رسول یونان سال ۱۳۴۸ در دهکدهای در کنار دریاچه ارومیه به دنیا آمد. اسم او نخستین بار سال ۱۳۸۰ و با چاپ دفتر شعر «روز بخیر محبوب من» مطرح شد. او به فارسی و ترکی مینویسد. شعر او که تماماً در قالب سپید است، باعث به راه افتادن جنجالهایی در مورد تفاوت طرح و شعر یا تاثیرگیری او از شعر معاصر ترکیه شد. او تاکنون چند دفتر شعر به چاپ رسانده است.
گزیدهای از دو دفتر شعر رسول یونان با عنوان «رودی که از تابلوهای نقاشی میگذشت» توسط واهه آرمن به زبان ارمنی ترجمه شده و در تهران به چاپ رسیده است. آثاری از او نیز توسط مریوان حلبچهای به کردی سورانی ترجمه شدهاست. مجموعه ترانه های او، با عنوان «یه روزی یه عاشقی بود» توسط سعیده سادات سیدكابلی به فرانسه ترجمه شده و از سوی انتشارات كریستف شُمان در كشور فرانسه به چاپ رسیده است.
در ادامه بهترین اشعار رسول یونان و بخشی از اشعاری که توسط او ترجمه شده است را با هم میخوانیم.
زیباترین اشعار رسول یونان
قول بده که خواهی آمد
اما هرگز نیا!
اگر بیایی
همه چیز خراب میشود
دیگر نمیتوانم
این گونه با اشتیاق
به دریا و جاده خیره شوم
من خو کرده ام
به این انتظار
به این پرسه زدن ها
در اسکله و ایستگاه
اگر بیایی
من چشم به راه چه کسی بمانم؟
♩☀♩☀♩☀♩
به این بی قوارگی
به این پریشانی
هیچ کس تا حالا
سیارهای ندیده است
که ما…
گورستانها از باغها بزرگترند
آه!
این چه دنیایی ست
برای ما تدارک دیدهاند؟!
لولهی تانک
از کره ی زمین بیرون زده است.
♩☀♩☀♩☀♩
من دنیای واقعی را دوست دارم
زیستن در ناممکنها
بیهوده و غم انگیز است
نمیشود از رنگ دریا ماهی گرفت
نمیشود از عکس درختان، میوه چید
برکه های رؤیا
پرندگان را سیراب نمیکنند
مرا ببخش!
فراموشت کردم
نمیتوانستم
به دیواری در دوردست تکیه کنم!
♩☀♩☀♩☀♩
تو نیستی
اما من برایت چای میریزم
دیروز هم
نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
دوست داری بخند
دوست داری گریه کن
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق میکند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی میکنم
♩☀♩☀♩☀♩
می خواهم بی خیال باشم
اما نمیتوانم
نالهی گربه
مقاومتم را میشکند
در را باز میکنم
به خانه میخزد
میان برف و زوزهی باد
او به خانه ام میآید و
سگی از درونم بیرون میرود.
♩☀♩☀♩☀♩
مرا تنها گذاشتهای
سهم من از تو
فقط سوختن است
انگار باید بسوزم و
تمام شوم
مرا در کافه ای جا گذاشتهای
مثل سیگار نیم سوخته
مثلا رفتهای که برگردی
شب از نیمه گذشته
اما از تو خبری نشده است.
♩☀♩☀♩☀♩
دیگر منتظر کسی نیستم
هر که آمد
ستاره از رویاهایم دزدید
هر که آمد
سفیدی از کبوترانم چید
هر که آمد
لبخند از لبهایم برید
منتظر کسی نیستم
از سر خستگی در این ایستگاه نشستهام!
♩☀♩☀♩☀♩
امید چیز خوبی است
مثل آخرین سکه
مثل آخرین بلیط
مثل آخرین گلوله
مثل آخرین کشتی
آخرین سکه نمیگذارد که غرورت بشکند
آخرین بلیط نمیگذارد که
ناامید از ترمینال ها برگردی
آخرین گلوله نمیگذارد که سرباز اسیر شود
کسی که امید دارد
فقیر نیست
همیشه چیزی دارد
یادم رفت از آخرین کشتی بگویم
آخرین کشتی حتی اگرهم نیاید
نمیگذارد که نام دریا و مسافرت از یادت برود
♩☀♩☀♩☀♩
تو ماه را
بیشتر از همه دوست میداشتی
و حالا
ماه هر شب
تو را به یاد من میآورد
میخواهم فراموشت كنم
اما این ماه
با هیچ دستمالی
از پنجرهها پاك نمیشود
♩☀♩☀♩☀♩
تو درمنی
مثل عکس ماه در برکه
در منی و
دور از دسترس من
سهم من از تو
فقط همین شعرهای عاشقانه است
و دیگر هیچ
ثروتمندی فقیرم؛
مثل بانکداری بیپول
من فقط آینه تو هستم
♩☀♩☀♩☀♩
هر شب خواب میبینم
سقوط میکنم از یک آسمانخراش
و تو از لبه آن
خم میشوی و
دستم را میگیری
سقوط میکنم هرشب
از بام شب
و اگر تو نباشی
که دستم را بگیری
بدون شک
صبحگاه
جنازهام را
در اعماق دره ها پیدا میکنند
♩☀♩☀♩☀♩
سالهاست
تلفنی در جمجمهام زنگ میزند
و من
نمیتوانم گوشی را بردارم
سالهاست شب و روز ندارم
اما بدبختتر از من هم هست
او
همان کسیست که به من زنگ میزند!
