پس به منزل دخترم فاطمه برو. پس او را به منزل حضرت فاطمه (س) راهنمایی کرد.

پیرمرد به خانه حضرت فاطمه رسید و از ایشان طلب کمک کرد. حضرت فاطمه (س) نیز فرمودند: ما نیز در حال حاضر چیزی در خانه نداریم اما کمی صبر کن. سپس گردنبندی که از طرف دختر حمزه بن عبدالمطلب به او هدیه شده بود را از گردن باز کرده و به سمت پیرمرد فقیر گرفت. پیرمرد گردنبند را از حضرت گرفته و به سمت مسجد حرکت کرد. 

پیامبر در مسجد در میان اصحاب نشسته بود که پیرمرد نیز وارد شد و گفت: ای رسول اکرم، دخترت فاطمه (س) این گردنبند را به من بخشید تا آن را فروخته و صرف نیازمندی‌های خود کنم. اشک از چشمان پیامبر جاری شد.

در همین لحظه، عمار یاسر، گردنبند را از پیرمرد فقیر خرید و سپس آن را به غلام خود داد و گفت: این گردنبند را به پیامبر خدا (ص) تقدیم کن و همچنین خود را نیز به ایشان بخشیدم. پیامبر نیز غلام و گردنبند را به حضرت فاطمه (س) بخشید.

غلام نزد دختر پیامبر آمد. حضرت گردنبند را از غلام گرفت و به خود او فرمود: من تو را در راه خدا آزاد می‌کنم. غلام خندید. حضرت راز خنده غلام را پرسید. او گفت: ای دختر رسول خدا، برکت این گردنبند مرا به شادی و خنده واداشت، زیرا که گرسنه‌ای را سیر کرد، برهنه‌ای را پوشاند، فقیری را ثروتمند نمود، پیاده‌ای را سواره کرد، بنده‌ای را آزاد کرد و عاقبت همگی آن به سمت خودتان بازگشت.

اگر شما هم از علاقه‌مندان به خواندن این چنین داستان‌هایی هستید پیشنهاد می‌کنیم مطالعه حکایت آموزنده و شیرین صورت و سیرت زیبا و حکایت زیبا و تکان دهنده تغییر خود یا تغییر دنیا را از دست ندهید.

شما چه برداشتی از این داستان زیبا و پندآموز داشتید؟ لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در انتهای همین مطلب با ما و دیگر کاربران ستاره به اشتراک گذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • رضا کرمی

    دقیقا قصه گردنبند دروغه

  • علیرضا

    منکه خیلی از خود بی خود شدم عزیزم این داستانها شاید ۴۴سال پیش طرفدار داشت مورد علاقه ملت بود الان فقط به درد مسئولین این مملکت میخوره شاید یکم به خودشون بیان که بعید میدونم

  • خدا ما را پیرو حضرت زهرا سلام الله علیها قرار بدهد

  • بسیار این حکایت زیبا بود

نظر خود را بنویسید