♩☀♩☀♩☀♩
داشتم از این شهر میرفتم
صدایم کردی
جا ماندم
از کشتیای که رفت و غرق شد
البته…
این فقط میتواند یک قصه باشد
در این شهر دود و آهن
دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم و
تو صدایم کنی
فقط میخواهم بگویم
تو نجاتم دادی
تا اسیرم کنی
♩☀♩☀♩☀♩
فقط تاریکی میداند
ماه چقدر روشن است
فقط خاک میداند
دست های آب
چقدر مهربان!
معنی دقیق نان را
فقط آدم گرسنه میداند
فقط من میدانم
تو چقدر زیبایی!
♩☀♩☀♩☀♩
دستهای تو
یادگاریهایی شگفت انگیزند
از سکونت ماه بر خاک
وقتی زندگی تاریک میشود
به دست های تو فکر میکنم
وقتی کارها گره میخورند
درها باز نمیشوند
به دست های تو فکر میکنم
دست های سفید تو
بال های منند
برای فرار از زمین در روز مبادا
به دست های سفید تو فکر میکنم!
♩☀♩☀♩☀♩
باید خودم
باد را متقاعد کنم
که نوزد
باید خودم
حرمت کلبه ام را
به دریا گوشزد کنم
زمین جای خطرناکی است
و کسی که
باید بیاید
همیشه دیر میآید
♩☀♩☀♩☀♩
جاده های بی پایان را دوست دارم
دوست دارم باغ های بزرگ را
رودخانه های خروشان را
من تمام فیلم هایی را
که در آنها
زندانیان موفق به فرار میشوند
دوست دارم!
دلتنگ رهایی ام
دلتنگ نوشیدن خورشید
بوسیدن خاک
لمس آب
در من یک محکوم به حبس ابد
پیر و خمیده
با ذره بینی در دست
نقشه های فرار را مرور میکند!
♩☀♩☀♩☀♩
سعی کن با همه چیز کنار بیایی
فرار نکن
زمین به شکل احمقانه ای گـرد است!
♩☀♩☀♩☀♩
روی تخت دراز کشیده ام
پنجره اتاق
قاب رنج است و خزان.
تو آخربن برگی
آخرین برگ داستان “اُ. هنری”
اگر بیفتی من میمیرم!
♩☀♩☀♩☀♩
اگر مرا دوست نداشته باشی
دراز میکشم و میمیرم
مرگ نه سفری بیبازگشت است
و نه ناگهان محو شدن
مرگ دوست نداشتن توست
درست آن موقع که باید دوست بداری
♩☀♩☀♩☀♩
زندگی کمی دیوانگی میخواست
اما ما زیادی دیوانه شدیم
دیوانه که باشی
خودت هم نخندی
زخمهایت می خندند!
♩☀♩☀♩☀♩
آدم ها میگذرند
آدم ها از چشم هایم میگذرند
و سایه ی یکایکشان
بر اعماق قلبم می افتد
مگر میشود
از این همه آدم
یکی تو نباشی
لابد من نمیشناسمت
♩☀♩☀♩☀♩
بی تو
دنیا مثل شب خانه ای خالی ست
ترسناک و آزار دهنده
شیر آب
خوب بسته نشده
بر خواب هایم آب چکه میکند.
♩☀♩☀♩☀♩
هی کایابای
عقاب خانگی همسایه!
زندگی در اعماق عادت ها
هیچ فرقی با مرگ ندارد
تو مرده ای
فقط معنای مرگ را نمیدانی!
♩☀♩☀♩☀♩
پایم را روی مین گذاشتهام
تکان بخورم مردهام
باید همینجا که هستم
بمانم تا آخر دنیا
درست
وضعیت سرباز جنگی را دارم
کنار تو و زیباییات
♩☀♩☀♩☀♩
با یک بغل گل سرخ میآیم!
زخم های قلبم شکوفه کرده است
اما افسوس
کسی گل های مرا نخواهد دید
بهار آمده
همه جا پر از گل و شکوفه است
♩☀♩☀♩☀♩
از ستاره های عمرم
هی داره کم میشه بی تو
اینجا تاریک و سیاهه
داره سردم میشه بی تو
مثل یک درخت تنهام
که دلش از همه خونه
هیشکی جز کلاغ پیری
براش آواز نمیخونه
زندگی فایده نداره
وقتی سنگی از سکونی
دیگه آب و ماهی نیستی
وقتی پشت سد بمونی
حال اون عقابو دارم
که پرش رو چیده باشن
حسرت آسمونارو
تو چشاش ندیده باشن
♩☀♩☀♩☀♩
اون بالا بالای قهوه خونه ها
ماه به خون نشسته خوب نگاش کنین
زخم یک گلوله روی سینشه
حال اون خیلی بده دعاش کنین
یه گلوله از میون قصه ها
اومده خورده درست تو قلب اون
یه گلوله که قرار بود بخوره
به تن پرنده ای تو آسمون
اون بالا بالای قهوه خونه ها
ماه به خون نشسته خوب نگاش کنین
زخم یک گلوله روی سینشه
حال اون خیلی بده دعاش کنین
وای اگه شکارچیا قصه بگن
همه جا رو بوی باروت میگیره
دنیا پیش چشم آهو تار میشه
توی دره ها می افته میمیره
دنیایی که ما م یخواستیم این نبود
خواب آیینه و گل دیده بودیم
روی رودخونه ی طغیان و خطر
خواب طولانی پل دیده بودیم
بعضی شب ها وقتی آدما خوابن
بجز عاشقا بجز دیوونه ها
ماهُ توی کفن خون می پیچن
اون بالا بالای قهوه خونه ها
♩☀♩☀♩☀♩
بارانی که روی این شهر میبارد
یک شب
روی استانبول نیز خواهد بارید
همین طور روی لندن
پراگ
و یا باکو
هر کجا باشی
یک شب
به یاد نخستین دیدار
دل تو نیز خواهد شکست
مثل دل من
زیر بارانی که از ابر خاطره ها می بارد
♩☀♩☀♩☀♩
بـارانی مورب
در نيمروزی آفتـابـی
هيچ اتفاقی نيافتاده اسـت
تنها تـو رفته ای
اما من
قسم می خورم کـه ايـن باران
بارانی معمولی نيسـت
حتما جايی دور
دريايی را به باد داده اند…
♩☀♩☀♩☀♩
سرما
مثل شیری دریایی
سیاه و سفید
می لغزد بر یخ های خیابان.
ما
در کافه ها ناامید نشسته ایم
تو می آیی
و در دهان زمستان
خوشه ای انگور میگذاری
گزیده اشعار ترجمه شده توسط رسول یونان
شعر از اکتای رفعت
لباسی از ابر پوشیدم
کفشی از خاک
عاشق بودم و دیوانه
راه های پوشیده از برگ را پشت سر گذاشته
به سوی تو آمدم
پاییز بود
و استانبول، پیر
صدای آن پرنده زرد
در همه جا پیچیده بود
در دهلیز نشستیم و
به پشتی ها تکیه دادیم
نشستیم رو به آفتاب قدیمی
در قاب پنجره فقط ما بودیم
آنهایی که می آمدند و میرفتند
فقط ما بودیم
که با غروب
گاه نجوا میکردیم و
گاه نمیکردیم
سکوت من
آبستن فریاد باد بود
وقتی حرف میزدم
برگ های تو میریختند
♩☀♩☀♩☀♩
قصیده از احمد جان عثمان
تو زیبا نیستی
در تو از لطافت گل ها خبری نیست
چشم هایت
شبیه چشم های آهوست
اما در آن ها درخششی دیده نمیشود
بهار
هیچ کاری برای تو نکرده
با این همه
اگر در چشم هایت
فقط دو قطره اشک بدرخشد
و عکس آن ها به چشم هایم بیافتد
عشق ما شب تاریکی نخواهد داشت
سخن آخر
کتابهای شعر رسول یونان «روز بخیر محبوب من»، «کنسرت در جهنم»، «من یک پسر بد بودم»، «پایین آوردن پیانو از پلههای یک هتل یخی»، «اسکی روی شیروانیها»، «ژنرال جنگهای سیبزمینی»، «یه روزی یه عاشقی بود» و… هستند. علاوه بر این، یونان چندین مجموعه داستان، مجموعه نمایشنامه، ترجمه شعر و رمان، مجموعه داستانهای مینی مال را منتشر کرده است. او هماکنون ساکن تهران است.
آنچه در بالا خواندید تنها بخشی از بهترین اشعار رسول یونان بود. اگر شما هم شعری از این شاعر معاصر خواندید که به نظرتان زیبا بود میتوانید آن را با خوانندگان ستاره در میان بگذارید.